بریز در دل من هر چه داری از غربت
کجاست مأمن غم های کاریت؟... این جا !
تمام عمر غمت را کشیدهام بر دوش
چرا کنون نکنم غم گساریت این جا
خدا کند که بمیرم، امامِ بییارم
اگر دمی نگرم بیقراریت این جا
ز پیش نعش علی سر بلند برگشتی
چقدر دیدنی است پایداریت این جا
چه زود پیر شدی بعد اکبر لیلا
فدای هیمنهٔ بردباریت این جا
مگیر ای پسر فاطمه امید را از من
دلم خوش است برادر به یاریت این جا
دو نوجوان مرا هم قبول کن جانا
شوند کشتهٔ چشم بهاریت این جا
بزرگ کردمشان پای سفرۀ عشقت
فقط به خاطر خدمتگزاریت این جا
اجازه ده که شوم همره نهالانم
شریک معرکهٔ لاله کاریت این جا
نمیشود مگر از آن لب پر از مهرت
مرا منه به غم شرمساریت این جا
(مجتبی روشن روان)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
این شعلۀ عشق است كه درمان نپذیرد
معشوق ز عاشق اَثر آسان نپذیرد
جز اشك تمنّا كه گِره وا كند از كار
كردارِ دگر فایده چندان نپذیرد
این رابطۀ عشق عجب معجزه آساست
این مرحله را جز دلِ بریان نپذیرد
معشوق حسین است و عاشق دلِ زینب
محبوب ز احباب بجز جان نپذیرد
فرمود به طفلان كه دلِ عاشقِ مادر
جز كشته شدن در ره جانان نپذیرد
با خویش همی گفت: مبادا كه برادر
از خواهر خود هدیۀ قربان نپذیرد
اینجاست كه بر دامن مادر بزند چنگ
بی فاطمه این مرحله پایان نپذیرد
تا بر لب طفلان قسم فاطمه آمد
آقا نتوانست ز آنان نپذیرد
دو آینۀ زینبی آمادۀ رزمند
این صحنه بجز آینه قرآن نپذیرد
گیسوی كمندِ یكی از شانه سرازیر
زلف دگری سلسله بندان نپذیرد
شمشیر كجا و قد و بالای دو ریحان
این قامتشان هیچ كمان دان نپذیرد
تكبیر به لب تیغ به كف هر دو كفن پوش
كس فاتحۀ تازه جوانان نپذیرد
می خواست عدو حیله ببندد به دوطفلان
دید از دو طرف رِخنه به رِندان نپذیرد
از هیبتشان لرزه به جانِ سپه افتاد
آزاده بجز جنگ نمایان نپذیرد
شاگرد دبستان اَلفبای علمدار
هنگامۀ پیكار سر و جان نپذیرد
كُشتند بسی از سپه كفر به یك آن
افزونتر از این را لب عطشان نپذیرد
از میمنه تا میسره این لشگر كوفی
این گونه پذیرایی مهمان نپذیرد
شمشیر و سنان بود كه هر سوی روان بود
آنقدر گران بود كه انسان نپذیرد
سیمین بدنان تشنه لب از پای فتادند
از پای فتاده نَفَس ارزان نپذیرد
داغی به دل بانوی مظلومه نشاندند
داغی كه دل هیچ پریشان نپذیرد
تا كه نشود از همه شرمنده برادر
خواهر طلب نعش شهیدان نپذیرد
از خیمه نظر كرد به چشمان برادر
دید ابر بهاری است كه باران نپذیرد
(محمود ژولیده)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبروی همیم در همه جا
***
ای طلوع همیشه ی قلبم
با تو خورشید عالمینم من
تو حسینی ولی گهی زینب
گاه زینب گهی حسینم من
***
وقت سجاده وقت نافله ها
لبمان نذر نام یکدیگر
دو کبوتر در این حوالی عشق
بر سر پشت بام یکدیگر
***
من و تو آیه های تقدیریم
من و تو همدلیم و همدردیم
خواب بر چشممان نمی آمد
تا که بر هم دعا نمی کردیم
***
دل ندارم تو را نظاره کنم
در غروبی که بی حبیب شدی
تکیه بر نیزه ی شکسته زدی
این همه بی کس و غریب شدی
***
کاش این جا اجازه می دادی
تا برای تو چاره می کردم
این گریبان اشتیاقم را
پیش چشم تو پاره می کردم
***
همه از خیمه ها سفر کردند
همه در خون خویش غوطه ورند
همه پیشت فدا شدند اما
کودکانم هنوز منتظرند
