eitaa logo
صبح حسینی
482 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد  دیگر توان نداشت بسوزد به آب زد  بغضی شد و شکست زرویای صادقش  برعکسهای خواب خوشش چند قاب زد  پلکش پرید، خواب خوشش نیمه کاره ماند  پاشد زجا و بر گل روی خود آب زد  زحمت چقدر داد به خود تا که پا شود  خود را چقدر کشت که بر آب و تاب زد  یک حلقه از دو دست ورم کرده اش که ساخت  یاقوت سرخ دیدنی اش را رکاب زد  پیش غریب غربت خود را بساط کرد  دور بساط درد دلش یک طناب زد  ته مانده های ناله خود را که جمع کرد  باباچرا تو را...؟  دو سه داد خراب زد  با موی خود برای پدر ترمه پهن کرد  بر زخم های او زسرشکش گلاب زد  غم های پابرهنگی اش را نوشته کرد  با نام درد آبلــــه چنــدین کتـــاب  زد  مجبورشد که لب به ترک های لب نهد  از جام لب پر لب ساقی شراب زد  طوفان آتش دل دریایی اش ولی  وقتی نشست ولوله شد آفتاب زد  جان داد آخر و همه گفتند طفلکی  خوابش نمی گرفت، خودش را به خواب زد  (رضا دین پرور)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا دوش تو سَریر مُقام رقیه بود  عالم شبانه روز به کام رقیه بود  تا روی زانوی تو سه ساله قرار داشت  آغوش تو دوام و قوام رقیه بود  هرجا که صحبت از عمو عباس می شنید  بر عالمی تفاخُر نام رقیه بود  گاهی به لَحن با نمک و بچه گانه ای  بازیِ تو به خنده سلام رقیه بود  بالا نشین قافله بر شانه های تو  یعنی فراز عرش به نام رقیه بود  تنها ز جانبِ عمو عباس هم نبود  این همنشینیِ تو مرام رقیه بود  می گفت العطش، ولی این هم بهانه بود  نام تو ذکر و وردِ کلام رقیه بود  وقتی ستون خیمۀ تو بر زمین فتاد  تازه شروع روز قیام رقیه بود  دیگر ز مشک، آب سراغی نمی گرفت  انگار حرف آب ، حرام رقیه بود  وقتی به خیمه دست عدو بازِ باز شد  حکمِ فرار، حکمِ امام رقیه بود  بر گوش او عدو که دو تا گوشواره دید  عمه به فکر حُسن ختام رقیه بود   (محمود ژولیده)  سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
دستگیر عالمم اما دو دستم بر سر است  من چهل منزل رخم نیلی و چشمانم تر است  گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور  صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است  شام را ویران کنم ورنه رقیه نیستم  ذکر صبح و شام اینان سب جدم حیدر است  غائبین کوچه بر من عقده خالی میکنند  هرکه دیدم گفت رویت مثل روی مادر است  می شود فهمید از این حمله ی مرکب سوار  آمده گیسو کشد کی در شکار معجر است  یک نسیم از این همه طوفان که من دیدم اگر  در گلستانی فتد بر یک اشاره پر پر است  قد و بالای سه ساله دختری زانو بغل  از کف یک چکمه زجر حرامی کمتر است  گر زمین گیرم به عمه اقتدا خواهم نمود  چاره ی دردم فقط یک بوسه ای از حنجر است  وجه تشبیه سر من با سر تو این بود  هر دو صورت سوخته گیسو پر از خاکستر است  (قاسم نعمتی)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
با عمه گفت کُشت مرا سوزِ این نفس من را بزرگ کرده برای همین نفس با آخرین توانم و تا آخرین نفس باید به سر روم پسر او که میشوم گیرم نمی‌شوم سپر او که میشوم   عمریست که به غیر عمویم نداشتم تا بود دامنش نفسش غم نداشتم بابا نداشتم عوض اش کم نداشتم اشکم نوشت تا نفس آخرم حسین ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین   بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم تا نعره‌ی امیرِ جمل را نشان دهم شمشیرِ بی‌نظیرِ جمل را نشان دهم عمه به روم سن کَمَم را نیاوری عباس می‌شوم عَلمَم را بیاوری   در جنگِ تن به تن به زمین تن نمی‌دهم گر صد سپاه تیغ دهد من نمی‌دهم فرصت مقابلِ تو به دشمن نمی‌دهم فریاد میزنم  عَلَمِ زینب توام بابا مدافعِ حرمِ زینب توام   صد زخم روی بال و پرِ من گذاشتند سرنیزه را روی جگر من گذاشتند با تیغ و تیر سر به سرِ من گذاشتند عمه تمامِ پیکر من درد می‌کند او را زدند و حنجر من درد می‌کند   گودال را نبین آه که او خورد بر زمین هُل داد نیزه‌ای و عمو خورد بر زمین با زخمِ سینه روی گلو خورد بر زمین گرچه نخواست ، خم شد و اُفتاد با سرش از سمت راست خم‌ شد و اُفتاد با سرش   عمه گریست اینهمه پرپر نزن نشد ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد حرف برادر است به خواهر نزن نشد با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب   زینب اگرچه دست پسر را