eitaa logo
صبح وصال
63 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
148 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم گوهرهایی از جنس قرآن و عترت و ولایت و شهداء گردآوری و نوشته حامدی نسب @sobhe_vesal
مشاهده در ایتا
دانلود
-کاظم علیه السلام
-کاظم علیه السلام
-کاظم علیه السلام
بخشی از بیانات استاد عزیز در (ع) تبریز شب علیه السلام عوامل حضور قلب در نماز: ۱. دوری از گناه (هر نوع آن) ۲. انجام دادن عمل صالح ۳. مراعات احکام نماز ۴. اقامه نماز در اول وقت و ترجیحا به جماعت ۵. در صورت امکان قبل از نماز حداقل یک صفحه قرآن بخوانیم و یا به قرآن پخش شده از رسانه گوش دهیم. ۶. قبل نماز واجب، نمازی مستحبی اقامه کنیم. ۷. اهمیت دادن به نماز ۸. فهم اینکه در مقابل خدا و خالق خودمان ایستاده ایم. (ادب داشتن) ۹. رعایت مستحبات قبل نماز ۱۰. رفع موانع حضور قلب در نماز ۱۱. پرهیز از خوردن غذای شبهه ناک ۱۲. وضو با آب سرد و خنک ۱۳. گفتن اذان و اقامه قبل نماز ۱۴. اقامه نماز در مکان خلوت و ساده و بی آلایش و دوری از ابزار اشتغال قلب از جمله موبایل ۱۵. پرهیز از عجله و شتاب در داخل نماز ۱۶. استفاده از بهترین لباس ها در نماز
السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق علیهماالسلام فرا رسیدن سالروز ، رئیس و موسس ( ) بر تمامی محبان و پیروان حضرتش تسلیت و تعزیت باد.
‌🍃🌸 ﷽🌸🍃 ✅دعای ۱۴ : دعاى امام سجاد( ع) در از ستمگران) (1) یا مَنْ لَا یخْفَى عَلَیهِ أَنْبَاءُ الْمُتَظَلِّمِینَ آنكه اخبار شاکیان از ظلم بر او نیست!   (2) وَ یا مَنْ لَا یحْتَاجُ فِی قَصَصِهِمْ إِلَى شَهَادَاتِ الشَّاهِدِینَ. #و اى آنكه نسبت به ستمی که بر دیدگان رفته، نیاز به شاهدان ندارد! 🔶(3) وَ یا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِینَ #و اى آنكه او به ستم دیدگان است! 💧این فراز نورانی به آیه " أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ اشاره دارد. سجاد(ع) در این فراز نورانی به یکی از" إلهي" تاکید، که خداوند"مظلومان" را میرساند. 🔹این فراز_ اولاً است به ظالمان که باید "منتظر عذاب" الهی باشند"إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ (سجده_ ٢٢) بخش دل مظلومان، و امید به یاری خدای متعال داشته و توکل خود را و یاس وناامیدی را از خود دور کنند(زمر آیه٥٣) 👈درحال حاضر بعید میدانیم که مردمی" ازمردم فلسطین" وجود داشته باشد و بدون تردید خدای متعال آنها را یاری کرده و می‌کند. " دانشجویی" دانشجویان برخی از کشورها نمونه ای از یاری خدای متعال است. 🔸 صادق که نشان داد قدرت ظالمان پوشالی است و از خانه سست تر است. 🔸 ما به "چه صورتی" می‌توانیم به "مظلومان فلسطین" رسانیم⁉️
یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد دیده از دست ابالفضل علمش افتاده دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش تا دم علقمه در هر قدمش افتاده نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد زخم های تن آقا رقمش افتاده بعدِ این قدر مصیبت که سرش آوردند تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی “شمر” که: “خودم می کِشم و می کُشمش” افتاده دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته باز در پای دمش بازدمش افتاده مثل بین الحرمین است مدینه اما سر پا نیست… در این سو حرمش افتاده
حیرت آور! شبیه یکی از سکانس‌های فیلم‌های حماسی هالیوود بود،ریز پرنده‌ای وارد ساختمان نیمه ویران می‌شود، قهرمان قصه، بی آنکه رمقی ‌داشته باشد،به دوربین پهپاد خیره می شود، نه خودش را به مردن زد و نه تسلیم شد. دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده بود اما یک تکه چوب در دست چپش داشت هنوز. مرد می دانست آخرین ثانیه‌های زندگی اش است و خودش پایان بدن خاکی اش را انتخاب کرد. اگر شالی که به صورت بسته بود باز می‌کرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره می‌شد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده یحیی، به او شلیک نمی کرد. اما سنوار انتخابش را کرده بود . دیگر نایی در بدن نداشت اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامده اند و یا در گهواره اند ارسال کرد؛یحیی سنوار هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه ‌ نداشته هایشان در یک جنگ‌ نا برابر ، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد. آنکه انسوی دوربین نشسته بود نمی دانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار می دانست آخرین لحظات زندگی اش در حال ثبت و ضبط است. دیگر هیج توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمین های غصب شده پیامش را برساند ؛ ما چاره ای نداریم جز جنگیدن ولو چوب خشک برابر پهپاد مسلح! او در یک ساختمان نیمه ویران، با انتخاب نوع شهادتش ، آخرین پیام را به عنوان فرمانده به بچه های سرزمینش مخابره کرد؛ تا لحظه آخر تسلیم نشوید . یحیی السنوار با انتخاب نوع شهادتش ،خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه آزادی خواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و نه سال‌های سال اسارت در زندان. هیچکدام اینها موجب نشد که او آرام شود ، رام وضعیت نابرابر شود،تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید؛ خسته شدیم، جنگ دیگر بس است.برای او پایان جنگ روزی بود که زمین از دست رفته به ساکنان اصلی آن سرزمین برگردد. سنوار از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در غزه ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. فرماندهی کرد و لحظه پایان را هم خودش به انتخاب خویشتن برگزید. یحیی السنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد با دست قطع شده اش. با نگاه خیره و شجاعانه اش به ریز پرنده قاتل، با تکه چوبی که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد. با گلوله ای که به شقیقه اش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت. او با این پایان ، راه آغاز را به کودکان فلسطینی یاد داد. نترسید، تسلیم نشوید و تا آخرین قطره توان‌تان بجنگید.شاید برای بعضی از ما این واژه‌ها از فرط تکرار تهی از معنی اولیه و ارمانی‌اش شده باشد اما برای آنان که در خون خود غلتی زدند نه . یحیی السنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگ‌ترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آنها حالا می دانند ‌وقتی از افسانه سنوار برایشان می‌گویند دقیقا از چه چیزی حرف می زنند؛مردی که یک رسانه اسراییلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت؛ تا لحظه آخر جنگید. شبیه دو امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد، اما حرمله‌های تل السلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند تاریخ با همین فیلم چندثانیه ای بیاد خواهد آورد و شهادت می‌دهد؛چگونه فرزندان فلسطین با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این سند بماند برای روزی که قدس آزاد شد. روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و ۶۰ سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند و شاید مولانا این صحنه را دیده بود که ۱۰ قرن پیش گفت ؛ رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خونِ خود مردان کنند چون رهند از دستِ خود دستی زنند چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند شبیه یک فیلم هالیوودی بود. حیرت آور و باور نکردنی و این کمترین مزد مجاهدت های مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی السنوار بهراد رشوند @matsa_ir
فرا رسیدن سالروز شهادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام محمد بن علی الجواد علیهما السلام به محضر مقدس حضرت بقیه الله الاعظم حضرت مهدی عجل الله فرجه و شیعیان جهان تسلیت و تعزیت باد. علیهم السلام علیه السلام علیه السلام
رمق نمانده دگر در تنی که من دارم ز جور همسر نا ایمنی که من دارم برای مرد بود خانه مأمنش لیکن نه جای امن بود مسکنی که من دارم گل ریاض خلیلم ولی به عکس خلیل شراره خیز بود گلشنی که من دارم چنان کسی که ورا اندر آستین مار است درون خانه بود دشمنی که من دارم به پاکدامنیم حق بود گواه ولی ز خون دل شده تر دامنی که من دارم ز زهرِ دختر مأمون چنان روانم و سخت که غیر پوست نماند از تنی که من دارم نوای العطشم بر فلک رسد اما در او اثر نکند شیونی که من دارم مسلّم است که داد مرا از او گیرد خدای دادگر ذوالمَنی که من دارم مقیم درگه قدس رضا «مؤید» گفت که جای أمن بود مأمنی که من دارم ---------------------------------------------------- شاعر : مجید خضرائی علیهم السلام علیه السلام علیه السلام