eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
503 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزل ۳۵۶ چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام نگاه می‌کنم از پیش رایت خورشید که می‌برد به افق پرچم سپاه ظلام بیاض روز برآمد چو از دواج سیاه برهنه بازنشیند یکی سپیداندام دلم به عشق گرفتار و جان به مهر گرو درآمد از درم آن دلفریب جان آرام سرم هنوز چنان مست بوی آن نفس است که بوی عنبر و گل ره نمی‌برد به مشام دگر من از شب تاریک هیچ غم نخورم که هر شبی را روزی مقدر است انجام تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام در آبگینه‌اش آبی که گر قیاس کنی ندانی آب کدام است و آبگینه کدام بیار ساقی دریای مشرق و مغرب که دیر مست شود هر که می خورد به دوام من آن نیم که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام به هیچ شهر نباشد چنین شکر که تویی که طوطیان چو سعدی درآوری به کلام رها نمی‌کند این نظم چون زره درهم که خصم تیغ تعنت برآورد ز نیام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• می‌گویند روزی ، را به خانه‌اش دعوت کرد. به خانه‌ی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده‌ای؟ حیرت‌زده پرسید: مگر تو شرابخوار هستی؟! پاسخ داد: بلی! مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم! ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن. ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟! ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند. – با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت. – پس خودت برو و شراب خریداری کن. - در این شهر همه مرا می‌شناسند، چگونه به محله‌ی نصاری‌نشین بروم و شراب بخرم؟! ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله‌ی راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب‌ها بدون شراب نه می‌توانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم. مولوی به دلیل ارادتی که به دارد خرقه‌ای به دوش می‌اندازد، شیشه‌ای بزرگ زیر آن پنهان می‌کند و به سمت محله‌ی نصاری‌نشین راه می‌افتد. تا قبل از ورود او به محله‌ی مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمی‌کرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها دیدند که داخل میکده‌ای شد و شیشه‌ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن، از میکده خارج شد. هنوز از محله‌ی مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانانِ ساکنِ آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه‌روزه در آن به او اقتدا می‌کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا می‌کنید به محله‌ی نصاری‌نشین رفته و شراب خریداری نموده است. آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد! مرد ادامه داد: این منافق که ادعای زُهد می‌کند و به او اقتدا می‌کنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه می‌برد! سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش کوفت که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به‌ویژه زمانی که را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند. در این هنگام از راه رسید و فریاد زد: ای مردم بی‌حیا! شرم نمی‌کنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید؟ این شیشه که می‌بینید حاوی سرکه است زیرا که هر روز با غذای خود تناول می‌کند. رقیب فریاد زد: این سرکه نیست بلکه شراب است. شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه‌ی مردم ازجمله آن رقیب، قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست. رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست‌های او را بوسیدند و متفرق شدند. آن‌گاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مرا مجبور کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟ شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می‌نازی جز یک سراب نیست. تو فکر می‌کردی که احترامِ یک مشت عوام برای تو سرمایه‌ای‌ست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه‌ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل می‌رساندند. این سرمایه‌ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود. دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از مرگ چه ماند باقی عشق‌است‌و‌محبت‌است‌و‌باقی‌همه‌هیچ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• رفتم شبی به درگه آن پیر مِی فروش گفتم ز دست غم چه‌کنم؟گفت می بنوش از بحر سینه درّ سخن هدیه‌ات کنم چون گوشوار می‌کنی آن‌را به‌گو هوش خواهی که بی‌نیاز شوی از عطای خلق ای‌نور هردو دیده! ازاین‌پس به کار کوش انسان اگر به عیش و خور و خوب خو کند آزارِ بار منّت دونان کشد به دوش وز همنشین و همسر بد احتراز کن دیریست کاین پیام شنیدستم از سروش دانی نشان اهل ادب چیست رهگذر؟! صحبت کند به وقت و به موقع شود خموش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
