eitaa logo
صبح وصال
63 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
138 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم گوهرهایی از جنس قرآن و عترت و ولایت و شهداء گردآوری و نوشته حامدی نسب @sobhe_vesal
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لشکرگاه جبرئیل این روزها تو جاده‌ی کربلاته با لباس مبدّل، خادم زائراته این شبها کلّ اهل آسمون، روی زمینند جن و انس و فرشته، زائر اربعینند علیه السلام @ghoharaneh
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه نام مرا بنویس بین اربعینی ها من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه ‌ 🖋احمد ایرانی‌نسب @ghoharaneh
متن و ترجمه فراز اول
متن و ترجمه فراز دوم
متن و ترجمه فراز سوم
متن و ترجمه فراز چهارم
متن و ترجمه فراز پنجم
متن و ترجمه فراز ششم
متن و ترجمه فراز هفتم
متن و ترجمه فراز هشتم
متن و ترجمه فراز نهم
متن و ترجمه فراز دهم
متن و ترجمه فراز یازدهم
متن و ترجمه فراز دوازدهم
متن و ترجمه فراز سیزدهم
متن و ترجمه فراز پانزدهم
صبح وصال
فرا رسیدن #اربعین شهادت #سید_و_سرور_و_سالار_شهیدان #حضرت_اباعبدالله_الحسین علیه السلام بر همه محبان
آه از آن ساعت که با صد شور و شین زینب آمد بر سر نعش حسین بر سر قبر برادر چون رسید ناله و آه و فغان از دل کشید با زبانِ حال، آن دور از وطن گفت با قبر برادر این سخن السلام ای کشته راه خدا السلام ای نور چشم مصطفی السلام ای شاه بی‌غسل و کفن السلام ای کشته ی دور از وطن السلام ای تشنه ی آب فرات السلام ای کشتی بحر نجات السلام ای سید و سالار ما السلام ای مونس و غمخوار ما بهر تو امروز مهمان آمده خواهرت از شام ویران آمده سربر آر از خاک و بنگر حال ما خیز از جا بهر استقبال ما شرح حال خود حکایت می‌کنم وز فراق تو شکایت می‌کنم تا تو بودی شأن و شوکت داشتم خیمه و خرگاه و عزّت داشتم آتش کین کوفیان افروختند خیمه ی ما را به آتش سوختند الغرض از کوفه تا شام خراب گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب لیک دارم شکوه ها از اهل شام کز سر دیوار و از بالای بام چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم دستگیر فرقه ی کافر شدم از پس قتل تو ای شاه شهید از سرم شمر لعین معجر کشید بعد قتل و غارت اموال تو تاخت دشمن بر سر اطفال تو بس‌که سیلی شمر زد بر رویشان گشت نیلی صورت نیکویشان آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند کز غم آتش بر دل زهرا زدند از جفای شامیان خون شد دلم گشت در ویرانه آخر منزلم پس از آن ویرانه با چشم پر آب برده ما را شمر در بزم شراب آه از آن ساعت که از روی غضب زاده ی سفیان یزید بی‌ادب در حضور خواهر گریان تو چوب می‌زد بر لب و دندان تو بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال تا توانی اندر این ماتم بنال سید عباس حسینی جوهری، ذاکر علیه السلام سلام الله علیها
ازدحامی عجیب و شور انگیز راه رفتن چقدر سنگین بود همه می آمدند با هر رنگ مثل یک سفره پهن و رنگین بود عرب و ترک و لر ؛ همه بودند عشق واحد...ولی به چند زبان پیرمردی به آذری میگفت جانیم اولسون اقا سنه قربان همه اینجا برادرند و رفیق همچو دریا زلال و رویایی نه فقیر و غنی ؛؛ که هرگز نیست خبر از قیل و قال دنیایی آن علم که جلو جلو می رفت علمی آشنا به هر جایی گوشه ی جاده یک نفر میگفت یا اخی..یاخی..اشربوا شایی!!! پا پیاده...حرم ولی بس دور سختی راه می دهد آزار نوجوانی نشسته روی زمین میکند او به زایران تیمار ناگهان یک سکوت و بغض گلو می فشارد تمام دنیا را یادم آمد سه ساله دخترکی که چگونه دویده صحرا را پیرمرد را میان ره دیدم ساده اما پر از صفا.....کرات با همان لحن آذری میگفت آقامین روح پاکینه صلوات خسته بودم کمی نشستم تا پیرمرد آمد و نگاهی کرد گفت میرسیم لختی چند زد به پشتم دوباره راهی کرد یک نفر داد زد که من دیدم!!! گنبد شاه را.....ندارم شک از سرم فکر قافیه افتاد گفتم ای عشق....السلام و علیک شاعر : هادی قهرمانی تبریزی