فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊱♥🍃🕊⊱ღ꧁ ܝ̇ߺܩߊܣܝ̇ߺܭَ ꧂ღ
🎙️بجای خواننده بخون😍
🎵 مداحی «بوی سیب»
🎧 مهدی عبدلی
#شب_جمعه
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا روزی رسانِ توست
دیروز، امروز، فردا و همیشه
اوتو را دوست دارد
همه دلواپسی هایت را
به او بسپار و
ایمان داشته باش درپناه
او که باشی
آرامش سهم قلب توست
🌸 #شبتون_رویایی 🌸
@sobhbekheyrshabbekheyr
دعای کمیل.mp3
11.37M
دعای کمیل با صدای استاد فرهمند
#دعای_کمیل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
@sobhbekheyrshabbekheyr
🌹
⁉ چهار سوال مهم در زندگی وجود دارد:
ـ چه چیزی مقدس است؟
ـ روح ما از چه چیز ساخته شده؟
ـ چه چیزی ارزش زندگی کردن را دارد؟
ـ چه چیز ارزش مردن را دارد؟
🌸 و پاسخ تمام آنها تنها
یک کلمه است: عشق ❤️
🔹زندگی کوتاه است،
بنابراین به آن عشق بورزید،
شاد باشید و لبخند بزنید.
فقط برای خودتان زندگی کنید .
🔹قبل از اینکه سخن بگویید، گوش بسپارید.
قبل از اینکه بنویسید، فکر کنید.
قبل از اینکه خرج کنید، بدست آورید.
قبل از اینکه دعا کنید، ببخشید.
🔹قبل از اینکه آزار رسانید، احساس کنید.
قبل از اینکه نفرت بورزید، عاشق باشید.
قبل از اینکه جبران کنید، تلاش کنید
و قبل از اینکه بمیرید، زندگی کنید.
@sobhbekheyrshabbekheyr
🌸در اين شب زيبا
💫براتون دعا می ڪنم
🌸شبی سراسر آرامش داشته باشید
🌸و هرآنچه از خوبی هایی
💫ڪه آرزو دارید را
🌸خدا برای فردای شما
💫 آماده کنه
🌸لحظه هاتون آرام
💫شبتون خوش و در پناه خدا
#شب_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
نماهنگ شبهای کربلای تو.mp3
5M
🔸#نواهنگ شبهای کربلای تو
🎤 با نوای #محمد_حسین_پویانفر
جانم به تو و شبای کربلای تو
جانم به تو و به گنبد طلای تو
🔻 ویژه #شب_زیارتی
#شب_جمعه
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌼•
دلتنگی ما بهر حرم
هــر شب جمــعــه
یک رسم قدیمیست
به ما ارث رسیده...
#شب_جمعه 🌙
#امام_حسین ♥️
@sobhbekheyrshabbekheyr
63f0c9c1bb3ce6d2f07ffb09_-7085336328756683485.mp3
28.55M
📝دعای کمیل
🎤علی_فانی
#شب_جمعه
#دعای_کمیل
📌هر شب جمعه دعای کمیل به نیت فرج آقا #امام_زمان عجل الله
#دعای_کمیل
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️✨آرزو می کنم
🌙✨کلبه
❄️✨دلتون همیشه باشه آروم
❄️✨شـادی
🌙✨واستون بباره از آسمون
❄️✨مثل برف
❄️✨اموراتتون بر
🌙✨وفق مراد مثل چرخ و فلک
❄️✨بشه گردون
#شبتون_خوش
دلتون خدایی
@sobhbekheyrshabbekheyr
#داستانک
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است.
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است،لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید.
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!
@sobhbekheyrshabbekheyr