eitaa logo
صبح حسینی
436 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید نذر فرج امام زمان ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کریم ِ دیار ِ تنهایی خاک بوس ِ دَرَت شکیبایی حسنی تو، حسن، حسن اما بیشتر از سه بار زیبایی پیش ِ جودت همه گدا هستند ریزه خوار ِ تو حاتم طایی تو دلیل غم همیشگی و گریه هایِ ماهیانِ دریایی کودکِ هشت ساله یِ مادر پسر ِ غیرتیِ زهرایی غربتِ تو زبانزدِ همه است طوس، ری، کربلا و هرجایی یا حسن با حسین میگوئیم طپش ِ قلبِ سینه زنهایی آتش افتاده بین سینه بگو از غم و غربتِ مدینه بگو یاس در پیش ِ چشم ما لِه شد سوخت از هُرم ِ شعله ها له شد پشتِ در، بین ِ کوچه، در مسجد حُرمَتِ مادرم سه جا له شد شوهری دید همسری افتاد غیرتِ غیرتِ خدا له شد در از چارچوب کَنده شد و مادرم زیر ِ دست و پا له شد بار ِ شیشه شکست، نَه بدتر آنقَدَر ضربه خورد تا له شد خبری نیست بین ِ آتش از او یکنفر میزند صدا له شد فضه در بین آن هیاهو ها گفت اسما بیا بیا له شد عصر ِ دیروز کوچه، سیلی، درد نوجوانیِ مجتبی له شد غم ِ غربت به کوچه تا افتاد وایِ من مادرم ز پا افتاد سید پوریا هاشمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اشکهایش به مادرش رفته سینه ی پر شراره ای دارد نه! به یک طشت اکتفا نکنید جگر پاره پاره ای دارد ** از علی هم شکسته تر شده است! علتش کینه ها، حسادت هاست غربت چشمهای مظلومش سند محکم خیانت هاست ** خواهرش را کسی خبر نکند مادرش خوب شد که اینجا نیست لخته خونها سرِ لج افتادند هیچ طشتی حریف آنها نیست ** از غرور شکسته اش پیداست صبر هم صحبت ِ دل ِ آقاست نه! من از چشم سم نمی بینم کوچه ای شوم قاتل آقاست ** کوچه ای تنگ ،کوچه ای تاریک شده کابوس هر شب ِ آقا برگه را پس بده…نزن نامرد…. چیست این جمله بر لب ِ آقا؟ ** از صدای ِ شکستن بغضش چشم دیوارها سیاهی رفت مادرش راه خانه ی خود را تا زمین خورد، اشتباهی رفت ** تا که باغش میان آتش سوخت میله های قفس نصیبش شد کودکی نه! بگو خزان ِ بهار پیری زود رس نصیبش شد ** نفسش بند آمده ای وای به خدا نای روضه خوانی نیست شکر دارد که گوشه ی این طشت لااقل چوب خیزرانی نیست وحید قاسمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان از طعنه و از زخم زبان‌های پیاپی هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان گر ماه حسین بن علی بود محرم ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان در راه حسین بن علی چار فداییت در کرببلا چار پسر بود حسن جان «میثم» که سخن از دل سوزان تو می‌گفت شعرش به دل شیعه شرر بود حسن جان غلامرضا سازگار علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم از نور جامه ای به تنت، أیّها الکریم ای همدم تو زمزمه های زلال وحی ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود پروانه های انجمنت أیها الکریم نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم اما تو که غریب نواز مدینه ای هستی غریب در وطنت أیها الکریم حتی شهادت تو نداده ست خاتمه بر روضه های دل شِکَنت أیها الکریم مادر نبود تا که ببیند در آن غروب تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم شد روضه خوان کشته ی مظلوم کربلا تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم آنجا ولی شراره ی غم پُر گُدازه بود یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود یوسف رحیمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نبود تاب و توانی که وا کند لب را گرفت با نگه خود سراغ زینب را خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد دوان دوان به کنار برادرش امد رسید و چادر خود را که از سرش انداخت نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت صدای گریه و آه بلند می آمد زبان خواهر دلخسته بند می آمد کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم! عزیز مادر من باز خونجگر شده ای شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای چرا عزیز دلم رد خون به لب داری چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است شبیه فاطمه پیراهنت عوض شده است شنیده ام که چه رنجی ز  یار می بینی شنیده ام که دو روز است تار می بینی بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم گرفته اشک دلم را صدای عبدالله ببین که