•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
الا ای دلبر زیبا سرشتم
رخ زیبای تو باشد بهشتم
دلم برحور وغلمان نیست مایل
چو نقش روی تو بر دل نوشتم
#حجتالاسلام_قربانعلی_مرسلی #برهان_هیدجی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
این شفق است یا فلق؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیدهام؟ جان دقایقم بگو
آیینه در جواب من باز سکوت میکند
باز مرا چه میشود؟ ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشتهام طعنهٔ ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو
پاک کن از حافظهات شور غزلهای مرا
شاعر مردهام بخوان گور علایقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظرههای عقل را با من سابقم بگو
من که هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
یا به زوال میروم یا به کمال میرسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو
#محمدعلی_بهمنی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#شعرترکی
منم که دوست یولوندا جفادن اینجیمرم
نه چونکه مذهب عاشقدَه اینجماقدی گناه
#ملامحمد_حکیم_هیدجی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
ایرانم! ای از خونِ یاران، لاله زاران!
ای لاله زارِ بی خزان از خونِ یاران!
ایرانم! ای معشوقِ ناب! ای نابِ نایاب!
وی عاشقانت بی شمارِ بی شماران!
یک چشمِ تو خندان و یک چشمِ تو گریان
چون شادخواران در کنارِ سوگواران
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظ
زیباترین گُل را به گیسویِ بهاران
ای خونِ دامن گیرِ بابک در رگانت
جاری ترین سیلابِ سُرخِ روزگاران
پیشِ بهارِ تو، بهشت از جلوه اُفتاد
ای باغ ها پیشِ کویرت شرمساران
ای رودهایت رهشناسانِ رسیدن
وز شوقِ پیوستن به دریا، بی قراران
*
ایرانِ من! لختی بمان تا باز پیچد
در گوشت آوازِ بلندِ سربه داران
لختی بمان تا آن سوارانِ سرآمد
همراهی ات را سر برآرند از غباران
*
می خوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهی ام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستن ها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! به رغمِ نابه کاران
***
نامِ تو را بر صخره ای بی مرگ کندند
ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران!
#حسين_منزوی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
خوشا درسرزمین عشق، شعر عاشقی خواندن
خوشا ثابتقدم بودن، خوشا ثابت قدم ماندن
خوشا در ملک دلها، بذر مهروعشق افشاندن
خوشا با توسن مستی، بهصحرای جنون راندن
میان شعلههای شمع، چون پروانه رقصیدن
پس آنگه یکصدا باشعلهها، مستانه خندیدن
خوشا باران شدن، در بیکرانِ دشت باریدن
خوشا آیینه گشتن، جلوه محبوب را دیدن
گروهی در رهمعشوقخود، دستو سرافشانند
در این ره آنچه دارند، از زر و از گوهر افشانند
به امید وصال یار، نقد جان برافشانند
به زیر تیغ بُرّانش، چو فرش پیکر افشانند
به جرم عشق، اینجا عاشقان، آواره میگردند
دیار غربت است اینجا،همه کوهی پراز دردند
چورودی پرخروش اما،بهظاهر ساکتوسردند
به پای دار عشقند و در این ره ثابت و مَردند
#جعفر_جعفری #راضی_هیدجی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#تلنگر
چو خواهد که ملک تو ویران کند
نخست از تو خلقی پریشان کند
#سعدی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
شهرها سوخته از آتش آهی گاهی
نالهای داده به باد افسر شاهی گاهی
ای بسا قدرت پیکان تهمتن نکند
آنچه کرده مژهی چشم سیاهی گاهی
نظریکنسویرندان کهسلاطینجهان
بنوازند فقیران به نگاهی گاهی
گردمدسبزهٔ عشقازدلمانیستعجب
رسته درسینهٔ بسسنگگیاهی گاهی
به امید کرم خواجهی خوبان باشد
گر کند بندهی گمراه گناهی گاهی
شادمان باش که در دیدهٔ ارباب وفا
کوه همسنگ بود با پر کاهی گاهی
پای رفتن نبود در ره سرمنزل عشق
آنکه راهست غم کفش کلاهی گاهی
خاکسارا خبر گمشدگان را تو بگوی
گر نباشد خبر از سالک راهی گاهی
#خاکسار_ابهری
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
سوی ناکسان دست کردندراز
بوَد ننگ از مردم سرفراز
#ملامحمد_حکیم_هیدجی
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#حکایت
مردی بود خیاط در عفاف و صلاح، و زنی داشت عفیفه و مستوره و با جمال و کمال
هرگز خیانتی از وی ظاهر نگشته بود.
