eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 اولین کسی که در زمان محاصره حرم حضرت زینب (س) وارد این منطقه شد که بود؟! 4⃣🔹 مهندسی که تخصصش، بهم ریختن زندگیِ اسرائیلی‌ها بود.. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 «او دلها را تصرف کرد. با حقیقت عمل خودش و اخلاق خودش، صدور اخلاق کرد ، صدور رفتار کرد.» 5⃣🔹 سخنرانی شهید حاج‌ قاسم سلیمانی درباره ی شهید مدافع حرم حسن شاطری 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 شهیدی که بدون حساب و کتاب از برزخ عبور کرد 🔹️ آیت الله حق شناس، در مجلسی درباره شهادت احمدعلی نیری (یکی از شاگردانش)؛ با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: ◇ این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم: از برزخ چه خبر؟ ◇ احمد به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. ◇ رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟! ◇ " در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" 🔹️ یکی از دوستان شهید می گوید: ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد. ◇ کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد  به زمین افتاد ... ◇ احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..." 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 دخترشهید جنگروی: پدرم مردی از جنس خاک و با روح افلاکیان بود 🔹️ به بهانه سالروز شهادت شهید جعفر جنگروی اولین فرمانده سپاه خرمشهر: ◇ شهید جعفر جنگروی در سال ۱۳۳۳ در فریدن اصفهان چشم به جهان گشود. یک سال بعد از تولدش خانواده اش به تهران مهاجرت کردند، چون شناسنامه‌اش مفقود شده بود مدرسه روزانه او را ثبت نام نکرد و به ناچار در مدرسه شبانه ادامه تحصیل داد. ◇ او یک سال پیش از شروع انقلاب اسلامی، پس از تهیه اندکی سرمایه، دست از کار خیاطی کشید و به فروشندگی لباس روی آورد. با شروع انقلاب، همراه برادرش، طبقه بالای مغازه‌اش را به فعالیت های انقلابی اختصاص داد و به طور پنهانی به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت. ◇ دختر شهید جنگروی درباره ویژگی های پدرش می‌گوید: ◇ ایشان فردی بسیار باهوش چه در زمینه های اجتماعی و چه در زمینه استراتژیکی بودند و در سخت ترین شرایط بهترین تصمیم را می‌گرفتند، فردی بسیار شجاع که در هر حالت بدون هیچ اغماضی حرف حق را می‌زد. ◇ پدرم عارف بی قرار تسلیخ نشین نور استوره مردانگی بود. 🔺️مصاحبه کامل را در حیات بخوانید👇👇 https://hayat.ir/detail/161850 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 اگر مجاهدت های حاج قاسم نبود، دشمن مقدسات را ویران می‌کرد.. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 جایگاه حاج قاسم و مجاهدان در راه خدا از نظر حضرت رسول اکرم (ص) از زبان سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان.. ◇ انتشار به مناسبت فرارسیدن عید مبعث پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد (ص) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ببینید | فیلم قدیمی و کمتر دیده شده از جشن عید مبعث رزمندگان لشکر ۱۷ سال ۱۳۶۶ حسینیه پادگان شهید زین الدین 🔹 چقدر بچه‌ها کم‌توقع ساده و بی‌ریا بودن !!! ◇ یه دیگ شربت و مقداری شیرینی و همین لیوان‌های سرطان! قرمز زا چهرها نورانی و جوان و شاداب.. ◇ گویی جنگی در میان نیست، و بوی پایان جنگ نم نم میرسه.. ◇ حالا صدای خنده بچه‌ها و مولودی خوانی مداح رها شده در محوطه سیمانی حسینه ، مثل قاصدک رهاس.... ◇ یاد باد روزهای بی‌ریای خوش جبهه روزهای بی‌تکرار خوب جبهه یاد باد آن روزگاران... «یامحمد..» 💐 ۲۷ رجب المرجب ، عید بزرگ مبعث مبارکباد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 جوان خوش تیپ دهه هفتادی شهید مدافع حرم شد | دیدن فیلم کوتاه معرفی شهید توصیه میشود| 🔹️ بعد از شهادت بابک ، تصاویری از جوانی زیبارو در فضای مجازی منتشر شد که کمتر کسی فکر میکرد، این تصاویر متعلق به یک شهید مدافع حرم است. ◇ شهید بابک نوری‌هریس آن جوان‌ دهه هفتادی بود که در عین برخورداری از مواهب دنیایی، قدم در مسیری گذاشت که انتهایش شهادت بود. ◇ بابک در لحظات پرتلاطم نابودی آخرین سنگرهای داعش به شهادت رسید و شهید عملیات بوکمال نام گرفت. ◇ بابک نوری‌هریس عضو افتخاری هلال احمر ، جوان جهادی فعال، خادم‌الشهدا و رشته روانشناسی قبول شده و انصراف داد و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته حقوق بود. ◇ شرایط ادامه تحصیل در آلمان برایش فراهم شد، ولی دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) را انتخاب کرد. ◇ پدر بابک می گوید: برخی با دیدن بدون شناخت از چهره زیبای پسرم در فضای مجازی حدس میزنند که این یک‌ خواننده ، یک فشن، یا یک مدلینگ است ◇ اما می‌گویم پسرم هیچ کدام از اینها نبود. ایشان شهید مدافع حرم است، بابک من نه درویش بود، نه زاهد، نه عارف و نه عالم . در عین حال همه اینها بود. ◇ پسر من عاشقانه، عاقلانه و عالمانه و عارفانه راهش را انتخاب کرد. بابک در اوج خوشی‌ها و شادی‌های و شرایطی که داشت ، آگاهانه شهادت را انتخابات کرد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ماجرای توسل به شهید مدافع حرم بابک نوری 🔹️ شهدا نور وهدایت گری می کنند و در فیلم کوتاه دختر خانم از ماجرای توسل به شهید مدافع حرم بابک نوری می گوید که چگونه مسیر زندگی او را تغییر داد 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 تصاویر ویژه و کمتر انتشار یافته از حضور حاج قاسم در میان رزمندگان قبل از عملیات 🔹️ نشانی اش را باید از کوه های کردستان و قلاویزان بگیری ، از دشت ها ، صحراها ، بادها ، از تیر و تفنگ پرسید ◇ از کربلای چهار و پنج ، از پاتک های شلمچه ، از آب خروشان اروند ، از خاکریز و سنگر و میدان مین ، از همت و باکری و کاظمی....از مردم مظلوم ، از حرم بی بی، از حلب از سوریه و عراق سراغش را گرفت. ◇ خانه اش در دلها بود.نام و عنوان نداشت...به قول بچه ها سجاده آب کش نبود، به قول فرزندان شهدا مثل مولایش یتیم نواز بود ، به قول سربازان و بسیجی ها مقام و درجه هایش را به رخ نمی کشید... 🔹 لباسش همیشه خاکی بود و گلی...اهل عمل بود نه تریبون و میز و شعار....یار نظام بود نه بار نظام ، سرباز ایران بود نه سربار ایران ، سوار تانک بود نه سرمایه دار بانک ، مالک سید علی بود و عشقش ولایت فقیه ....قاسم نمیدانیم تو چندمین بودی از آن ۳۱۳ تن.... ◇ پ.ن فیلم: تصاویری از حضور حاج قاسم سلیمانی در بین بچه های گردان ۴۰۷ بم در نقطه رهایی، قبل از شب عملیات 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 درس اخلاق از شهید موحد دوست در هنگام عصبانیت 🔹️ خیلی گرسنه بودیم ، حاج علی مهمان ما بود و با یک راننده جدید آمده بود ، ناهار ما بسیار ساده ، کتلت و خیارشور بود. ◇ مشغول خوردن ناهار شدیم، راننده تازه کار حاجی که با ما بود کمی خجالت می‌کشید و می‌خواست که برود داخل ماشین نهارش را بخورد ◇ برادر موحددوست سریع جایی برای او باز کرد وکنار خودش نشاند و مشغول غذاخوردن شدیم. ◇ راننده حاجی یک خیارشور برداشت، خیارشور بزرگ و آبکی بود، آمد آن را از وسط نصف کند تمام آب آن پاشید به صورت شهید موحددوست ◇ ناخواسته بچه ها یک نیش خند زدند و راننده حاجی سرخ شد. ◇ شهید موحددوست متوجه شد که او خیلی خجالت کشیده است، به صورت راننده لبخندی زد و به نیش خنده دیگران اصلاً هیچ اعتنایی نکرد و صورتش را پاک کرد. ◇ راننده به صورت حاج علی نگاهی کرد ولی حاج علی برای این‌که خجالت نکشد، دستش را به نشانه دوستی فشار داد و سرش را پایین انداخت و بنا کرد به غذا خوردن و راننده هم هم آرامش پیدا کرد و به غذا خوردن ادامه داد. ◇ بعد از غذا راننده روی حاج علی را بوسید و حاج علی هم خنده ای مجدد کرد ورویش را بوسید و رفتند. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 آخرین تفحص شهید علیرضا گلمحمدی و تصاویری ماندگار از فرمانده دلاور تفحص شهدا 🔹 فرمانده شهید علیرضا گلمحمدی اهل شهرستان میانه از استان آذربایجان غربی که برادرش نیز در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیده بود؛ ◇ چندین مرحله در جریان عملیات تفحص شهدا به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و تا مرز شهادت پیش رفت. ◇ شهید علیرضا گلمحمدی که از دوران خدمت سربازی وارد فعالیت جستجوی مفقودین شده بود، در طول قریب به سه دهه گذشته بارها و بارها تا مرز شهادت رفت و هر بار با مدالی پر افتخار از جانبازی به میدان عملیات جستجوی شهیدان برگشت. ◇ او مدارج خدمت را از سربازی تا سرداری و فرماندهی قرارگاه ها و گروههای مختلف تفحص شهدا طی کرد. ◇ و سرانجام خداوند صبح روز ۳۰ بهمن ماه ۱۳۹۹ اراده نمود تا دفتر عمر شریف دنیوی علیرضا بسته شود. ◇ انفجار مین و اصابت ترکشها، کلیدی شد تا درهای بهشت الهی به روی علیرضا گشوده شود و علیرضا "ارجعی الی ربک راضیه مرضیه" را تفسیر کند و عند ربهم یرزقون گردد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دست حاج قاسم سلیمانی اولین نشانه شهادت پیشوایان پیروزی بود. ◇ علی الخفاف می گوید: که چگونه بقایای سران ما در لحظه بمباران پس از شوک ترور رهبران شهید شناسایی شد... 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 بوسه پدر شهید عباس بابایی بر پاهای فرزند شهیدش 🔹️ وقتی برای خاکسپاریِ شهید خلبان عباس بابایی رفتیم، امیر نادری [کابین عقب شهید بابایی ] برایم تعریف کرد: «ما رفتیم خاک عراق. بمب‌ها را رها کرده بودیم و داشتیم برمی‌گشتیم داخل خاک خودمان. به منطقه سردشت رسیدیم. ◇ بابایی با لهجه قزوینی به من گفت: «نادری! پایین را نگاه کن، مثل بهشت است! الله اکبر، الله اکبر.» ناگهان یک چیزی گفت «تق» [و] ایشان ساکت شد. ◇ حس کردم یک چیزی به هواپیما خورد. احتمال دادم گلوله خورده.» گلوله سمت چپ گردنش خورده بود. درست روز عید قربان بود. ◇ [بعد] امیر دادپی تعریف کرد که «وقتی به ما گفتند: بابایی شهید شده ، فکر کردیم در عربستان درگیری شده و *شهید* شده، چون من ایشان را روز عرفه ضمن دعای عرفه دیدم.» گفتم چطور؟ ◇ گفت «به جان سه تا بچه‌هام، در عرفه دیدم ایشان چند صف جلوتر از من با لباس احرام اشک می‌ریزد و دعا می‌خواند. من فکر کردم دیر آمده، نشسته دعا می‌خواند.» خاطرات امیر سرتیپ خلبان (تهران: انتشارات موزه دفاع مقدس، ۱۳۹۴) صفحات ۴۳۴ تا ۴۳۶. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 غلبه بر خستگی به روش شهید مهدی حسین پور 🔹 وقتی تو کار بهمون فشار می‌اومد یا خسته می‌شدیم، بهمون می‌گفت: ثواب کار رو هدیه کنید به یکی از «اهل بیت(ع)»؛ ◇ اونوقت خستگی بهتون غلبه نمیکنه و شما بهش غلبه می‌کنید. ✍ به نقل از همرزم شهید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 وقتی شهید بیضایی پرچم داعش را پائین کشید و پرچم سرخ یا ابوالفضل را بالابرد 🔹️ تاسوعای سال ٩٢ بود، داعش بخش های مهم دمشق را هم تحت نظر داشت ، به ما خبر دادند که بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی در منطقه زینبیه، اطراف منطقه حجیره، کردند ◇ توانستند تروریستها را سه کیلومتری