در محکومیت اهانت بی شرمانه به ساحت مقدس قرآن کریم در سوئد، هلند و ...،
مذهب و دین هست مارا افتخار
کشورِ ایران به یُمنش پایدار
هرکه باشد منکرِ قرآن و دین
لعنتِ حق هست او را بیشمار
#داودواعظی #مصباح
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
ای فخر وشَرف دیدنِ رویت هوسِ ماست
مرغِ دلِ من بر سر کوی تو پَران است
مرحوم حاج #رحیم_صالحی_هیدجی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
🙏🙏
پیشنهادات برخی دوستان در مورد کانال #شعرای_هیدج :
جناب آقای محمدرسول_ملکی:
آقای یارقلی عزیز سلام، کاش یه《 گروه》 هم درست میکردید شاعران عزیز اونجا هم بحث کنن هم مشاعره، فکر میکنم دوستان شاعر و فرهیخته از این کار خیلی استقبال کنن و دوستان غیر شاعر هم میتونن برای یادگیری و تمرین تو مشاعره و بحث شرکت کنن؛
جناب آقای جعفر_محمدی:
جسارتا دو پیشنهاد دارم:
1_نام کانال عوض شود با نظر و پیشنهاد دوستان
2- سرایش شعر بهصورت گروهی و مشارکت یکدیگر
البته لازم است مثلاً یک موضوع مشخص شود یا یک وزن و قافیه و علاقمندان طبع آزمایی کنند.
این کار میتواند بهصورت برخط یا غیربرخط اجرا شود.
3- اشعار دوستان با نظر خودشان مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرد. نقاط صعف و قوت بیان شود.
البته اجرای این مهم کمی سخت است و ظرفیت بالای همهی دوستان را می طلبد.
جناب آقای اکبرامیرخانی:
سلام جناب عارف؛
من بیش از پیش به ایجاد گروه احساس نیاز میکنم لطفا فکری کنید... بعضی آثار، اصلاح جدی نیاز داره و جایگاه کانال رو زیر سوال میبره...!
برداشت دیگه ای نکنیدا ولی به والله گاهی شِعرایی دیده میشه که هیچ بار ادبی و معنایی نداره!
جناب آقای نجف فیروزی:
سلام جناب یارقلی... پیشقدمی تون در ایجاد چنین فضایی(ایجاد کانال) را ستودم ولی از جهت اینکه افراد دسترسی به تولید محتوا ندارند ، از جذابیت آن کاسته شده و سطح مشارکت را کاهش میدهد پیشنهاد میکنم این کانال را به گروه تبدیل بکنید.
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
با این وصف لطفا سایر شعرا و علاقهمندان نیز نظر خود را در خصوص راه اندازی یک گروه برای نقد و بررسی و اصلاح اشعار به بنده اعلام کنند.
https://eitaa.com/AREF_Y
« خوشه ی نور»
دل ما تنگ به رخسار شهیداست هنوز
علَم و بیرق حق، دست رشید است هنوز
نرسد هیچ گزندی رهِ والای امام
دل یاران علی پر ز امید است هنوز
همه بر شأن شهید از دل و جان واقفند
مَنِگر توشهی یک عدّه پلید است هنوز
برِسان مژده به یاران و رفیقان قدیم
که سحررانده شب وصبحِ سپیداست هنوز
خبر از حال کسان جُست اگر پیر مغان
چه بگویم! که علی سخت مرید است هنوز
چه بسا گریهی مادر شده چون فصل بهار
صنما! یاد تو بر سفرهی عید است هنوز
پدرت هق هق پنهان بکند در شب تار
لب شاکر به خداوند وحید است هنوز
شهدا عشق سماوات و زمین اند، بهخدا
بله، یاد از شهدا واژه کلید است هنوز
نروی یاد کسی، هرکه چنان کرد بدان
که خدا ماکر هر حیله و کید است هنوز
بهخدا شک نکنم عطر فزاینده ز کیست
سر هر کوچه پر از بوی شهیداست هنوز
بشر از نور تو روشن بکند خانهی خویش
که به صاحب نظران قابل دید است هنوز
تو نجف حسرت اینجا ببر از یاد و مگوی
گه و گاهی ز شما صید جدید است هنوز
#نجف_فیروزی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
ای یار! سنین زولفووَه گر شانه گَرَهکدور،
بس زولف پریشانیوُه دیوانه گرهکدور.
