11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌وقتی دل برای خدا لرزید...
🔸با دوستان مسجد به دماوند رفته بودیم. یکی از بزرگترها گفت: «احمدآقا، این کتری رو ببر از رودخانه آب بیار.» راه افتادم.
🔹وقتی به رودخانه رسیدم، پشت درختها چند دختر مشغول شنا بودند. ناگهان سرم را پایین انداختم، بدنم لرزید و با خدا نجوا کردم:«خدایا! میتوانم نگاه کنم و کسی هم نفهمد، اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
▪️از مسیر دیگری آب آوردم و برگشتم. موقع آتش روشن کردن، دود چشمهایم را پر از اشک کرد. یاد حرف حاجآقا افتادم: «هر کس برای خدا گریه کند، خدا او را دوست دارد.» همانجا گفتم: «از این به بعد برای خدا گریه میکنم.»
🔻با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یا الله» می گفتم؛صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح»
📜بریده ای از کتاب عارفانه
زندگینامه و خاطرات شهید احمدعلی نیری
#شهید_احمدعلی_نیری
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671