eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
504 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• آیینه‌ی دلم ز چه زنگارِ غم گرفت تار امیدها همه پودِ اَلم گرفت گفتم مرا نیاز به نازش نمانده است فرصت‌طلب رسید و سخنِ مغتنم گرفت او را که با سخن به دلش ره نبرده‌ام از ره رسیده‌ای به سپاه درم گرفت اشک از غرور گر چه ز چشمان من نریخت هنگام رفتنش نگهم رنگ نم گرفت یک عمر گشتم از پی آن عمر جاودان گشت زمانه عمر مرا دم‌به‌دم گرفت نازم بدان نگاه که او با اشاره‌ای نام مرا ز دفتر هستی قلم گرفت من با که گویم این غم بسیار کو مرا در خیل کُشتگان رُخش دست‌کم گرفت برگرد ای امید ز کف رفته تا به کی هر شب فغان کنم که خدایا دلم گرفت در سینه‌ام نهالِ غمش نشاند عشق باری گرفت شاخ غم و خوب هم گرفت تا بگذرد ز کوه غم عشق او حمید دستی شکسته داشت به پای قلم گرفت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
ما بدین در ز پی حشمـت و جاه آمـده ایم! چـو گــدایـان به درِ خـانه شاه آمـده ایم صحن بین‌الحـرمین است خیابان بهشت صحنه هـایی زجنـان را به نگــاه آمده ایم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴(ع) با اشک و خون نوشتم ازآن روز رو سیاه شاید که آه دل برساندبه گوش ماه ای کاش چشم شمر به هنگام واقعه میدید نور سوره ی اسرا میان راه ای کاش می شنید سپاهِ عراق و شام فریاد العطش شده جاری زخیمه گاه خشکیده خنده بر لب طفلی بدون شیر ای تیر ، رحم کن تو بر این طفل بی گناه زخمی زدی به قافله ی عشق ای سنان گم شد امید زینب کبری کشید آه هی می زنند بر سر گل های سرخ باغ زینب برس به داد گل سرخ بی پناه با اشک و خون نوشتم ازآن روز رو سیاه شاید که آه دل برساندبه گوش ماه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴(ع) ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر دارند شرم کز گنه خلق دم زنند دست عتاب حق به در آید ز آستین چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند جمعی که زد به‌هم صفشان شور کربلا در حشر صف زنان صف محشر به‌هم زنند از صاحب حرم چه توقع کنند باز آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزل ۳۳۶ رفتی و نمی شوی فراموش می‌آیی و می‌روم من از هوش سحر است کمان ابروانت پیوسته کشیده تا بناگوش پایت بگذار تا ببوسم چون دست نمی‌رسد به آغوش جور از قبلت مقام عدل است نیش سخنت مقابل نوش بی‌کار بود که در بهاران گویند به عندلیب مخروش دوش آن غم دل که می‌نهفتم باد سحرش ببرد سرپوش آن سیل که دوش تا کمر بود امشب بگذشت خواهد از دوش شهری متحدثان حسنت الا متحیران خاموش بنشین که هزار فتنه برخاست از حلقه عارفان مدهوش آتش که تو می‌کنی محال است کاین دیگ فرونشیند از جوش بلبل که به دست شاهد افتاد یاران چمن کند فراموش ای خواجه برو به هر چه داری یاری بخر و به هیچ مفروش گر توبه دهد کسی ز عشقت از من بنیوش و پند منیوش سعدی همه ساله پند مردم می‌گوید و خود نمی‌کند گوش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴(ع) محرم گلدی عالم گییدی قاره اورار عاشقلرین قلبینه یاره اورک درده گلور پرچم اسنده علمدارین قولون نوفل کَسنده گروهِ بی اصول و پست وجاهل دوروب قرآن سپاهینه مقابل بودور حکمِ یزیدِ نحس و بدکار حسینا بیعت اِئت تامهلتون وار بویوردی شاهِ دین من بیعت ایتمم خطازاده یزیده‌ساری گیتمم موکّل باغلادی آبِ فراتی دوتوبدور اهلِ کین هربیر جهاتی رقیه گلدی عرض ایتدی عموجان قرار و طاقتیم یوخدور سوسوزدان علاج ایله بو دردِ بی دوایه سنی ویرّم