eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
4هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
4 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl 📲ارسال‌پیام‌ناشناس: https://daigo.ir/secret/91680844406
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید"براتعلی داودی"؛شهیدی که تمام لحظاتش وقف خدا بود  📌شهید براتعلی داودی در ۱۳۳۷ در مشهد مقدس در خانواده ای محروم متولد شد. او از نوجوانی به جلسات مذهبی و عزاداری سیدالشهدا(ع) متمایل شد. 🔸شهید داودی به سیدالشهدای مسجد امام حسین(ع) مشهد شهرت دارد و کسی بوده که تمام لحظات زندگیش وقف خدا بوده است.براتعلی از همان دوران کودکی به اسم ماشاالله (ماشال) مشهور شد و او را به این نام می‌شناختند 🔹معروف شدن و مشهور شدن براتعلی به این اسم به چند دلیل است. اولین آن به خاطر جثه و هیکل درشتی بود که از همان بدو تولد به ارث برده بود. ▪️دلیل دیگر،رد شدن چرخ گاری اسب از روی سرش در دو سالگی و بهبود ایشان با توسل به امام رضا (ع) و دعای مردم در طول کمتر از یک هفته بود ▫️دلیل اصلی به خاطر تواضع و روحیه‌ی پهلوانی و اخلاق مناسب و احترام فوق العاده به نوجوانان، علی رغم فیزیک بدنی مناسب و قدرت ایشان بود □پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی سه سال در جبهه های مختلف به نبرد با دشمنان انقلاب پرداخت. ●وی یک مرتبه در عملیات طریق القدس مجروح شد و یک مرتبه نیز در کردستان مجروح شد و یکی از انگشتان دست چپش قطع شد. 🔻در نهایت در پیرانشهر بر اثر آسیب دیدگی شدید و قطع یک دست و دو پا در ۲۸ فروردین ۶۲ به شهادت رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌چشمان منتظر؛خاطره ای از لحظه ی شهادت شهید"براتعلی داودی" 🔸رسیدن خبر مجروحیت براتعلی، همراه پدر و مادر و تعدادی از خواهر و برادر‌ها به سمت تبریز حرکت کردیم.ساعت ۱۲ ظهر به بیمارستان رسیدیم. وقت ملاقات بیمارستان نرسیده بود. 🔹فقط به پدر یا مادر رزمنده اجازه‌ی ورود می‌دادند. ما هم تصمیم گرفتیم که فقط پدر به دیدار فرزندش برود. ‌ ▪️می‌ترسیدیم حال مادر با دیدن وضعیت براتعلی از اینی که هست بدتر هم بشود.بالاخره زمان ملاقات عمومی شد و همه با هم وارد اتاق او شدیم. براتعلی با آن وضعیت اسفناک به هوش و سرحال و سرزنده بود. ▫️به محض ورود ما، به خاطر احترامی که برای خانواده و مخصوصا مادر قائل بود، با تنها دست سالمی که در بدن داشت از میله بالای سرش کمک گرفت و نشست. □مثل همیشه با همان لبخند همیشگی‌اش شروع کرد به احوالپرسی کردن و خبر گرفتن از اوضاع محله و مسجد‌ و... ●ولی این خوشی و گپ و گفتگو ما نیم ساعت بیشتر طول نکشید. براتعلی در کنار مادرش، با آرامشی وصف نشدنی ذکر شهادتین را گفت و چشم‌هایش را روی هم گذاشت و به شهادت رسید. 🔻انگار براتعلی تنها برای احترام پدر و مادر و نظاره کردن چهره آن‌ها، چند روزی صبر کرده بود و حالا دیگر به آرزویش رسید و راحت چشم‌هایش را می‌بست. راوی:برادر شهید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671