مشّاطه گر اوْل کاکول افشانه گرهکدور،
بو عاشیق دیوانهیه ویرانه گرهکدکر.
تا گؤردو گؤزوم، گؤزلرین ای گؤزلری شهلا!
اوْلدوم سنه من عاشیق دیوانهی شِئیدا.
گوگلوم قوشو زولفون ایچینی اِیلهدی ماوا،
دونیا بئلهدور هر قوشا بیر لانه گرهکدور.
اوْل آلَه گؤزون لاله اوزون جانَه صفادور،
چوْخ اِئتمه بزَک، بو بزهگون خلقَه جفادور.
وورما تِئلیوه شانه! اوْ رِیحانه روادور،
چئکمه گؤزووَه سورمه! اوْ جِیرانه گرهکدور.
مرغ دیله اوْل خال روخون دانه گرهکدور،
سن وورماگیلان شانه اوْ رِیحانه گرهکدور.
سن ائتمهگیلن غازَه اوْ مرجانه گرهکدور،
سن ائتمهگیلن سورمه، اوْ جئیرانه گرهکدور.
اگری قاشی! گل ناز ایله چوْخ چِکمه یوخاری!
یان باخما، منی سالما اَیاغَه سنی تاری.
گل بیرده باخ ای نازلی نیگاریم ! منه ساری،
باللهی گؤزل مِیل ائده احسانه گرهکدور.
گوگوم قوشون آلّاتدی اوزون دانهی خالی،
سالسین اؤزون اوْل دامه، یوخو اؤزگه خیالی.
گل قوْی دوْلانیم باشیوا پروانه میثالی،
شمعین باشینا دؤنمگه پروانه گرهکدور.
هؤرگوتدو گؤزون قاراسی آهویو ختادَن،
گؤردو گون اوزون آی، بولوتا گیردی حیادن،
سالدی گول اوزون صفحهٔ گولزاری صفادن،
سن اِیلهمه زینت، اوْ گولِستانه گرهکدور.
یاقوت لَبین قوتِ دِئلُ و قُوَّت جاندور،
لُطف اِیله دانوش گل، اورهگیم لختهی قاندور
اؤرتمَه یوزووی، قلبیمی سیندیرما آماندور!
اُنس ایله گؤزل، اونس ایله اینسانه گرهکدور.
سنسن بو سینیق گؤگلومین ای یار! سروری،
گئتمه گِئدهر، ای گؤزلریمین قوَّت و نوری!
گل قوْی دئیهلر کیم اوْتوروب دیو ایله حوری،
بیکارهلره صحبت و افسانه گرهکدور.
بیر لحظه گلیب یانیما اگلش سنی تاری،
غمزهن اوْخونی ائتمهگیلن اؤزگهیه ساری
اگلَش اِئله خشنود اؤزوندن بو فیکاری.
جانُم سنه قوربان اوْلا، بو جانه گرهکدور.
قوْیدون منی بولبول کیمی بو چؤلدَه لوواسیز،
قوْی عاشیقیوی اؤلدوره بو درد، دواسیز.
بیر باش کی بو عالمده اوْلا عئشق و هواسیز،
مِیدانا دوشوب توْپ کیمی چؤگانه گرهکدور.
سن چوْخ ائلهدین جؤور و جفالَر منه باری،
من گؤز گؤتوروب ترک ائلهمم سن کیمی یاری.