از اطراف حرم مطهر خانم زینب (س) دور کنند. ◇ صبح زود محمودرضا را در مناطق آزاد شده دیدم ، خیلی از عملیاتی که منجر به تامینِ امنیت حرم بی بی شده بود، خوشحال بود . ◇ پرچم سیاه داعش در دستش بود و می گفت : خودم از بالای آن ساختمان پایینش آوردم . ◇ به آن ساختمان نگاه کردم دیدم پرچم سرخ یاابالفضل را جایش به اهتزاز در آورده است. ◇ رسیدیم خیابون جلوی حرم که حالا با تلاش محمود رضا و دوستاش، امن شده بود . ◇ رفتیم وسط خیابان، رو به حرم ایستادیم، دیدم محمود رضا داره آروم گریه می کند و سلام می دهد : 🔺️ السلام علیکی یا سیدتنا زینب … 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 محمودرضا ، امام زمان (عج) را خط کش زندگی معرفی می‌کرد 🔹️ همه رفقایش می دانستند که محمودرضا عاشق امام زمان(عج) ، منتظر واقعی و همواره زمینه‌ساز حقیقی ظهور بود. ◇ امید غلامی، استاد دانشگاه ، دوست و همراه شهید بیضائی، انتظار را در سبک زندگی این شهید بزرگوار چنین شرح می‌دهد: ◇ «... کوچک‌ترین و ساده‌ترین مسائل برای محمودرضا با امام زمان(عج) گره می‌خورد، خاطرم هست زمانی که بحث رعایت بعضی نکات در مجالس عزاداری و هیئات پیش آمد، مثل برهنه نشدن برای سینه زنی و مقام معظم رهبری در این باره نکاتی را فرمودند و توصیه‌هایی داشتند. ◇ شهید بیضایی یک روز آخر هیات برای متقاعد کردن دوستان به آنها گفت: «فرض کنید امام زمان(عج) اینجا حضور داشته باشند آیا شما مقابل ایشان هم همینطور عزاداری می‌کنید؟» و به همین بسنده کرد و اثرش را گذاشت. ◇ این یعنی، جزئی‌ترین مسائل زندگیِ شهید بیضایی با انتظار و توجه به نظارت امام عصر(عج) عجین بود؛ ولی هیچ وقت (تاکید می‌کنم) هیچ وقت به کسی نشان نمی‌داد که مثلا من منتظر امام زمان(عج) هستم و فلان و بهمان... دنبال نشان دادن نبود بلکه رفتارش این انتظار را فریاد می‌کشید. @مدافع_حرم 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 سخت ترین مسیر شهادت ،؟دل کَندَن «محمودرضا» از دخترش «کوثر» بود 🔹️ محمود رضا می‌گفت شهادت مزد کسانی‌ است که در راه خدا پُرکارند، می‌گفت شهادت هرکسی دست خودش است. هرکسی خودش انتخاب می کند که شهید بشود. ◇ می‌گفت: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده‌ایم و شیعه هم به دنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً. ◇ این جمله آخر را شب قدر گفته بود و گفته بود امشب باید انتخاب کنیم به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. آخرین بار هم گفت سخت ترین مرحله دل کندن از کوثر (دخترش) بود. ◇ آقا محمودرضا، وقتی خواست برای خودش اسم انتخاب کند گفت حسین نصرتی. تنش را در راه خدا فرسوده کرد، چشم‌هایش گواه بی‌خوابی همیشگی‌اش بود. در شب تاسوعا، در آزادسازی زینبیه عباس بی‌بی بودن را به رخ دنیا کشید. شب قدر انتخاب کرد که شهید بشود. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 روضه حضرت علی اکبر(ع) وقتی که پیکر محمود رضا در تابوت جا نشد 🔹️ شهید بیضایی قد بلندی داشت. پیکرش زخم های زیادی داشت و توی تابوتی که در معراج شهدا برای تشییع آماده شده بود جا نگرفت. ◇ رفتند تابوت دیگری بیاورند. رفقایش در این فاصله نشستند بالای سرش. ◇ یکی از بچه ها خواست که روضه بخواند. گفت: " محمودرضا دهه محرّم گاهی که کارش زیاد بود، همه ده شب را نمی توانست هیئت بیاید، اما شب روضه حضرت علی اکبر(ع) حتما می آمد و دمِ علی علی می گرفت." ◇ این را که گفت دیگر نتوانست ادامه بدهد و زد زیر گریه و یکی دیگر از رفقا شروع کرد به خواندن : خیمه محشر شده، عمه مضطر شده در تب و تابم… ای زینب بیا و ببین؛ که حسین بی علی اکبر شده سلام 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671