4_5854779283376965720.mp3
6.8M
🖍 زندگینامه مولانا ۲ 🎧 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
چهارده مردادماه (سال ۱۳۶۶) سال‌روز شهادت گرامی باد. نام: جواد نام خانوادگی: ملک‌محمدی نام پدر: عین‌الله نام مادر: عصمت قربانی تاریخ تولد : ۱ مرداد سال ۱۳۴۸ محل تولد: قم وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: سیکل عضویت: بسیجی تاریخ شهادت: ۱۴ مرداد ۱۳۶۶ محل شهادت: شلمچه نحوهٔ شهادت: درگیری مستقیم با دشمن سِن در زمان شهادت: ۱۸سال‌و ۱۳ روز خصوصیات بارز اخلاقی: مهربان، شهادت طلب محل مزار شهید: گلزار شهدای امام‌زاده جعفر قم قطعه۱۵ردیف۹شماره۶۹۱ پدر بزرگوار این شهید جناب از علمای هیدجی ساکن در شهر مقدس قم بودند. ازاین‌رو این شهید سعید در قم به‌دنیا آمده و در مزار شهدای همان شهر به خاک سپرده شده است‌. روحش شاد و یادشان گرامی باد. برای اطلاع بیشتر از زندگی‌نامه و خاطرات شهید به صفحات ۴۴۱ تا ۴۴۸ کتاب《 》به قلم مراجعه فرمائید. ✍️ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
هدایت شده از عارف یارقلی
پنجم مردادماه (سال ۱۳۶۶) سال‌روز شهادت گرامی باد. نام: مجتبی نام خانوادگی: بهرامی نام پدر: رستمعلی نام مادر: رقیه باقری تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت سال ۱۳۴۶ محل تولد: هیدج وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: سیکل عضویت: سرباز تاریخ شهادت: ۱۴ مرداد ۱۳۶۶ محل شهادت: میمک نحوهٔ شهادت: اصابت ترکش خمپاره سِن در زمان شهادت: ۲۰ سال‌ ۳ماه‌و ۱۳ روز خصوصیات بارز اخلاقی: پرتلاش، ورزشکار محل مزار شهید: مزار شهدای هیدج روحش شاد و یادشان گرامی باد. برای اطلاع بیشتر از زندگی‌نامه و خاطرات شهید به صفحات ۴۳۳ تا ۴۳۹ کتاب《 》به قلم مراجعه فرمائید. ✍️ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
هدایت شده از عارف یارقلی
چهارده مردادماه (سال ۱۳۶۶) سال‌روز شهادت گرامی باد. نام: ناصر نام خانوادگی: پیش‌بین نام پدر: نصرت‌الله نام مادر: حکیمه تاریخ تولد : ۲۰ شهریور سال ۱۳۴۶ محل تولد: هیدج وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: سیکل عضویت: سرباز تاریخ شهادت: ۱۴ مرداد ۱۳۶۶ محل شهادت: میمک نحوهٔ شهادت: درگیری مستقیم با دشمن سِن در زمان شهادت: ۱۹سال‌و ۱۰ماه‌و ۲۴ روز خصوصیات بارز اخلاقی: با اخلاق و مهربان محل مزار شهید: مزار شهدای هیدج این شهید والامقام در سال۱۳۶۶شهید و پیکرش سال‌ها مفقود بود تا در نهایت در سال روزهای پایانی سال۱۳۷۱ به هیدج برگشت و در کنار مزار سایر شهدای هیدج آرام گرفت. روحش شاد و یادشان گرامی باد. برای اطلاع بیشتر از زندگی‌نامه و خاطرات شهید به صفحات ۴۲۵ تا ۴۳۱ کتاب《 》به قلم مراجعه فرمائید. ✍️ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• "می خواستم به پای تو تقدیم جان کنم بختم چنین نخواست که کاری چنان کنم‏ چون ساغر بلور شکستم به خاره سنگ تا در تو از اسف اثری امتحان کنم‏ گفتی که حیف! گفتمت آری، ولی هنوز‏ دارم غنیمتی که تو را شادمان کنم‏ بر خرده هام گر نگری هر شکسته را‏ در پرتو نگاه تو رنگین کمان کنم جز ساعد شکسته چه می آیدم به کار تا با نوای عشق، نی از استخوان کنم!‏ دیر آمدی، اگر چه بهارم ز شاخه ریخت شادا خزان که میوه تو را ازمغان کنم می خواهمت، که خواستنی تر ز هر کسی کو واژه ای که ساده تر از این بیان کنم؟ تنها نه من که یار دگر نیز خواهدت می باش از آن او که تحمل توان کنم‏ تلخ است دوست داشتن و واگذاشتن زان تلخ تر که رنجه دل دیگران کنم با آن که نغمه خوان توام، ای بلند سبز‏ بگذار در درخت دگر آشیان کنم" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• من از پشت شب‌‌های بی‌خاطره من از پشت زندان غم آمدم من از آرزوهای دور و دراز من از خواب چشمان نم آمدم تو تعبير رؤيای ناديده‌ای تو نوری كه بر سايه تابيده‌ای تو يک آسمان بخشش بی‌طلب تو بر خاک ترديد باريده‌ای ‌ تو يک خانه در كوچه زندگی تو يک كوچه در شهر آزادگی تو يک شهر در سرزمين حضور تويی راز بودن به اين سادگی مرا با نگاهت به رؤيا ببر مرا تا تماشای فردا ببر دلم قطره‌ای بی‌تپش در سراب مرا تا تكاپوی دريا ببر..   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• پریشان خاطر زلف پریشان تو هستم من بت روی تورا دیدم، ازآن رو بت پرستم من دلم تا آشنا شد با غم عشق رُخت جانا بریدم‌دل ز مهرغیر و‌عهدی با تو بستم من ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
4_5861830979726870553.mp3
7.77M
🖍 زندگینامه مولانا 🎧 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• قمر طلعت، بیا رویت ببینم گلی ازموی خوش بویت بچینم نشینم بر سر راهت که شاید قد و بالای دلجویت ببینم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24