بیر گؤز کی سنه باخدی، باخا اؤزگهیه ساری،
چیخسین، اوْ نیشان اولماغا پِیکانه گرهکدور.
ای داش اورَهگی! تا هاچاغا ناله و افغان؟
نوْلسون منه، سن ائیلییهن اغیار اولا خندان؟
ترسا دؤگولم، بلکه وارام پاک مسلمان،
ای کافر! اگر رحم مسلمانه گرهکدور
سن گه گزرهن چؤلدَه، گهی چای و چمنده،
یا باغیدَه گردش ائدهرن دشت و دمنده.
ای کاش سینیدی بو قفس، قوش کیمی منده
پرواز ائدِیدیم اوْ گولِستانه گرهکدور.
بو مِهر و وفاسیز یئتیریب جانی دوداغه
یاندی اوتینَه جان، نئجه پروانه چیراغه
زهر اوْلدی بو دیرلیق منه، ساقی! دور ایاغه،
بو مست و خرابه نئچه پِیمانه گرهکدور.
بو مدرسه کُنجونده منه عؤمر توکَندی،
گه باغچَه قیراغین گزهرم گاه خرندی،
دور گَل دوت الیندَن ائلَه اخراج بو لوندی،
بو مست هوسدور بونه میخانه گرهکدور.
اوستاد منه درس وئروب ریب و ریانی،
دونیانی مذمت ائلهری ذوق و صفانی،
دوشمز الینه ایستهمری مال جهانی،
سؤیلر کی بِهشت اهلینه دونیا، نه گرهکدور؟
زید عَمری ووروب، یا بو اونی، یا وورشوبلار،
شیریلَه شکر، آیری قالوب یا قاریشوبلار،
بوندان منه نه، رومی و زنگی باریشوبلار،
بو خستهی عشقه، لب جانانه گرهکدور.
بو شیخه باخون ایشلری بیر یِرلی اوْیوندور،
عابد آجیغی گلمهسه چوْخ بوْینی یوْغوندور!
بولمَم که بو قوز برنه سُیُد، یا کی بوْیوندور،
بو نوْلوقوچون بالا دگیرمانه گرهکدور
قاضینین عصاسین ائلیهن تیر اولور دامه،
وه! واعیظ قارپوز کیمی گیلدیردی عمامه،
زاهید! سنه گول وورماقا جُهّال و عوامه
اوْل وصلهٔ دوْن، سبحهٔ صد دانه گرهکدور.
بیعارلیقون قیلدی سنی خوار مغنی،
دین حقّینه دیرناقجَه یوْخون عار مغنی.
خلقیله، دآئیَن یوْخ نه ایشین وار مغنی؟
تحصیل ادب ای گؤزل! اینسانه گرهکدور
#ملامحمد_حکیم_هیدجی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
شهر دل آشوب و من هم شهرداری شرمسار
شرمسار ِ شهرداریِّ دلِ بی اختیار
میرسد از دل دمادم صوت آژیر خطر
حال و روزم ویژه و در جایگاه اضطرار
انتظار اتّفاقی تازه در خود میکشم
مثل بمب ساعتی در آستانِ انفجار
دوستت میدارم، امّا دوستداری بی حدود
بیشتر از بیشتر، میخواهمت دیوانه وار
من نمیدانم طلبکار که باشم نازنین
اینکه باشم من طلبکارِ تو یا از روزگار
هر چه هست و نیستم را در رهت خواهم نهاد
من چه کم دارم مگر در عاشقی از شهریار
تا به پایان، پای کارم، ماندهام در حرف خود
گر چه باشد داستان دوریت دنباله دار
"هادیم" من در مسیر انتخابیِّ دلم
پایدارم، پایدارم، پایدارم، پایدار
#محمدرضا_هادی_نیا #هادی_هیدجی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
شعرای هیدج
