🌸🍃🌸🍃
#حکایت
نقل شده شخصى بود در مدينه بسيار ظاهر الصلاح بود لكن در بعضى از شبها از منازل اهل مدينه دزدى ميكرد تا اينكه شبى براى دزدى از ديوار خانه اى بالا رفت ديد در خانه اثاثيه زياد به چشم مي خورد و در ميان خانه به غير از يك زن كسى وجود ندارد بسيار خوشحال گرديد و گفت: امشب علاوه بر اينكه مال زياد به دست من آمد با اين زن هم زنا ميكنم.
لكن با خود فكر كرد كه من مگر آخر الامر دچار مرگ نمي شوم و خداوند ما را مواخذه اين گناه ها نمي كند بنا كرد نفس خود را ملامت كردن آخر الامر دست از كار دزدى و غيره كشيد و دست خالى مراجعت كرد.
فردا صبح خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله رفت و در حضور آن حضرت نشسته بود كه آن زنى كه ميخواست مال او را سرقت نمايد و با او امر خلاف عفت بجاى آورد، خدمت حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله شرفياب شد و عرض كرد يا رسول الله من زن بى شوهرى ميباشم و مال زيادى دارم و ديگر قصد نداشتم شوهر كنم ولكن شب گذشته متوجه شدم كه دزدى در خانه من آمده اگر چه چيزى نبرده ولي من بسيار ترسيدم و ديگر جرات ندارم تنها در خانه زندگى كنم شما شخصى را كه صلاح بدانيد براى شوهرى من اختيار فرماييد حضرت اشاره كرد به آن شخص و فرمودند: اگر ميل داريد تو را با او تزويج نمايم زن عرض كرد: مانعى ندارد.
حضرت رسول صلي الله عليه و آله آن زن را براى آن شخص عقد بست و آن مرد شب بعد در همان منزل با آن زن ازدواج كرد و داستان خود را براى آن زن بيان كرد و نتيجه گرفت كه اگر من شب گذشته مي خواستم هم بستر شوم علاوه بر گناه بيش از يك شب به عيش نايل نمي شدم و لكن صبر كردم خداوند چنين مقدر كرد كه امشب از درب منزل بيايم و مادام العمر با تو زندگانى مرتب داشته باشم
#اسرارمعراج_ص28
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@sobhbekheyrshabbekheyr
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