***
آن دمی که ممانعت کردی
میهمان نگاه من غم شد
از بلا و غمِ مصیبت تو
آن قدر سهم خواهرت کم شد
***
کودکانم اگر چه ناقابل
ولی از باده ی غمت مستند
آن دو بالی که حق به جعفر داد
به خدا کودکان من هستند
***
خنده ها با نگاه غمگینت
اذن پرواز بالشان باشد
اذن میدان بده به آن ها تا
شیر مادر حلالشان باشد
(علی اكبر لطیفیان)
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهم السلام
https://eitaa.com/sobhehoseyni
گلاب می چکد از گیسوان شانه شده
برای عرض ارادت دو گل بهانه شده
قبول کن که نفسهای من همین هایند
قبول کن که غمت را دلم نشانه شده
دو زینبی دو علی خود دو فاطمه صولت
دو زینبی دو حسن رو، دو بی کرانه شده
دو زینبی دو علی اکبری دو عباسی
دو ذوالفقار نبردی که جاودانه شده
دو شیر نر دو حماسه دو گرد باد غیور
دو صاعقه که به جان محشر زمانه شده
دو شیر خورده ز من دو زره به تن کرده
دو می زده دو رجز خوان دو حیدرانه شده
دو پهلوان دو قیامت دو غیرت طوفان
دلی به محضرتان خاک آستانه شده
مزن به سینه شان دست رد در این میدان
به جان یاری شکسته به جان مادرمان
(حسن لطفی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهم السلام
https://eitaa.com/sobhehoseyni
بهترین بنده ی خدا زینب
هل اتی زینب، انمّا زینب
ریشه ی صبر انبیا زینب
زینبا زینبا و یا زینب
بانی روضه های غم زینب
تا ابد مبتلای غم زینب
گفت ای مصطفای عاشورا
ای فدای تو زینب کبری
تو علی هستی و منم زهرا
پس فدای تمام پهلوها
سر خواهر فدای این سر تو
همه ی ما فدای اکبر تو
گفت ای شاه ما اجازه بده
حضرت کربلا اجازه بده
جان این بچه ها اجازه بده
جان زهرا اجازه بده
قبل از آنکه سر تو را ببرند
این سر خواهر تو راببرند
من هوای تو را به سر دارم
به هوای تو بال و پر دارم
از غریبی تو خبر دارم
دو پسر نه، دو تا سپر دارم
زحمتم را بیا به باد مده
اشتیاق مرا به باد مده
در دل خیمه خسته اند این دو
سر راهت نشسته اند این دو
دل به لطف تو بسته اند این دو
با بزرگان نشسته اند این دو
این دو با یار تو بزرگ شده اند
با علمدار تو بزرگ شده اند
در کرم سائلی به دست آور
زین دو تا حاصلی به دست آور
سپر قابلی به دست آور
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
نظرت هم اگر نمی باشد
ای فدایت تمامی سرها
سر چه باشد به پای دلبرها
از چه در اشتیاق خواهر ها
تو نظر می کنی به دیگرها
آخرش یا اجازه می گیرم
یا همین کنج خیمه می میرم
ای برادر اشاره ای فرما
ذوقشان را نظاره ای فرما
رد مکن راه چاره ای فرما
لااقل استخاره ای فرما
ورنه نیزه به دست می گیرم
جان هر آنچه هست می گیرم
تو اگر مبتلا شوی چه کنم ؟
پیش چشمم فدا شوی چه کنم ؟
پیش من سر جدا شوی چه کنم ؟
کشته ی زیر پا شوی چه کنم؟
وای اگر حنجرت شکسته شود
پیش من پیکرت شکسته شود
(علی اکبر لطیفیان)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseyni
حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد
دل آیــینه ای ام قصــد تقــرب دارد
آسمانم همه ابری است، تماشایش کن
«نه» نگو چون به تلنگر زدنی می بارد
حرفم این است که لطمه به غرورم نزنی
دست رد بر جگــر تنگ بلــورم نزنی
مهلتی تا که کنــار تو تلالــؤ بکنم
با دل سوخته ات بیعتی از نو بکنم
نذر کردم که به اندازه ی وسعم آقا!