🙏🙏 پیشنهادات برخی دوستان در مورد کانال #شعرای_هیدج : جناب آقای محمدرسول_ملکی: آقای یارقلی عزیز سلا
کلماتم را
در جوي سحر مي شويم
لحظه هايم را
در روشني باران ها
تا براي تو شعري بسرايم روشن
تا که بي دغدغه بي ابهام
سخنانم را
در حضور باد
اين سالک دشت و هامون
با تو بي پرده بگويم
که تو را
دوست مي دارم تا مرز جنون
شفیعی کدکنی
شفیعی کدکنی میگوید شاعر باید از طریق زبان شفاف و بی غبار اندیشههای والا و عمیق را انتقال دهد ایشان تصویرپردازی محض رامورد انتقاد قرار داده ودر مقابل، سادگی و صراحت مفرط را نیز نپذیرفته است (به نقل از کتاب درجستجوی نیشابور نوشته مجتبی بشر دوست صفحه ی ۱۸۳)
شعر خوب یک زبان چند بعدی است که تجربه زیبا شناسانه ای را به تمام ابعاد ادراکی بشر منتقل میسازد. شعر خوب بُعدي عاطفی دارد و بعدی تخیلی و بُعدی توأم با لذت جسمانی ودر نهایت یک بعد عقلانی یعنی عاطفه، خیال، جسم وعقل هر کدام بهره و لذّت خویش را از آن میبرند. مسلم است آنچه عقل میجوید و میپسندد تناسب وتقارن است، وحدت است و انجام تجلی کثرت در وحدت و وحدت در کثرت است. آنچه خیال میپسندد رهایی وآزادی است. آزادی از قید وبند عقل. وآنچه عاطفه میپسندد، همسویی وهمدلی انسانی است، شفقت است وترحم ودلسوزی . و جسم هم علیحده درجستجوی لذات خاص خویش است. بدون شک تنها شکل هنری بدیع ومستحکم است که همه این ابعاد را درخود دارد (همان صفحه ۲۶۱)
بسرای تا که هستی، که سرودن است بودن
به ترنّمی دژ وحشتِ این دیار بشکن
شفیعی کدکنی
ازسال جناب آقای #مجید_عسگری دبیر ادبیات
#شعرای_هیدج
در فراق حضرت صاحب الزمان( عج)
(تخمیس غزلی از جناب جوانمرد۱)
در انتظــــار جــــان بـه لب آمــد نیامدی
جسمم ز غــم به تـاب وتب آمــد نیامدی
دل بی قــرار و مضطــرب آمــد نیـامـدی
انـدیشــه هــا چــو در عجب آمـد نیامـدی
دشمـن به شـــادی و طـرب آمــد نیامـدی!
از شنبه تا به جمعه رسیدم به هــر کسی
کــردم زعشـق روی تـو او را چـو بـررسی،
مـن چــون بـه دل امید تـرا داشتــم بسی
گفتـم: کـه روز جمعـه سـرِظهـر می رسی!
آنهـم گــذشت و جمعـه شب آمــد نیامدی!
دشمن زیاده گشته و یاران چه کـم عِداد!
زد زخـم سینـه مـدعی ام از سـر عنـاد
قلبــم درون خــون و بـرون آهـم از نهـاد
گفتی بیـایی ار شــود عالــم پــر از فساد
پـرشـد! چـه مانــع و سبب آمــد نیامدی؟
دلخسته و غمین و به کنجی منم خموش
برپابه سینه ام شده آشوب وجنب وجوش
چشمـم براه تا رسـد آن یار سبزه پوش
کـی در مـه رجب سـه ندا می رسد بگوش؟۲
بیش از هــزار و صـد رجب آمــد نیامدی!
بنیــاد عمــر را بفکـند است سیـل غـــم
دنیـا روان بـود بسـوی سـاحـــل عــدم!
