‎‌‌ ‎‌ ‌ ‎ ‎ ‎ ‌ ‎ ‌ ‎ ‌ پنج شنبه است و یاد درگذشتگان 💌 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏 التماس دعا 🙏 🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿 پنجشنبه ها و بوی حلوای خیرات، یاد آدم های رفته و عکس های یادگاری، دلتنگی های اجباری...💔😔 یادی کنیم از #درگذشتگان ، پدران و مادران آسمانی با ذکر فاتحه و صلوات🌸 @sobhbekheyrshabbekheyr

#مولاجانم 🍂مائیم و درد بی‎مداوایی که داریم شب تا سحر چشمان دریایی که داریم 🍂مائیم و دلشوره‎های بی‎تو بودن مائیم و این «آقا بیا»هایی که داریم 🍂تا کِی فقط خواب ظهورت را ببینیم؟ کِی می‎شود تعبیر رویایی که داریم؟ #العجل‌مولای‌غریبم تعجیل در فرج مولایمان صلوات #شبتون‌مهدوی🌙 @sobhbekheyrshabbekheyr

#سلام_آقا✋💚 ‌رنگ رخساره نشان است و گواه که منم بنده‌ی عاصی ز گناه توبه کردم، دلم آرام گرفت با سلامی به اباعبدالله ... ‌ #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم @sobhbekheyrshabbekheyr

هله بزوار اباعبدالله... بطلب آقاااا اربعین @sobhbekheyrshabbekheyr

📝دعای#کمیل 🎤حاج مهدی #سلحشور #شب_جمعه هدیه به چهارده معصوم @sobhbekheyrshabbekheyr

🎥 بریم نجف شبانه راه بیفتیم #کربلا 🎙حاج امیر کرمانشاهی #اربعین #امام_حسین @sobhbekheyrshabbekheyr

♥️ 🌙امشب ✨برایتان دعا میکنم ⭐️خدای بزرگ نصیبتان کند ✨هر آنچه ازخوبی ها 🌙آرزو دارید. 🌙لحظه هاتون آروم ✨خونه هاتون گرم از محبت ⭐️آسمون دلتون روشن ✨خواب تون شیرین 🌙#شبتون_ستاره_بارون⭐️ @sobhbekheyrshabbekheyr

الـــهی ای آرامش مطلق ای که دل‌ها با نام و یاد توآرام می‌گیرد امشب تمام دوستانم را آرامشی از جنس خودت ارزانی ده شبتون در پناه امن الهی❤️✨ @sobhbekheyrshabbekheyr

♥️ 🌙شب داستان زندگی ماست 💜گاهی پر نور و 🌙گاهی کم نور میشود 💜اما به خاطر بسپار 🌙هر آفتابی غروبی دارد 💜و هرغروبی طلوعی 🌙#شبتون_غرق_در_آرامش_خدا @sobhbekheyrshabbekheyr

#داستانک ✍از عزرائیل پرسیدند؛ تا به حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ ➕عزرائیل جواب داد: 🔹یک بار خندیدم، 🔸یک بار گریه کردم 🔹و یک بار ترسیدم. 🔸"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم... 🔹"گریه ام" زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم، او را در بیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که در حال زایمان بود... منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم... دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در آن بیابان گرم سوخت و گریه کردم... 🔹"ترسم" زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر می شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم. 🔸در این هنگام خداوند فرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟ او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بی سر پناه خواهد بود. @sobhbekheyrshabbekheyr