کشته مرا گریه های عبدالله خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه به عزت و شرف لااله الا الله تن غریب وطن را بلند می کردند تن شریف حسن را بلند می کردند برادران همه رفتند زیر تابوتش فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید شکوه و جلوه تشییع مجتبی را دید گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود تلافی همه از کینۀ جمل شده بود کنار قبر نبی از دل عقده واکردند و از کمان همگی تیر را رها کردند صدای ناله واغربتا به گوش آمد چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است ولی به کرب و بلا چهار هزار تیر انداز هزارها لبه تیر تیز در پرواز به سمت ساقی لب تشنگان فرود آمد نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد مجتبی شکریان همدانی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است اشک او راوی یک عمر غم و آزار است روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است داغهایی که کشیده است همه معروف است پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است در نماز شب و هنگام دعا می گرید صبح با گریه او باد صبا می گرید یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید بعد چل سال بیادش همه جا می گرید قصد این بار من از شعر که آقا بوده قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد از همان روز حسن با پدرش می سوزد کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده زهر در بین غم و غربت او گم بوده قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده دست سنگین همان کافر دوم بوده ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا… ((دل من دست خودش نیست اگر می شکند)) قصه کرببلای تو کمر می شکند دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد مهدی چراغ زاده علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
      ابری شدم به نیت باران شدن فقط       مور آمدم برای سلیمان شدن فقط               باید ز گوشه چشم تو کاری بزرگ خواست       چیزی شبیه حضرت سلمان شدن فقط               باید به شیعه بودن خود افتخار کرد       راضی نمی شوم به مسلمان شدن فقط       در خانه کریم کفایت نمی کند       یک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط               این لطف فاطمه است و عشق است تا ابد       سرمست از نوای حسن جان شدن فقط               فکری برای پر زدن بال من کنید       من را اسیر زلف امام حسن کنید               آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده        بی کس شدی و ناله تو بی اثر شده               پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش        خون لخته های روی لبت بیشتر شده               یک چشم خواهرت به تو یک چشم بین تشت       تشت مقابلت، پُرِ خون جگر شده       ای وای از مصیبت تابوت و دفن تو       وای از هجوم تیر و تن و چشم تر شده                  موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر        دوران غربت حسن اینگونه سر شده مسعود اصلانی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
پرورش یافته‌ی راه اویس قرنم گرچه بی تاب و اسیر همه ى پنج تنم همه دم ذکر من این است و همه شب سخنم من غلامى ز. غلامان امام حسنم روزیم مى رسد از سفره ى احسان کریم نام ما را بنویسید گدایان کریم رکن ایمان شده در بند تولاى حسن شک ندارم به کرم کردن فرداى حسن کربلایى شده ماندیم همه پاى حسن دل سپردیم به الطاف پسر‌های حسن عقل وا مانده ز توصیف مقام و جاهش عشق حیران شده در محضر عبداللهش لطف مولای کرم بنده نواز است هنوز دست عالم سر این سفره دراز است هنوز خانه اش کعبه ى. حاجات و نیاز است هنوز این در خانه‌ی عشق است که باز است هنوز نقش باید بشود در همه جا، چون دل من هر دری بسته شود جز در پر فیض حسن جان به قربان مقامش، چه غریب است این مرد بى سپاه است قیامش، چه غریب است این مرد غصه دار است کلامش چه غریب است این مرد بی جواب است سلامش، چه غریب است این مرد خاکساران درش بر در دیگر نروند گریه کن هاى حسن کور به محشر نروند سفره دارى که سر سفره ى. او نعمتهاست دل او مصحف پر صفحه‌ای از غربتهاست سرخى کنج لبش، شرح همه محنتهاست پاره هاى جگرش مرثیه‌ی تهمتهاست چه شده زهر چه کرده بدنش سبز شده تن