رحمـی بدیـن غــریق کــن ای ناخـدای یم
ایـام غیبت ات بـه درازا کشیـد، عجم
زد زخـمُ طعنه رفت، عـرب آمـد، نیامدی!
از دوریت روان شـده است آب دیـده هـا
خورشید من درا! و به کی پشت پرده ها؟
تا مـن جــوانم و نیـم از خیـل مــرده ها۰۰۰
باز آی، ای امیــــد همـه رنـج دیـده ها
دل از فـــراق در تعب آمــد، نیامدی!
یکــدم اگـــر نظـر بنمــایی بسـوی چشــم
افـزون شـود مـرا زنگــاه تـو سوی چشم
مـولا بیـا ونـِه قــدمـت را به روی چشم
'جعفر' روان نموده ز هجر تو جوی چشم۰۰۰
نکنـد (فتی) کــه بی ادب آمـــد نیامدی!؟
۱-از خطبای مشهور قم متخلص به فتی
۲- از علایم ظهور حضرت حجت برآمدن سه ندای آسمانی در ماه رجب در روایات آخرالزمان آمده است.
#جعفر_محمدی_هیدجی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
شعرای هیدج
سلام به همه شعرا، مخاطبان و عزیزان ادب دوست، ✍️ #معرفی_کتاب: _👈《 #شکوفههای_خیال 》👉_ ک
#قصیده شکوفه های خیال!(شکوفههای خیانت) ۱۲بیت از قصیده حذف شد.
دارم حکایتی که به کامت چو شکّر است
دیوانِ خوش نگارِ مرا نقش و زیور است
روزی بر آن شدیم کز آثار انجمن
نشرش دهیم آن اثری را که برتر است
(ایثار) نام انجمن و (رهگذر) رئیس
هر هفته هم بساط ادیبان میسر است
گفتند (راویا) تو به دیباچه اش بکوش
تحریر کن که بازوی طبعت توانگر است
بسیار رنج بردم و چندی قلم زدم
دیباچه ای نگاشتم آنسان که خوشتر است
گفتم شکوفه های خیالش نُهیم نام
گفتند از این قشنگ نه عنوانِ دیگر است
چندین شبانه روز به اصلاح این اثر
اوقاتمان به سر شد و گفتیم پُر بَر است
چندی گذشت و حاصلِ منظومه شد پدید
خرسند از اینکه هر ورقش همچو گوهر است
اوراق آن گشودم و اما نخواندمش
چون دیدمش که رنگ خیانت به دفتر است
یارانِ نا رفیق شبی در غیاب ما
چیدند فتنهای که دل از آن مکدر است
آن شب هزار جلد کتاب آشکاره سوخت
از شعلهی حسادت جمعی که پُر شَر است
نامم به لاک و مُهر نمودند بی نشان
زان کینهها هنوز بر این سینه آذر است
دیباچه مُهر خورد و زدندش به نام خویش
نام ( دبیر انجمن) آنجا منوَّر است!
این داستان به منزل شیخی گرفته پا
خبط و خطا از او نه عجب بلکه نوبر است
.................
در بزمِ دوستی نسِزد رزم و دشمنی
آیا هدف مشاعره یا جنگ (اکبر) است؟!
عطر شکوفه های خیال است یا عبیر
کاینگونه بوستان ادب زان معطر است
القصّه ما به محکمه بردیم شِکوه را
غافل از اینکه قاضی این شهر کافر است
نشنید آن دلیل و ندید آن سند دریغ
گویی که چون فراعنه هم کو و هم کر است
مرقومه ای نوشته رفیقان نارفیق
بهر خیانتی که از ایشان مکرر است
دادند هر گواهِ دروغی به دادگاه
گفتند حرف ما به حقیقت برابر است
گَردی هم از اداره فرهنگ برنخواست
دیدم بسی وجودِ ( ... ) محقر است
آیا چه بوده جرم و گناهم به جز وفا؟!