روزی زن نزد شوهر خود نشسته بود و به زبان منّت گفت:"تو قدر عفاف من چه دانی و قیمت صلاح من چه شناسی که من در صلاح و عفاف زبیدهی وقت و رابعهی عهدم."
مرد گفت: راست میگویی اما عفاف تو به نتیجه عفاف من است.
چون من در نزد پروردگار عفیف باشم،
او تو را در عصمت نگاه بدارد...
زن خشمگین شد و گفت:هیچ کس زن را نگاه نتواند داشت و اگر مرا عفاف و عصمت نبود،
هرچه خواستمی بکردمی.
مرد گفت: تو را اجازت دادم به هرجا که خواهی برو و هرچه میخواهی بکن.
روز دیگر زن خود را بیاراست و چادر در سر کشید و از خانه برون شد و تا شب بیرون بود
اما هیچ کس به وی التفات نکرد مگر یک مرد که چادر او را کشید و رفت.
چون زن به خانه باز آمد مرد گفت:همه روز گشتی و هیچ کس به تو التفات نکرد مگر یک مرد که او نیز رها کرد و رفت.
زن گفت: تو از کجا دیدی؟!
مرد جواب داد من در خانهی خود بودم اما در عمر خود به هیچ زن نامحرم به چشم خیانت نگاه نکردم مگر وقتی در نوجوانی که گوشهی چادر زنی را گرفتم و در حال پشیمان شدم و رها کردم! دانستم اگر کسی قصد حرم من کند بیش از این نباشد...
زن در پای شوهر افتاد و گفت:
"مرا معلوم شد که عفاف من از عفاف تو است."
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنند.
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس
👤 سدیدالدین محمد عوفی- جوامع الحکایات
ارسالی از: سرکار خانم #ابوالفتحی_تبار
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
🕋🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🕋
﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلأَعلَونَ إِن كُنتُم مُّؤمِنِين ﴾
﴿ و سستى نكنيد و اندوهگين مشويد كه شما اگر مؤمن باشيد، برتريد ﴾
﴿ آلعمران، آیه: ۱۳۹﴾
#قرآن
🕋🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🌅🕋
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
#ضربالمثل_ترکی (۱۷۲)
#ضربالمثل:
بیـر گِئـدیـرَم گِئـدیـرَمنَـن قــورخ، بیـر یِـئمیـرَم یِـئمیـرَمنَـن .
ترجمه:
یک از(کسی که مدام میگوید) میروم میروم بترس، و یکی هم از (کسی که مدام میگوید غذا) نمیخورم نمیخورم.
توضیح:
این ضربالمثل در اصل کنایهای در مورد افرادی است که وقتی به صورت مهمان جایی میروند و تمایل دارند بمانند ولی در زبان و در ظاهر ابراز میکنند که میخواهند بروند. همینطور و همانسان افرادی که در زمان خوردن (مانند: شام و ...) میگویند نمیخورم ولی تمایل دارند بخورند.
شاید این نکته بیربط به طبعِ اجتماعی و همچنین منفعت طلبی انسانها نباشد که دوست دارند با دیگران همراه باشد و نفعی هم ببرد.
از سوی دیگر جنبهی طنزگونهای نیز در بطن آن مستتر است که در شعر و ادبیات هم با چنین لحنی بیان شده است؛
《میهمان گرچهعزیزاست ولی همچو نفس
خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود 》
#ملامحمد_حکیم_هیدجی نیز در قطعهای به زبان ترکی در مورد مهمان گفته است:
حضرت بویوروب ایدوز قوناقه
اِکرام، که هدیهی خدا دور
ایکی گونه حقی وار قوناقون
گر اوچ گونهچَن قالا روا دور
اوچگوندونعلاوَهسیقوناقدان
ایو صاحبنه گورَه جفا دور
گر اون گونه گِتمدی خدادَن
بو هدیه دگل گلوب بلا دور
هرکیم اولاخمسهلی بیزم تک
بو دردَه همیشه مبتلا دور
#لطیفه《مهمان پر رو به منزل یکی از اقوامش رفت و آن قدر در آن جا ماند که صاحبخانه به ستوه آمد و خسته شد.
روزی صاحبخانه به او گفت: چون اقامت شما در این جا طول کشیده، ممکن است عیال و بچههای شما نگران شوند و فکر کنند برای شما اتفاقی افتاده است. بهتر است سَری به آنها بزنی.
گفت: بله، اتفاقاً امروز خود من هم به همین فکر افتادم که ممکن است خانواده نگران شوند، و به همین جهت به آنها نامه نوشتم تاهمگی به این جا بیایند!》
#عارف_یارقلی_هیدجی
#شعرای_هیدج
─═┅✰❣✰┅═─
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24