🌸🌹بایک✨
🌸🌹دنیا ✨
🌸🌹محبت✨
🌸🌹تقدیم ✨
🌸🌹به شما✨
🌸🌹خوبان😍
🌹ظهر قشنگتون بخیر و شادی🌹
#ظهرتون_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
✅چرا بعد از خوردن ماهی نخوابید!؟🔍
هنگامی که ماهی خوردید نخوابید، مگر اینکه بعدش چند خرما یا عسل بخورید، وگرنه خطر ابتلا به ضعف اعصاب، شکم درد، سردرد و حتی فلج شدن وجود دارد
✍امام صادق(ع):
هرکس در حالی که ماهی خورده بخوابد، و بعد از آن، چند خرما یا عسل نخورده باشد، تا صبح عِرق فلج شدن بر او میزند.
📚الکافی ج۶ ص۳۲۳
#ظهر_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
صفحه های گذشتت قدرت بازنویسی شدن رو ندارن ، ولی صفحه های آیندت خالین. به زیبایی اونا رو بنویس...🤍
#انگیزشی
@sobhbekheyrshabbekheyr
• گاهی وقتا آدم سرنوشتش رو درست توی همون مسیری پیدا میکنه که داره ازش فرار میکنه ...
پس جا نزن!😎🤍
#انگیزشی
@sobhbekheyrshabbekheyr
دست رو دست نذار
الان شروع کنی 🌱🪴
بهتر از یک ساعت دیگست...
#انگیزشی
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عصر دوشنبه تون بخیر🌸
🌸 اوقات تون دوست داشتنی
پراز لبخند ودلگرمی
🌸 پر از اميد ونشاط
پر از خیر و برکت..
🌸 دورهمی هاتون شادِ شادِ شاد
#عصر_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقد قشنگ گفتی بی بی🥲👌🏻
الهی من فدای حرفات بشم..
حرص و کینه نداشته باشیم.
تا آخرش ببینید خیلی قشنگه♥️
حرفهایی از جنس طلا
#عصربخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
🌸بهـــــای دوسـت
🌸نه به زیبایی اوست
🌸نه به دارایی اوست.
🌸بلکه تنهابه خوبی اوست
🌸تقدیم به شـــــــما
🌸دوستان همیشه خوبم
🌸تقدیم با بهترین آرزوها
#عصر_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🌺عصرتون
🍃به قشنگی بهشت
🌺به زیبایی گلها
🍃به شـادی
🌺لبخند رضایت مادر
🍃و به محکمی
🌺پیوند قلب هـا
🍃که یاد آور خوبیهاست
🌺عصرتون پراز شادی و نشاط
🌸💫بفرمایید چایی در دل طبيعت ❤️
@sobhbekheyrshabbekheyr
در این عصر زیبا 🌸🍃
تمام احساس های🌸🍃
پوچ را مچاله کنیم!🙃
و منتظر شکوفه های🌸🍃
اجابت شویم 🌸😇
آرزو دارم هر چه آرزو 🌸🍃
بر دلت گذشت دیشب🌸🍃
مورد استجابت🌸🍃
حق تعالی قرار گرفته باشد🌸🙏🌸
@sobhbekheyrshabbekheyr
#مولاجانم
🍂هجران بس است ای پسر فاطمه...،بیا
شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد
🍂بین من و تو پردهی عصیان حجاب شد
ما را گناهکاریِمان از تو دور کرد...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامتی اونایی کہ
عشقشون خداست
شبا به خدا شب بخیر میگن
و صبح با یاد خدا
از خواب بیدار میشن
سلامتی اونایے کہ غیر از خدا
کسے رو ندارن
“شبتون در پناه خداے مهربان”💫
#شبتون درپناه خدا
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫مهربان معبودم
🌙شب خود و دوستانم را
💫به تو میسپارم
🌙آرزوهایم زیاد است
💫اما ناب ترین آرزویم
🌙نعمت سلامتیست
💫برای همه ی عزیزانم
🌙صبور باشیم
💫مشکلات هم تاریخ انقضا دارند
🌙ان شاءالله همیشه
💫سلامت و شاداب باشید
🌙 شبتون بخیر دوستان
#شب_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
#حکایت
✍گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند . روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد . سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند ، می خوردند . از بخت بد چند روز شکاری نیافتند .با خودشان گفتند هر یک به راهی برویم شاید چیزی بیابیم و دیگری را آگاه کنیم.
گرگ لانه مرغی پیدا کرد و با شتاب خودش را به روباه رساند و گفت که شکار یافتم . روباه شادمان شد و گفت : " چه پیدا کرده ای که این گونه شاد شده ای ؟ جای آن کجاست ؟ " گرگ گفت : " دنبالم بیا تا نشانت بدهم . " گرگ جلو افتاد و روباه هم در پی او. به خانه ای رسیدند . خانه ، حیاط بزرگی داشت و یک مرغدانی هم در گوشه حیاط بود . گرگ ایستاد ، رو به روباه کرد و گفت : " این هم آن شکار . ببینم چه می کنی. " روباه که بسیار گرسنه بود ، شابان به درون حیاط رفت و خودش را به مرغدانی رساند . در گوشه ای نهان شد تا در فرصتی مناسب به مرغدانی حمله کند .
درون مرغدانی چند مرغ و خروس چاق بودند. در مرغدانی باز بود و او می توانست به آسانی یکی از مرغها را شکار کرده بگریزد . ولی ناگهان در اندیشه شد و با خود گفت : " در باز است و مرغ چاق در مرغدانی .پس چرا گرگ خودش به مرغدانی حمله نکرده ؟ تاکنون من شکار پیدا می کردم و او شکار می کرد . اکنون چه شده که او شکار به این خوشمزگی را دیده ، ولی کاری نکرده و آمده دنبال من ، بی گمان خطری در کمین است. بهتر است بی گدار به آب نزنم .
با این فکرها روباه نزد گرگ برگشت . گرگ تا روباه را دست خالی دید ، خشمگین شد و گفت : " مطمئن بودم که تو توانایی شکار یک مرغ را هم نداری . چرا دست خالی بازگشتی ؟ " روباه گفت : " چیزی نشده . تنها می خواهم بدانم این خانه و این مرغدانی از آنِ کیست و چرا صاحب خانه در مرغدانی اش را باز گذاشته ؟ " گرگ گفت : " این خانه ، خانه شیخ قاضی شهر است که بی گمان کارگرش فراموش نموده در ِ مرغدانی را ببندد . " روباه تا نام قاضی شهر را شنید ؛ گریخت .
گرگ شگفت زده شد و دنبال روباه دوید تا به او رسید و از وی پرسید: " چرا می گریزی چه شده ؟ " روباه گفت : " گرسنه بمانم بهتر از این است که مرغ خانه قاضی را بخورم . وقتی كه آن شیخ قاضی پی ببرد من مرغ خانه اش را دزدیده ام ، به مردم می گوید که گوشت روباه حلال است . مردم هم با شنیدن این حکم ، به دنبال روباه ها می افتند و نسل روباه را از روی زمین بر می دارند . گرسنه باشم بهتر از این است که دودمانم را به باد بدهم . " از آن به بعد هر گاه کسی بخواهد از در افتادن با افراد با نفوذ دوری نماید ، این زبان زد را می گوید :
حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی
@sobhbekheyrshabbekheyr