کز جورتان به سینه مرا زخم خنجر است
بر باد رفت حق من اما حساب خویش
دیگر سپرده ام به خدایی که داور است
باید تقاص پس دهد آن کس که ظلم کرد
این رسمِ روزگار به چرخِ مدوّر است
خون دلم بخاطر نام و نشان نبود
سوزم از آن که مِهرِ مرا قهر کیفر است
انسان ز قهر و کینه به جایی نمی رسد
هر کس به مِهر و عاطفه از دیگران سر است
هرگز ادا نشد به خدا حق دوستی
آیا چه دشمنی به میانِ برادر است؟!
نامم اگر چه محو ز اوراق شد ولی
اکنون نشان من همه جا نور منظر است
باید ز همنشینِ سیه پیشه دور بود
با جغد نسبتی نه میان کبوتر است
راوی ز دوستانِ ریایی کناره گیر
با خار و خس چه الفتِ سرو و صنوبر است؟!
از شعله های کینه و حقد و حسد دریغ
گل ها به صحنِ گلشنِ فرهنگ پرپر است
بهمن ۸۹
#اکبرامیرخانی #راوی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
ماه در چشمانِ من میلرزد از غم ، نیستی
در دلت جان میدهم امّا تو مرهم نیستی!
مثل خوابی آمدی در چشمِ من، باران گرفت
چون خزان میمیرم و در فکرِ من هم نیستی!
چشمِ تو در شعر هایم بهترین آرایه بود
چشم بستی شعرهایم شد جهنم، نیستی!
دفترم بازست و شعرم باز بی پایان شده
جانِ من رحمی به آن کن در دلش کم نیستی!
جانِ من گفتم؟! از این جان سخت بیزاری ولی
تا که حرفی میشود از مرگ محکم نیستی!
#فاطمه_احمدی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
تــــرانه عشـق
(ای صمـیـمی تـریـن تـرانـه ی عشق)
وی حقـیـقی تـریـن فســانه ی عشق
ای تــو در اوج قلــــه هـای خیــال
(در بلنـــدای جـــاودانـه ی عشـق)
(دل دوباره بهـــانه ی تـو گـــرفت)
ای دل آرام! ای یگــــــانــه ی عشق
دل تپیـد از خیــال آن خـط و خـال
مــرغِ دربنـــد دام و دانـه ی عشق
حـک شــده مُهــر مِهــر تـو بـه دلــم
شـده روشـنتـریـن نشـانه ی عشق
نـام تــو شــد ردیـف در شعــــرم
در غــزلهـای عـاشقـــانه ی عشق
جــان مـن نــذرِ روی مــاه تــو شــد
خـوش تـریـن کــار عـاقلانه ی عشق
غمـی از سختـی بیــابـان نیـست
چـون بخوانی مـرا به خانه ی عشق
بـاز دریـای دل چـه طـوفـانی است!
دورم از رویـت ای کــرانـه ی عشق
دم به دم جعفـر از تــو میگــویـد
(کـه تـویی بهتــرین بهــانه ی عشق)
توکـه راضـی۱ بـُدی، شـدم مـن هــم!
مــزنی برهــم ایـن میــانه ی عشق!
۱- ابیات داخل کمانک ها از سروده های سرور گرامی حاجآقا جعفر جعفری میباشد و همه میدانند که ایشان (راضی) هستند!
۱۳۹۹/۲/۵
#جعفر_محمدی_هیدجی
#شعرای_هیدج
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
عاشق چو رویخوش از جاننبردهاست
جامی ز حضرتِجاناننبردهاست
تنها گُلی شُدِه زرد ونشسته است
آن گل که پا به گلستاننبردهاست
گویا به بزم رقیبان برَفته است
نامم به محفل یاراننبردهاست
گویید یارِ مرا مرتضی گریست
چون در فراغ تو ساماننبردهاست
#مرتضی_ملک_محمدی
#شعرای_هیدج