داستان ارث پدری!
زمینهای خیلی زیادی به بچهها ارث رسیده بود!
هم می تونستن یکی بشن و تلاش کنن و از زمین پول دربیارن و کمکم سرمایهشون بیشتر و بیشتر بشه. هم می تونستن: کمکم زمینها رو بفروشن و بخورن و تموم شه. بالاخره راه آسونو انتخاب کردن!
.
بنا شد که زمین رو تکه تکه بفروشن... اما خریدارها که فهمیده بودن، بی همتی و راحتخوری شونو، تصمیم گرفتن بازیشون بدن! یعنی نمیخریدن یا ارزون میخریدن و... .
دوباره بچهها جمع شدن و گفتن چه کنیم؟ بریم باهاشون گفتگو کنیم یا اینکه خودمون روی زمین کار کنیم.
بازم بعضیشون گول وعده و وعید خریدارها رو خوردن و در رایگیری تصمیم بر این شد که گفتگو کنن و بفروشن. روزهای زیادی رو به همین گفتگو و مشورت گذروندن و روز به روز اوضاع بدتر شد تا جایی که خریدارها شرطهای سختتر و تلختری میذاشن و... .
میدونی چیه؟
خداوند به ما هم، ایرانی پر از نعمت و برکت از جمله نفت رو داده. حالا میتونیم روی اون سرمایهگذاری کنیم یا بفروشیم و بخوریم و... .
خلاصه اینکه ماییم و دولت، خوشخیالی، نفت، مذاکره و بایدنِ ترامپتر از ترامپ!
#داستان_مذاکره
#مذاکره #دولت #ترامپ #بایدن #ایران #آمریکا #دلار #ارز #نفت #تحریم
🌹 در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/CIBHRlnBkMQ/?igshid=1ntnzo5ab5h5y