eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 وقتی استاد حسن عباسی شام را مهمان شهید مدافع حرم اصفهانی، جواد محمدی بود. (۱۳ بهمن ۹۴) 🔹 این شهید عزیز و «مهاجراً الی الله» ۱۶ خرداد ماه ۹۶ با زبان روزه در سوریه به شهادت رسید، در حالی که فرزندی سه ساله در خانه داشت. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 وقتی استاد حسن عباسی شام را مهمان شهید مدافع حرم اصفهانی، جواد محمدی بود. (۱۳ بهمن ۹۴) 🔹 این شهید
📌 🔹 اخلاق جواد این طوری بود اهل حاضری زدن و رفتن نبود. هرجا که می رفت، منشأ تحول بود. ◇ جواد حالتی داشت که حواسش به همه جا بود. بی خیال چیزی نمی شد. ◇ انگار هر اتفاقی می افتاد، وظیفه ای روی دوشش احساس میکرد و میخواست آن را حل کند. ◇ با تمام وجودش کار میکرد. شاید به خاطر همین بود که یک جا بند نمی شد. ◇ من میگویم جواد دنبال بود. اگر جایی اعتراض میکرد و میگفت: این کارتان اشتباه است، به خاطر همین بود. ◇ می خواست کارها خوب پیش برود؛ خوب پیش برود که بشود؛ آن قدر قوی که مولای درز کارهایش نرود. ◇ جواد دنبال تمام شدن نبود اینکه برود سر کار و برگردد خانه، راضی اش نمی کرد. ◇ من میگویم خدا به این کارهایش نگاه کرد و شهادت را روزی اش کرد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 روش تربیتی شهید جواد محمدی برای چادر سر کردن دختر خردسالش 🔹 فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» ◇ از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: «نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت: ◇ «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم. فاطمه ذوق می‌کرد. ◇ یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت می‌شود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ ◇ وقتی آقا جواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد و هر کاری بابایش می‌کرد، او هم انجام می‌داد. ✍ راوی : همسر شهید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔻 با کلیک بر روی آدرس زیر ما را در ″صبحانه‌ای با شهدا″ دنبال کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671