شهید"مهدی عزیزی":اگر میخواهیم کشورمان حفظ شود باید پشتیبان ولی فقیه باشیم
📌آقا مهدی، پاسدار سپاه قدس بود. او بخاطر ملاحظات شغلی خیلی محافظه کار بود.
🔸تیر ماه ۱۳۹۲ یک روزه مانده به ماه مبارک رمضان، خانواده با من تماس گرفتند که مهدی میخواهد به ماموریت برود و ما به دیدار برادرم رفتیم.
🔹وقتی مادرم چمدان مهدی را آماده میکرد، آقا مهدی گفت من چیزی احتیاج ندارم در صورتی که ماموریتهای قبلی اینگونه نبود.
▪️هنگام وداع، مادرم مهدی را از زیر قرآن رد کرد و برادرم انگشترش را بوسید و به من هدیه داد.
▫️مادرم گریه کرد و من به ایشان گفتم نگران باش یک ماموریت است و مهدی دوباره برمیگردد. اما مادرم گفت نه، برو به چهره برادرت نگاه کن، مهدی دیگر برنمیگردد!
●در آخرین پیامکش نوشته بود «مهدی جان سوالی دارم از حضورت، من آیا زنده ام وقت ظهور؟ اگر آمدی من رفته بودم، اسیر ماه و سال و هفته بودم ،دعایم کن دوباره جان بگیرم، بیایم در رکاب تو بمیرم.»
○ولایت فقیه نقطه اشتراک وصایای شهداست. در وصیت نامه برادرم نیز به ولایت فقیه اشاره شده است و گفتهاند رهبر انقلاب را تنها نگذارید.
🔻اگر میخواهیم کشورمان حفظ شود باید پشتیبان ولی فقیه باشیم و همه ی اقشار جامعه، روحیه جهادی داشته باشند.مسئولی که سرکار هست روحیه جهادی داشته باشد و برای پیشرفت ایران تلاش کنند.
راوی : خواهر شهید مدافع حرم مهدی عزیزی
#شهید_مهدی_عزیزی
#خاطرات_شهدا
#وصایای_شهدا
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌بُرشهایی از زندگی شهید مدافعحرم "مهدی عزیزی"به روایتِ مادر؛شهیدی که از کودکی راه درست را شناخت و در دلش آرزوی شهادت داشت
🔸شهیدممن؛از بچگی خاص بود و هیچوقت گریه نمیکرد و فقط میخندید، طوری که من گمان کردم، مشکلی داره... اولین کلامی هم که به زبان آورد «شهیدم من» بود. یادمه مادربزرگش تعجب کرد که زبونش با این کلمه باز شده
🔹آرزو؛بچه که بود با زبون بچگانهاش میگفت: میخوام بزرگ بشم جبههکار بشم و خودم صدام رو بکُشم!
▪️عید؛اصلا مشکلِ مالی نداشتیم؛ اما رفتارش طوری بود که هیچ چیزی رو برا خودش نمیخواست. بهش میگفتم: مادر! عید شده؛ برا خودت لباس نو بخر اما مهدی میگفت: مادر! عید روزیه که گناه نکنی، نه اینکه لباس نو بپوشی
▫️کمک به فقرا؛روزایی که زود از سرکار تعطیل میشد، مستقیم میرفت خیریه و به نیازمندان کمک میکرد. گاهی هم سرکار بهش سبدکالا میدادن که خونه نمبآورد و میداد به فقرا. اینا رو بعد از شهادتش متوجه شدیم
□رفیق شهید؛همیشه عکس شهید ابراهیم هادی توی جیبش بود، هروقت هم از کنار تصویرش رد میشد، بهش سلام میکرد
●ساده زیستی؛از مال دنیا چیزی نداشت، جز یک موتور؛ كه اونم ازش دزدیدند وقتی خبر دزدیده شدن موتورش رو به مادر داد؛ گفت: درویش بودیم و درویشتر شدیم
🔻بال میخوام؛مهدی رفته بود کربلا و میگن زیر قبه خیلی گریه کرد. بهش گفتن: چی از خدا میخوای؟گفته بود: دو تا بال میخوام
#شهید_مهدی_عزیزی
#سالروز_شهادت
#مدافع_حرم
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671