همه هستی خود نذر سر تو بکنم
دو پســر نزد تو با چشـــم ترم آوردم
دو جگر گوشه ز جنس جگرم آوردم
هر دو بر گوشه ی دامان شما ملتمس اند
بر در خانه ی احساس شما ملتمس اند
در دل کوچکشان عشق شما می جوشد
تا که گردند به قربان شما ملتمس اند
هر دو تا شیرِ مرا با غم تو نوشیدند
از شب پیش برای تو کفن پوشیدند
حضرت آینه بگذار سرافراز شوم
در شعاع کرمت بشکُفم و باز شوم
طپش ام کند شده مرحمتی کن آقا!
تا به پایان نرســم باز هم آغاز شوم
این حریصان شهادت ز پی نان توأند
هر دو از روز ازل دست به دامان توأند
پیش از آنی که بیایند تفأّل زده اند
عطر بر پیرهن و شانه به کاکل زده اند
یک دهه فاطمیه گریه به زهرا کردند
تا که بر دامن تو چنگ توسل زده اند
(سعید توفیقی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseyni
هرچه مستی ها فزونتر، هست ساغر بیشتر
چون پیام عاشقی دارد پیمبر بیشتر
عشقِ خواهر باشد و مِهرِ برادر بیشتر
دارد اصلاً کربلا از کوفه لشگر بیشتر
گفت زینب یا اخی من حق مهمانی دهم
دوست دارم در ره عشقت دو قربانی دهم
من به درگاه تو سوز و آه آوردم حسین
با امیدی رو به این درگاه آوردم حسین
بین سپاه خویش را همراه آوردم حسین
هستی خود را به لشگرگاه آوردم حسین
میوۀ دل نذر کردم بهر این مهمانی اَت
پارۀ جان پروراندم تا شود قربانی اَت
نو غلامانم اگر شمشیر گردانی کنند
راهی کویِ دَرَک یَلهای میدانی کنند
یا علی گویان ز رزم خویش طوفانی کنند
قلب لشگر را شکافند و مسلمانی کنند
من به دست خویش دادم درس عزم و رزمشان
نیزه و شمشیرها نقل و نباتِ بزمشان
این دلاور مردهای نوجوان مست توأند
گرچه شاگردان عباسند دلبست توأند
داغداران علی اکبر به پیوست توأند
عاشقانه کشتۀ یک بوسه از دست توأند
بسکه در رخسارشان شوق شهادت دیده ام
در رهت پرپر شدن را چون ولادت دیده ام
عاشقِ جانبازیِ کوی تو، حیرانِ مَنَند
از اشارات شب قبل تو گریان منند
یاد ایام اسارت دل پریشان منند
دل پریشان شب شام غریبان منند
دائماً گویند مادر دست بر معجر مگیر
جان مولا گریه کم کن بوسه از حنجر مگیر
می روند اما خیالت راحت ای سالار من
آری این دیدار باشد آخرین دیدار من
این من و این حاصلِ یک عمر از گلزار من
بعد از این در خیمه پنهان می شود رخسار من
ای سلیمان هدیۀ مور است از من کن قبول
جان زهرا رد مکن جان علی جان رسول
بعد تو این داغ را با صبر جبران می کنم
با سرت منزل به منزل شرح قرآن می کنم
با اسیری رفتنم یاری جانان می کنم
با خطاب حیدری در کوفه طوفان می کنم
من ز تو شرمنده تو از من خجالت می کشی
عاقبت ما را تو از این درد غربت می کُشی
وعدۀ ما بر سر بازار باشد بعد از این
کوچۀ برده فروشان زار باشد بعد از این
قافله در معرض دیدار باشد بعد از این
چشم شامی بدتر از مسمار باشد بعد از این
بعد از این باید چه سازم با هزاران چشم هیز
وای از چشمان هیز و وای از لفظ کنیز
(محمود ژولیده)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گفتن از زینب و عشقش به تو کار زهراست
زینبی که همهی دار و ندار زهراست
پرورش یافتهی باغ و بهار زهراست
باعث فخر همه ایل و تبار زهراست
عمه نه؛ مادر سادات پس از زهرا اوست
هیچ کس ثانی زهرا نشود، تنها اوست
خواهرت هست و بر این فیض مباهات کند
همه را مست خودش وقت مناجات کند
قبل تکبیر اذان با تو ملاقات کند