او هم شبیه پیرهنش سبز شده با دو چشم‌تر و یک قد کمان از کوچه روز و شب روضه گرفته است: “امان از کوچه” تب و لرز بدنش داشت نشان از کوچه گفت: در روضه‌ی من، باز بخوان از کوچه روضه خوان از غم ناموس و دل چاک بگو از تکان دادن یک چادر پر خاک بگو ناگهان کینه ى. یک شهر برافروخته شد بدن و چوبه ى تابوت به هم دوخته شد خواهر پاره جگر هم جگرش سوخته شد غصه‌ها در دل بی طاقتش اندوخته شد پسرش پشت سرش زد به سرش آه کشید قاسم بن الحسن آتش به دل ماه کشید ‌ می‌کشد آه از این روضه ى. درد آور، طشت چقدر داغ گذارد به دل خواهر، طشت زینبش آمده، اى واى! ببیند در طشت صحنه ى بزم شراب و اسرا و سر، طشت اشک خون، باز هم از دیده ى. خواهر می‌ریخت از ته جام شرابش به روى سر می‌ریخت علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مرثیه های؛ سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیهم السلام سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام صلی الله علیه و آله علیهم‌السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام سلام الله علیها علیه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام
ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن! ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن ! آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد با اینکه هست تاج سر فاطمه، حسن! وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند یعنی شکست بال و پر فاطمه، حسن! حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن! روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد چشم تو دید درد سر فاطمه، حسن! در ناله ها و نافله های شبش کسی چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن! در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو مثل تو کیست خونجگر فاطمه، حسن! چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است ای قامتت عصا به بر فاطمه، حسن! سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند دیوار بود و زخم سر فاطمه، حسن! زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی آری تویی، تویی سپرِ فاطمه، حسن! الحق که از حسین تو هستی غریب تر این غربت است، در نظر فاطمه، حسن! یک یار هم کنار تو روز وفا نماند در غربتی تو هم اثر فاطمه، حسن! یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت ای پاره پارۀ جگر فاطمه، حسن! (محمود ژولیده) مجتبی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
🏴🏴🏴🏴🏴 «السّلام عليك يا مولاي يا ابامحمد حسن ابن علي ايّها المجتبي يابن رسول الله» 🏴🏴🏴🏴🏴 اي سفره دار جود و كرم ايّها الكريم خاك در تو تاج سرم ايّها الكريم آقايي و كرم كه شده وامدار تو تعريفِ حلم هم كه شده شرمسار تو از سفره ات نمك بخورند قوم و بعد از آن از آن نمك به زخم تو ريزند ناكسان مثل تو اي كريم، به عالم غريب نيست ماهي به عمق بحر، بگريد، عجيب نيست ساباط، كوچه، خانه شده كربلاي تو عرش خدا، كنون شده روضه سراي تو باشد حيات شيعه ز صلح تو مستدام هرچند طعنه ها تو شنيدي ز خاص و عام صلح تو چون حديبيه فتحِ قريب بود فهم زمين ز درك شما بي نصيب بود بر روز واقعه دو سپهدار داده‌اي وان يك علم تو دست علمدار داده‌اي باشد به هر طرف دو سه ملعون به راه تو يادآور است كوچه كبوديِ ماه تو عرش خدا به شانهٔ تو می‌خورَد تکان گفتی به گریه مادرِ من، تو بمان، بمان عمري ست مو سپيد و جگرپاره گشته‌اي همسفره چون كه با غمِ همواره گشته‌اي ياقوت سرخ از لب لعل تو ريخته از داغ آن جگر، جگر شيعه سوخته اين تشت جرعه اي ست از آن داغ بي حدت غربت نشسته است چرا روي مرقدت؟ دستي به دامن تو زند تير، وايِ من او هم به سفره ي تو نمك گير؟ وايِ من مُزد دگر برای تو را تیر می‌دهد صد لاله بر تنِ تو به آن تیر می‌دمد مي گفت «يا بُنَيّ، بُنَيّ» كنار تو قامت خميده مادر تو تا مزار تو اينك بقيع به شوق تو آغوش وا كند عرش خدا به مويه تو را چون صدا كند بي انتهاست موج غم و روضه هاي تو جانم فداي غربتِ بي انتهاي تو هستيم ما كه بي سر و سامان روضه‌ات ديوار، كوچه، در، شده اركان روضه‌ات ديوار و در براي حرم احتياج نيست خاكي ست تربتت كه از اين دو علاج نيست هذا من فضل ربّي شاعر: محیا احتشام فر علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini