eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
4هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
4 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl 📲ارسال‌پیام‌ناشناس: https://daigo.ir/secret/91680844406
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 از لات بزن بهادری تهرون تا محافظ آقای خامنه‌ای؛ روایت تحول شهید احمد بیابانی 📌 عسکرزاده از همرزمان شهید احمد بیابانی روایت می‌کند: «احمد ذات خوبی داشت اما سرش بوی قرمه سبزی می‌داد و اوایل ورود به جبهه ، همان روحیه بزن بهادری را داشت. ■ یک ماهی از رفتنش نگذشته بود که به دلیل دعوایی که کرده بود اخراج شد، اما فرمانده بعدی منطقه جنگی ریجاب وقتی قصه حضور احمد بیابانی را می‌شنود پیغام می‌فرستد که به او بگویید دوباره برگردد.» 🔸 احمد وقتی برمی‌گردد حسابی تغییر می‌کند و از این رو به آن رو می‌شود. نمازهایش ورد زبان همه می‌شود. رزمنده‌ها از او التماس دعا می‌خواهند. ▪️ البته هنوز همان شیرین‌کاری‌ها را در جبهه دارد. برای آنکه رزمنده‌ها دلی از عزا در بیاورند و یک نهار مفصل بخورند، نارنجک در رودخانه می‌انداخت و کلی ماهی شکار می‌کرد و همه رزمنده‌ها را مهمان ماهی کبابی می‌کرد. ▫️ یک روز آقای خامنه‌ای که آن زمان رئیس‌جمهور بوده‌اند برای سرکشی به منطقه غرب می‌روند و احمد یکی از رزمنده‌هایی بود که به دلیل شجاعتش از طرف فرمانده منطقه جنگی برای محافظت از ایشان در جبهه انتخاب می‌شود. 🔻 در همان زمان حضور آقای خامنه‌ای، رزمنده‌ها با ایشان عکس یادگاری می‌گیرند و حالا آن عکس احمد هنوز هم در خانه‌مان هست و یادگاری او از روزهای جنگ است. رفقایش در جبهه می‌گفتند او سر نترسی داشت و خستگی برایش بی‌معنی بوده است. 🔹️ صبحانه‌ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
🔴 برخورد شجاعانه شهید "سید مجتبی نواب صفوی" با محمدرضا شاه 📌 در همان روزی که شهید نواب صفوی وعده ملاقات با محمدرضا شاه داشت، در یکی از روزنامه‌ها مطلبی منتشر شد که از قول فردی نوشته بود: «من مسلمانم؛ ولی در اسلام چیزی به نام حجاب نیست.» نواب با دیدن این مطلب خشمگین شد و تصمیم گرفت موضوع را بی‌پرده مطرح کند. 🔸 زمانی که ایشان به دربار رفت، محمود جم سعی داشت آداب و رفتار مناسب هنگام ملاقات با شاه را به او گوشزد کند. اما نواب صفوی با قاطعیت پاسخ داد: «خودم می‌دانم چگونه رفتار کنم.» 🔹 هنگام ملاقات، صدای کوبیده شدن دست نواب بر میز به گوش می‌رسید. او با صراحت و شجاعت خطاب به شاه گفت: «مگر مسلمان نیستید؟ چرا اجازه می‌دهید چنین مطالبی منتشر شود؟» و نقدهای شدیدی را مطرح کرد. ▪️ وقتی نواب از جلسه بیرون آمد، شاه به شدت مضطرب و پریشان بود و با تعجب گفته بود: «این سید مثل افسری که با سرباز زیردستش صحبت می‌کند، با من برخورد کرد!» 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
خبر از شیرینی‌های جبهه ندارید! سعید فرزند سوم خانواده است. سال اول دبیرستان بود که جنگ آغاز شد. تا سوم دبیرستان تحصیل کرد. بسیجی دلاوری بود که از طریق سپاه اعزام شد و در لشکر۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب رزمید. سه نوبت به جبهه اعزام شد. خواهر سعید نقل می‌کند: «همگی دلتنگش بودیم. چهار ماهی می‌شد که در جبهه بود، اما مگر می‌آمد؟ تا این که نوزاد برادرم متولد شد. فکر کردم: خیلی خوبه، حتماً به هوای دیدن بچه‌ی داداش می‌یاد. باید منتظرش می‌شدیم تا خودش تماس بگیرد. بالاخره بهش گفتیم. گفتیم: جات خالیه! اینجا شیرینی بارونه! نمی‌دونی چقدر بچه شیرینیه. نمی‌یای ببینیش؟ گفت: ان‌شاءالله زیر سایه پدر و مادرش بزرگ شه. خبر از شیرینی‌های اینجا ندارین!» [خاطرات‌شهدا شهیدسعیدحسنان] 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌شهید حامد کوچک‌زاده؛ قهرمان بی‌ادعا در کمک‌های پنهانی و عشق به دوستان 🔸حامد در کمک به دیگران بی‌نظیر بود؛ از یاری دوستان و آشنایان گرفته تا کمک‌های پنهانی به خانواده‌های نیازمند، کارهایی که بسیاری از آن‌ها بعد از شهادتش برملا شد. 🔹یکی از دوستانش تازه قصد ازدواج داشت و خانه‌ای در یکی از روستاهای اطراف اجاره کرده بود. ▪️حامد همه دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ‌آمیزی و تعمیر خانه، فضایی دلنشین برای آغاز زندگی مشترک آن زوج بسازند. ▫️در جریان تعمیر سقف، پوسیدگی آن‌چنان بود که پای حامد تا زانو فرو رفت. او برای اینکه مبادا دل تازه‌عروس بشکند، خانه خودش را در اختیار آن‌ها گذاشت و تا پایان تعمیرات، به خانه مادرش رفت. ●در کمک‌های مالی هم بسیار پنهانی عمل می‌کرد. یکی از بستگانش کارگر ساده‌ای بود که مدتی کار و درآمدی نداشت. ○حامد در آن روزها به بهانه‌های مختلف به خانه‌شان سر می‌زد و بارها زمانی که آن بنده خدا از اتاق بیرون می‌رفت، پنهانی پولی در جیب کت او می‌گذاشت. 🔻بعد از شهادتش، همان فامیل با اشک و آه ماجرا را برایم تعریف کرد.زندگی حامد سراسر بخشش، ایثار و بی‌ادعایی بود؛ مهربانی‌هایی که خیلی‌هایشان تنها بعد از پروازش برملا شد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671