بهتر از حضرت عباس مواسات کند
شیرزن نه به خدا خالق غیرت زینب
حافظ خانهی توحید و امامت زینب
نشر این عشق فقط از کرم زینب توست
عاشقی مشق شده با قلم زینب توست
هرچه غم در دل ما هست غم زینب توست
سرّ تربت که شفا از قدم زینب توست
کربلا جلوهگهِ محترم زینب شد
پیشتر از حرم تو حرم زینب شد
آمده تا که دوباره همه را مات کند
اینکه پیش از همه عاشق شده اثبات کند
نذر اولاد تو یک قافله سادات کند
تو دهی اذن و بر این ذهن مباهات کند
نه نگو ورنه قسم بر لب زینب آید
نام زهرا ببرد تا که گره بگشاید
این دو یوسف دو غلام علی اکبر هستند
این دو تا آبروی عترت جعفر هستند
آشنا با همه آیات مطهر هستند
تربیت یافتهی ساقی لشگر هستند
این جگرگوشه و آن پارهتن زینب توست
این حسین و دگری هم حسن زینب توست
حرمله کو که سهشعبه به کمان بگذارد
کو سنان نیزه به جسم دو جوان بگذارد
شمر کو پا به روی سینهشان بگذارد
سرشان را ببرد روی سنان بگذارد
تنِشان را به سُم مرکبشان بسپارد
تا که دست از سر تو قوم لعین بردارد
(جواد حیدری)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آخر خودت بگو چقدر ربنا کنم؟
باچشمهای خیس خدا یاخدا کنم؟
وقتی که بی کسی به سراغ تو آمده
در خیمه ام نشینم و دائم دعا کنم
درد غریبی تو به جانم شرر زده
این درد را بگو که چگونه دوا کنم؟
پنجاه سال از تو خجالت کشیده ام
وقتش رسیده دین خودم را ادا کنم
خواهر بلاکش غم و درد برادر است
باید برای تو دو سپر دست و پا کنم
امروز اگر برای تو از این دو نگذرم
فردا چگونه رو به سوی مصطفی کنم؟!
شاگرد مادرم که برای امام سوخت
وقتش رسیده است به او اقتدا کنم..
روح و روان من جگرم را قبول کن
لطفی نما دو تاج سرم را قبول کن..
سربازهای خواهرت آماده اند اخا
بنگر چگونه پای تو افتاده اند اخا
هرچند کوچکند ولی مرد جنگی اند
هرچند کوچک اند علی زاده اند اخا
در اضطراب رد شدن از جانب تواند
از دیشب است که سر سجاده اند اخا..
از من اسیر عشق شدن ارث برده اند
هستند چون اسیر تو آزاده اند اخا..
وسع کم مرا به بزرگی خود ببخش
این دو برای پیشکشی مانده اند اخا
دیگر نگو دو خوشه انگور زینب اند
دیگر رسیده اند دگر باده اند اخا
ایراد سن و سال نگیر از دو غنچه ام
وقتی قسم به فاطمه ات داده اند اخا
رحمی نما به سوز دل و گریه هایشان
دار و ندار من پدری کن برایشان..
دارند میروند تو حسرت نکش فقط
جانم فدات بار مصیبت نکش فقط
نذر من است پای تو ارباً ترین شوند
از نیزه دار و حرمله منت نکش فقط
حالا که دِین من به تو قدری ادا شده..
حرفی وسط ز عمق جنایت نکش فقط
آرام باش بر سر بالینشان حسین
تو پای از رکاب به سرعت نکش فقط
من راضیم دو شاخه گلم را نیاوری
با کام تشنه اینهمه زحمت نکش فقط
درخیمه مانده ام که نبینی غم مرا
آقای خوب من تو خجالت نکش فقط
مردی نمانده غصه نخور زینبت که هست
جانم فدات ناله غربت نکش فقط
مویم سفید شد به تماشای عشق تو
من مادر شهید شدم پای عشق تو..
(سید پوریا هاشمی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهماالسلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چه وداعی چقدر جانسوز است
کربلا کرب والبکاء شده است
مادری پشت پرده ی خیمه
دست بر دامن دعا شده است
گریه های حرم سؤالی شد
راستی بانوی قبیله کجاست
شیرِ مردانِ زینب کبری ....