مهارکرد از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد دستش کشید سمت عمویش فرار کرد وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت جای عموش نیزه‌ی شامی به او گرفت   اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت از بینِ چکمه‌ها پسرش را بغل گرفت بر سینه‌اش همینکه سرش را بغل گرفت بوسید تا حسین گلویش یکی شدند چسبیده بود او به عمویش یکی شدند   نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد پایین گرفت زیر گلو را نشانه کرد تیرِ سه‌شعبه قلبِ عمو را درست زد ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد حسن لطفی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بر رویِ خاک بال و پَرِ خویش می‌زند دارد دوباره او به سرِ خویش می‌زند طفلِ یتیم حسِ یتیمی نداشته حالا عجیب بر جگرِ خویش می‌زند جانِ عمو نه،جانِ پدر او شنیده بود خود را به خاطرِ پدرِ خویش می زند عمه رها نمی‌کند و طفل دائما بوسه به دستِ همسفرِ خویش می‌زند عمه هم از حرارتِ او داد می‌کشید از آتشش به دور و بَرِ خویش می‌زند با التماس گفت ببین خورد بر زمین دارد به خاکها کمرِ خویش می‌زند صیاد آمده است و با هرچه نیزه هست بر رویِ صیدِ محتضر خویش می‌زند  از هر قبیله طایفه ای ریخت بر سرش یک پیرمرد با پسر خویش می‌زند عمه نگاه کن چقدر روی صورتش یک نانجیب با سپرِ خویش می‌زند عمه حریفِ بی کسی او نمی شود از بسکه ناله از جگرِ خویش می‌زند -- از دور دید دست سپر شد ولی کسی دارد به دست او تبرِ خویش می‌زند حسن لطفی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چسبیده است سینه به سینه به دلبرش اُفتاده است پیکرِ او رویِ پیکرش رویِ هزار و نُهصد و پنجاه زخم بود از تیغ و داس و نیزه و خنجر سراسرش اُفتاد و نیزه ها همه رفتند در تَنَش بیرون زدند یک یکش از سمت دیگرش یک بال که جدا شده اُفتاده یک طرف یک بال هم که سخت شکسته است با پرش در گوشِ او عمو چقدر گفت جان من او هم جواب داد عمو جان با سرش اُفتاده است رویِ عمو،باز می‌زنند درهم کنند تا دو بدن را در آخرش اینبار هم سه شعبه و ای وای حرمله نزدیک شد درست زَنَد زیرِ حنجرش پاشید خونِ گرمِ گلو وای بر عمو می‌ریخت از محاسنِ سرخِ مطهرش از سمت پا گرفت کسی طفل را کشید از سمت سر نشست حرامی،به خنجرش تا که حسین زجر کِشَد پیشِ چشم او اول زدند و بعد نشستند بر سرش ----- فهمیده اند مادرِ او بین خیمه هاست سر را گرفت و رفت به دنبال مادرش حسن لطفی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آيا شده بال و پرت آتش بگيرد هر چيز در دور و برت آتش بگيرد آيا شده بيمار باشی و نگاهت از نيش خند همسرت آتش بگيرد آيا شده يک روز گرم و وقت افطار آبی بنوشی ... جگرت آتش بگيرد آيا شده تصويری از مادر ببينی تا عمر داری پيکرت آتش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر در کوفه موی دخترت آتش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر از هرم خاکستر سرت آتش بگيرد آه ... از خنکهای گلويت بوسه ای ده تاقبل از اينکه حنجرت آتش بگيرد آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت ترسم که جان خواهرت آتش بگيرد یاسر حوتی  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست چشمی که گریان عزای مجتبی نیست وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست در کربلا هر چند با دقت بگردی چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست کرب وبلا با آن همه داغ مصیبت همپایه ی درد و بلای مجتبی نیست طوری تمام هستی اش وقف حسین شد انگار قاسم هم برای مجتبی نیست او جای خود دارد در این دنیا مجال ِ رزم آوری بچه های مجتبی نیست یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم ما خاک پای خاک پای مجتبائیم آیا شده بال و پرت افتاده باشد در گوشه ای از بسترت افتاده باشد آیا شده مرد جمل باشی و اما مانند برگی پیکرت افتاده باشد آیا شده در سن وسال کودکی ات جایی ببینی مادرت افتاده باشد آیا شده در لحظه های آخرینت چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد من شک ندارم که عروس فاطمه نیست وقتی به جانت همسرت افتاده باشد آیا شده سجاده ات هنگام غارت دست سپاه و لشگرت افتاده باشد مظلوم و تنها و غریب عالمین است گریه کن غم های این بی کس حسین است  علی اکبر لطیفیان  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گل