eitaa logo
🇮🇷صبح بخیر شب بخیر
14.3هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
19.6هزار ویدیو
136 فایل
سلام صبح بخیر صبح بخیر ،روز بخیر ،ظهر بخیر ،عصر بخیر ، شب بخیر استیکر مناسبتی مذهبی کانالی برای خانواده کپی برای مخاطبین حلال با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان عج به غیر از کانال هم نام 💚💚💚 ارسال نظرات @HOSEYN9496
مشاهده در ایتا
دانلود
4.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این عصـر زیبا پاییزیی 🍁 براتون دعا میکنم🙏 دستتون روزی رسان باشد😇 دلواپسی در خیالتون نماند🍁 عشق در دلتون خانه کند🧡 و زندگیتـون غـرق درآرامش باشـد🍁 عصـرزیبا تون بخیـر ☕️🍂 〰〰🌸 🌞 🌸〰〰 @sobhbekheyrshabbekheyr 〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اتفاقم به سر کوی کسی افتاده ست که در آن کوی چو من کشته بسی افتاده ست به دلارام بگو ای نفس باد سحر کار ما همچو سحر با نفسی افتاده ست @sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱می بینی ای آرام جان دل بی قراری را پایان بده با آمدن چشم انتظاری را.... 🌱بی تــو تمام فصلها زرد است و پاییزی برگرد تا معنا کنی سبز بهاری را تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 〰〰🌸 🌞 🌸〰〰 @sobhbekheyrshabbekheyr 〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
🌙خدایـا...؛ ✨مثل ﻫﻤﯿﺸﻪ 🌙ﺣﻮﺍﺳﻤﺎڹ ﻧﺒﻮﺩ ✨و ﻫﻮﺍﯾﻤﺎن ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻲ 🌙بدون آنکه متوجه شویم ✨گره از کارمان گشودی 🌙بارالها...؛ ✨هر لحظه و همیشه 🌙کنارمان باش 🌙✨شبتان آرام در پناه حق... ...🌙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 〰〰🌸 🌞 🌸〰〰 @sobhbekheyrshabbekheyr 〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
شب های بلند زمستان شب های بلند زمستان هر وقت مادر سفره شام را زودتر پهن می‌کرد و کت آقاجون را از کمد بیرون می‌کشید ، می‌فهمیدیم قرار است جایی برویم همان سرِ شب با کلی ذوق و شوق، آماده میشدیم برای رفتن به یک شب نشینی آقا جون می‌گفت: صِلِه ارحام ، دلِ آدم را شاد نگه می‌دارد هیچکس هم نمی‌گفت نمی‌آیم! از این ادا اصول ها که من نمی‌آیم ، شما خودتان بروید ، امتحان و آزمون و کنکور دارم ، جوان است دوست دارد توی خودش باشد هم نداشتیم همه با هم می‌رفتیم … تلفن هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم و میزبان و بچه‌هایش را هم کلی ذوق زده می‌کردیم
به سر کوچه شان که می‌رسیدیم ، جلوتر از مادر و آقاجون ، بدو بدو خودمان را به درشان می‌رساندیم تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم با یک چشم از لای در حیاط که اغلب خوب بسته نمی‌شد یا از سوراخ کلید به درون خانه‌شان سرک می‌کشیدیم روشن بودن یک چراغ، به منزله این بود که خانه نیستند و خودشان جایی رفته‌اند حسابی توی ذوقمان می‌خورد و قلب و دلمان حسابی می‌گرفت اما اگر همه چراغها روشن بود ، بگو بخند تا آخر شبمان جور بود