قسم شیرِ خدایه ایشیدّی بوسوزی سقایِ عطشان دیدی شرمنده ام سو یوخدی ای‌جان اگر ویرسه اجازه شاهِ خوبان گتورّم سو سنه ای‌جانِ جانان گلوبدور محضرِ میر هُدایه دیدی گلمیش اوشاقلار آه و وایه اجازه ایستیرم میدانه قارداش یوخوم طاقت داخی افغانه قارداش سومشکیم بوشدی واردور خجلتیم چوخ گورورسن مشکیده ذرّه سویوم یوخ بویوردی مرتضانون نورِ عینی بوسوزلر یاندورار قلبِ حسینی اگر گیتسن فراته پورِ حیدر چتیندور گلماقون بیلّم برادر منی هجران اوتینه سالما عباس بوگون میدانه رخصت آلما عباس ابوالفضلین آخار قان یاش گوزوندن ولیکن دونمیوب اَوّل‌کی سوزدن آلوبدور رخصتِ میدان ابوالفضل اولا عطشانلارا قربان ابوالفضل فراته تا یتیشدی الده مشکی آخار رخساریه مولانین اشکی سو مشکیلن خیامه اولدی عازم سوعطشان قیزلارا لازمدی لازم ابوالفضل اوستونه باغلاندی یولّار سووا خاطر کسیلدی نازلی قولّار سومشکین اوخلادی قومِ جفاکار یامان حاله قالوب میرِ علمدار یاغوردی گویدن اوخ مشک اوسته باری قالوب قیزلار عمونین انتظاری ابوالفضلین بو ایش آرامین آلدی اوزینی مشکنین اوستینه سالدی دیدی اوخلار اگر دگسه بوجانه سوزوم یوخ گلمرم والله فغانه سیز الله اوخلاری وورمون بومشکه اوشاقلاردا باخولّار سوز و اشکه حسینین قیزلاری مشکه باخاندا اوسقانین گوزوندن قان آخاندا عمودِ آهنی دگدی باشوندان سوزولدی قانی عباسین قاشوندان علمدارین سویی الله جالاندی سوسوزلار خیمه ده غمدن تالاندی یره آتدان دوشنده شیرِ هیجا گلوبدور عالمِ معناده زهرا آچوبدور اللرین عباسه ساری دیدی آغوشیمه گل ایتمه زاری سنین فرقین منه یوخدور حسیندن کمک ایسته بودم میرِ حُنیندن چاغوردی شاهِ مظلومانی عباس یتیشسین دردینین درمانی عباس گلوبدور شاهِ دین قربانی گوردی لب عطشان ساقیِ عطشانی گوردی بویوردی دور ایاقه ای دایاقیم که سنسیز گِئتماقا گلمور ایاقیم نَه قدری واردی بیرمشکین بهاسی که اولدون اهل‌بیتیمون فداسی رقیه خیمه‌دَه گوز یولدا قالموش قرارو طاقتیمی الدن آلموش دیور سو اولماسا ایتمم شکایت ولی گلسین عَموم اُول کانِ غیرت غمونده آغلارام ای شاهِ کریاس سنه زیبنده دور عنوانِ عباس گلوب مصباح یارب آه و وایه چیکر حسرت گیده کربوبلایه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• در وصف تو صدها قلم و هم قدمت نه ما دم دمی و هُرم مسیحای دمت نه از درک تو بویی نبرد هرکه در این بزم بر دوش علم دارد و درک المت نه...!!! هرجا گرهی باز نشد از تو بریدیم یک ذره ولی کم بشود از کرمت نه هرچند هزاران غزل ناب سرودیم هم رتبه ولی با اثر محتشمت نه تلخ است که بخشندگی ات در صف محشر مشمول جهانی شود و اهل غمت نه...! نشناخته ام گرچه تو و حق نمک را هرچیز بگیر از منِ مجنون، حرمت نه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• (۱۰۶) : بستی(چولمک) قریلّانور قاپاغون تاپار. ترجمه: چولمک(دیزی خوری)قِر خورده و درب خود را پیدا می‌کند. توضیح: بستی که احتمال دارد نامش از واژه‌ی بسته در معنای دارای محیط بسته گرفته شده باشد در هیدج به نوعی ظرف مخصوص دیزی خوری از جنس مس یا سفال گفته می‌شود (البته مخصوص هیدج نبوده و در اقصا نقاط کشور وجود دارد.) تفاوت این ظرف از قابلمه در این است که از انتها و درب کوچک و مخزن بزرگی دارد دسته‌اش شبیه دسته‌سطل است که قابلیت آویزان کردن دارد این ظرف مخصوص پختن آبگوشت بوده است. چون دهانه‌ی این ظرف تنگ است درِ آن هم باید اندازه باشد. این اصطلاح : 《 بستی/چولمک(دیزی خوری)قِر خورده و درب خود را پیدا می‌‌کند》زمانی که دونفر مثلا" زن‌وشوهر خیلی باهم هماهنگ و همراه باشند استفاده می‌شود و در مقام کاربرد با ضرب‌المثل: 《 خدا در و تخته رو باهم جور میکنه》 در فارسی تطابق دارد. در منظومه دو بیت شعری دارد که مضمونش با این ضرب‌المثل همخوانی دارد: کندباجنس‌خودهرجنس‌پرواز کبوتر با کبوتر، باز با باز نشاید باد را در خاک بستن نه باهم آب‌و آتش‌رانشستن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴(ع) کجا بود که صدای عزا در آن کو نیست؟ طنین‌ عشق‌ حسینی بود هیاهـو نیست! تمـام هستی اگر در فغان و فریاد است غرض بـه غیـر تقـرّب بـه درگـه او نیست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴(ع) در نقل تکان دهنده‌ای از که خود شاهد آن بوده است، روایت می‌کند که مرحوم علامه در مجلس روضه‌ای وقتی روضه خوان (حاج محمد علامه مداح) شعری خاص از را قرائت می‌کرده است از او می‌خواهد بیتی را تکرار کند و به شدت اشک می‌ریخته است که تا چهار بار این تکرار انجام می‌شود و سپس فرموده است:‌ 《ای کاش ایرج میرزا آن شعر خاص یا یک بیت آن شعر خود را که در وصف داغ (علیه السلام) سروده است، به من می‌داد و من المیزان را به او می‌دادم.》 بیت منظور نظر علامه طباطبایی این بیت بوده است: بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانۀ‌ی مرغ پریده را..! آیت الله علوی بروجردی ادامه می‌دهد: من به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردم که آیا ایرج میرزا را می‌شناسید؟ او هجو سرا است. علامه می‌فرماید بله می‌شناسم و کتاب شعر او را هم دارم. سپس علامه می‌فرماید: 《 مع ذلک،‌ ای کاش ایرج میرزا این بیت شعرش را به من می‌داد و من المیزان را به او می‌دادم و ادامه می‌دهد: من گمان ندارم کسی که چنین بیتی را راجع به حضرت علی اکبر (علیه السلام) سروده است، در روز قیامت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نسبت به این فرد بی تفاوت باشد.》 متن کامل شعر ایرج میرزا از این قرار است: رسمست‌هرکه داغ‌جوان‌دیددوستان رأفت برند حالت آن داغ دیده را یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا وآن یک زچهره پاک‌کند اشک‌دیده‌را آن دیگری بر او بفشاند گلاب شهد تا تقویت شود دل محنت کشیده را یکچند دعوتش بگل و بوستان کنند تا برکنندش از دل، خار خلیده را القصه،هرکس به‌طریقی ز روی مهر تسکین دهدمصیبت‌بر وی‌ رسیده‌را آیا که داد تسلیت خاطر حسین‌ع چون‌دید نعش اکبر درخون تپیده‌را آیا که غم گساری و اندوه بری نمود لیلای داغدیده‌ی محنت کشیده را بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانۀ‌ی مرغ پریده را..! ارسالی از: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزل ۳۳۷ گر یکی از عشق برآرد خروش بر سر آتش نه غریب است جوش پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق دامن عفوش به گنه بر بپوش بوی گل آورد نسیم صبا بلبل بیدل ننشیند خموش مطرب اگر پرده از این ره زند بازنیایند حریفان به هوش ساقی اگر باده از این خم دهد خرقه صوفی ببرد می فروش زهر بیاور که ز اجزای من بانگ برآید به ارادت که نوش از تو نپرسند درازای شب آن کس داند که نخفته‌ست دوش حیف بود مردن بی عاشقی تا نفسی داری و نفسی بکوش سر که نه در راه عزیزان رود بار گران است کشیدن به دوش سعدی اگر خاک شود همچنان ناله زاریدنش آید به گوش هر که دلی دارد از انفاس او می‌شنود تا به قیامت خروش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴(ع) حسین شیر پروردگار اوغلِدور علی شاه دُلدل سوار اوغلِدور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24