کرده در زمین، کَرَم آسمانی ات       آغوش باز می رسد از مهربانی ات               دارد مرا شبیه خودت پیر می کند       جان برده از تمام تنم، نیمه جانی ات               یوسف ترین سلاله ی تنها تر از همه       سبزی رسیده تا به لب ارغوانی ات               این گرد پیری از اثر خاک کوچه است       بر موی تو نشسته ز فصل جوانی ات               باید که گفت هیئت سیّار مادری       خرج عزا شدی و خدای تو بانی ات               زهر از حرارت جگرت آب می شود       می گرید از شرار غم ناگهانی ات               زینب به پای تشت تو از دست می رود       رو می شود جراحت زخم نهانی ات               آقای زهر خورده، چرا تیر می خوری؟        چیزی نمانده از بدن استخوانی ات. محمدامین سبکبار علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قد کشید و بلند بالا شد تا فلک پر زد و مسیحا شد   به همین قدر اکتفا فرمود بند کفش اش نبست و موسی شد   دست و پا زد که یعنی این جایم علت این بود زود پیدا شد   طفل معصوم گفت تشنه لبم همه جا شرم مال سقا شد   نوه ی مرتضی و فاطمه بود زائر مرتضی و زهرا شد   صبح پایش رکاب را پس زد عصر قدش چو قد آقا شد   چند ابرو اضافه بر رخ داشت یا سم اسب بر رخش جا شد؟   ارباً اربا شد از درون بدنش این حسن زاده پور لیلا شد   سخت پیچیده است پیکر او علت مرگ او معما شد   قاتلی دور دست خود تاباند زلفش از پیچ بس چلیپا شد   دست خط پدر غمش را برد یک دهه پیش از این گره وا شد   بازویش زیر سم مرکب رفت دست خط مبارکی تا شد   سنگ بازی شده است با سر او چون چو طفلان سوار نی ها شد   سر مپیچ از عمو بده بوسه گردنت گر چه بی مدارا شد   رو به قبله کند چگونه تو را بندهایت ز یکدگر وا شد محمد سهرابی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نفسم حبس شد از آنچه که چشمم دیده پر و بال نفسم را پر و بالت چیده   هر تنی مثل تو پرپر بشود می پاشد بدنت از عسل اینگونه به هم چسبیده   چه قدر خار به زخم بدنت می بینم چه قدر پیکر تو روی زمین چرخیده   چه قدر موی تو در دور و برت ریخته است پیچش زلف تو در دست چه کس پیچیده   نیست تیغی که لبی از تن تو تر نکند بس که از پیکر تو چشمه ی خون جوشیده   چه قدر خاک نشسته به تنت، اما نه تن تو مثل غباری به زمین خوابیده   هر کجا می نگرم زخم هلالی داری رختی از نقش سم اسب تنت پوشیده   صفحه صفحه شده ای و به خودم می گویم این کتابی است که شیرازه ی آن پاشیده موسی علیمرادی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اشکهای حسن از چشم ترت میریزد نالۀ اهل حرم دور و برت میریزد پسرم با رجزت لرزه به میدان افتاد هیبت لشگری از این جگرت میریزد گرچه با باقی عمامه رخت را بستم جذبه حیدری ات از نظرت میریزد از تماشای تو یک دشت به تکبیر افتاد جلوه ذات خدا از شجرت میریزد حمله ای سوی عدو کردی و سرها میریخت لشگر ابرهه با یک گذرت میریزد دور تا دور تو خار است گلم زود بیا پای این منظره قلب پدرت میریزد ناله ات را که شنیدم نفسم بند آمد.. دیدم ای وای تن محتضرت میریزد بکشم روی زمین پیکر تو میپاشد! ببرم بر سر دوشم کمرت میریزد! کاش میشد به عبایی ببرم جسمت را دست سویت ببرم بیشترت میریزد شاخ شمشاد من از سم فرس سرو شدی که به هرجای بیابان خبرت میریزد. سید پوریا هاشمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 وقت آن است بگیری قمرش گردانی  پسرت را به فدای پدرش گردانی  ایستاده به روی پای خودش از امروز  مرد گشته، ببرش مرد تَرَش گردانی  بی گناهی تو اثبات شود می ارزد  پس ببر تا سند معتبرش گردانی  تو فقط نیزه نخور صدعلی اصغر به فدات  دادمش بلکه بگیری سپرش گردانی  گلویش تازه گل انداخته من می ترسم  صبرکن تا صدقه دور سرش گردانی  جان من قول بده پیش کسی رو نزنی  جان من قول بده زودبرش گردانی  طفل من تا بغل توست خیالم جمع است  نکند حرمله را با خبرش گردانی  (علی اکبر لطیفیان)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی  پاره های بدنت را جگرم سوخت علی  ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم  طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی  چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت  مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی  لخته خونی که برون از گلویت آوردم  ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی  باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است  نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی  یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت  ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی  آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است  خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی  داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم  داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی  این همه نیزه میان بدنت گم شده است  با که گویم محنت را جگرم سوخت علی  از همان دور شنیدم رجزت را پسرم  این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی  نعرة حیدری و نالة یا زهرایت  می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی  نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم  چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی  گر نیایند جوانان حرم یاری من  که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی  (محمود ژولیده)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نشد بلند شود هرچه سعی خود را کرد  نداشت فایده هر قدر که تقلّا کرد  دو پلک زخمی خود را گشود با زحمت  غریب کرب و بلا کمی تماشا کرد  پدر کنار تن او شبیه ابر گریست  کشید آه و نگاهی به «ارباً‌ اربا» کرد  گذاشت صورت خود را به صورت پسرش  دوباره مرگ خودش را پدر تمنّا کرد  دل امام دو عالم به یک نگاه شکست  نشست و زخم قدیمیِ کوچه سر وا کرد  شکافت بیشتر از پیش از دو سو پهلو  نداشت فایده هر قدر نیزه را تا کرد  کسی ز خیمه رسید و به دست زینبی‌اش  امام مرده‌ی خود را دوباره احیا کرد  (سید محمد جوادی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا کمی راه روی این دل من می لرزد  قد طوبایی زهراست پدیدار شده  چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم  قامتت شانه به شانه با علمدار شده  گر ترک خورده لبت غصه مخور ای بابا  تشنه ی وصلی و هنگامه ی دیدار شده  تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا  گفتم ای وای علی بی کس و بی یار شده  نیزه ها رفت چو بالا به سر خویش زدم  وسط معرکه این یاس گرفتار شده  کوچه ای باز شدو هر که زره آمدو زد  ماجرای تو شبیه درو دیوار شده  زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست  نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شده  دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد  تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده  بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز  صورتت جلوه ای از حیدر کرار شده  خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر  ای جوانم ز غمت دیده ی من تار شده  اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد  این عبا تا به ابد محرم اسرار شده  (قاسم نعمتی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آنانکه خاک را به نظر کیمیــــا کنند از یمن تربت شه کرببــــــــــلا کنند آنانکه دیده اند ضریح حســــــین را آیابودکه گوشه چشمی به ماکنند؟ در حسرت زیارت تو عاشقان تو درروضه جای صحن وسرایت صفاکنند جامانده های قافله ء اربعین تو آقا دوای درد دل خود کجا کنند؟ جا تنگ بوده است و یا ما اضافه ایم مردم به چشم طعنه نگاهی به ماکنند باشد حسین؛ کرببلا مال خوبها بدها بگو :که عقده دل با چه وا کنند؟ ما هم دل شکسته به دست می رویم تا ما را غبار صحن و سرای رضا کنند علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تو که یک گوشۀ چشمت غم عالم را بُرد نم اشکت گنه حضرت آدم را برد از بهشت تو چه گوییم که از روز ازل روضه ات را که خدا خواند؛ جهنم را برد شیشۀ عطر شما در دل آدم که شکست عطر انفاس بهشتت دل آدم را برد هر که از کرببلا رفت محرم را باخت هر که در کرببلا ماند محرم را برد زمزم کعبه پس از کرببلا شیرین شد اشک شش ماهۀ تو شوری زمزم را برد تو که رفتی به خدا چادر خیمه افتاد و سپس باد جفا معجر مریم را برد کینه های عرب از بدر و حنین و اُحدت ساربانی شد و انگشتر خاتم را برد آه انگشتر تو دست جسارت افتاد بعد از آن پیرهنت نیز به غارت افتاد وحید قاسمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872