...کمی آهسته ؛پس عقیله کجاست
سخت از پیله خیمه دل کندید
بال پروازتان تَقَلّا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
گرگهای گرسنه ی این دشت
در کمینند با خبر باشید
این خلیفه پرستهای حریص
لاله چینند با خبر باشید
نوه ی مرتضی شدن جُرم است
خونتان را حلال می بینند
تازه اسلام نابتان را هم
زیر تیغ سؤال میگیرند
شعله های نفاق این مردم
از سقیفه زبانه میگیرد
جان زهرا به فکر خود باشید
پهلو ها را نشانه می گیرند
خونِ دل روزی علی کردند
پشت پا می زنند این مردم
کوفه را با مدینه فرقی نیست
بی هوا میزنند این مردم
کوچه وا میکنند با حیله
کینه فتوای لاله کوبی داد
تجربه گفت:اولین کوچه...
....در مدینه جواب خوبی داد
راستی،سمت حرمله نروید
شرح این درد، مو به مو مانده
به خدا حیف چشمهای شماست
چند تیری برای او مانده
(وحید قاسمی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند
صبوری اش جگر کوه را بلرزاند
در التهاب وداعی که بازگشت نداشت
زمین حادثه را دور سر بگرداند
بغل کند پسرش را زلال و آینه وار
درون کالبدش عشق را بتاباند
غرور نبض زند از نوک سرانگشتی
که میل سرمه به پلک پسر بلغزاند
سلام ای زن نستوه! هاله ی اندوه!
چگونه شعر کنار تو پر بیفشاند؟
چگونه واژه به تقدیس تو برآید، تا
به بیکرانه ی دنیا تو را بهماند؟
کدام واژه تو را سرکشد عزیز دلم
که هرم داغ تو آن واژه را نسوزاند؟
رسیده است برادر، ز خیمه بیرون آی!
نمی تواند از این درد، سر بچرخاند
گرفته روی دو دستش ستاره های تو را
و دشمن آمده تا کف زند، بشوراند
نسیم حلقه زده لای زلف خون آلود
که باز کاکل داماد را برقصاند
چه سخت بود زنی اشک را بخشکاند!
صبوری اش جگر کوه را بلرزاند
(پروانه نجاتی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهمالسلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
آینه بودم و از غربت تو تــارشــدم
روز اول که دلم از غم تو خلق شده
با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم
مست بودم زشعاع نگهت ای خورشید
که زکم نوری چشمان تو هوشیار شدم
دل سنگ آب شد از غربت یک لحظه ی تو
روزهای خوشیم رفت، عزادار شدم
من که پای نگهت هستی خود را دادم
هرچه را هم، بدهم باز بدهکار شدم
محو رویت شده بودم که عجب می سوزی
همچو اشکی ز دو چشم تو پدیدار شدم
نیتم بود که شرمنده زینب نشوی
تازه فهمیده ام ای یار که انگار شدم
من که عمری به سر چشم ترت جایم بود
خواب دیدم که تو رفتی و دگر خوار شدم
مانده ام بی کس و تنها، همه هستم به فدات
اگر از داغ تو من نیز شکستم به فدات
تا ابد باد سلامت ثمر من، سرتو
می چکد خون دل من زدو چشم تر تو
روح سرگشته من دل شده ی ماتم توست
دل صد پاره من هست حسین، پرپر ِ تو
خارج از گود مکن این دو کفن پوش مرا
طفل هایم به فدای علی ِ اکبر تو
چقدر برزخ سردی است دراین ظهرعطش
چقدر گرگ نشسته است به دور و بر تو
آینه های مرا خرد بکن زیر غمت
تا نبینند به سر نیزه سر اصغر تو
بپذیر این دو پسر را که خدا ناکرده
تا نبینند اسیری من و دختر تو
دربساطم به جز این دو پسرم هیچ نبود
شرمگین است، ندارد به از این خواهر تو
دست ردّ بر جگر سوخته ی من نزنی
من که بودم زپس مادر تو مادر تو
از سرم آب گذشته است چنین می گویم
رمقی نیست زداغ تو بر این زانویم
(رضا دین پرور)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیهم
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بیا تا بگردیم دور سر تو
الهی فدای دو چشم تر تو
چگونه در این خیمه سالم بمانیم؟
که دیدیم در خون تپید اکبر تو
تو و دخترت داغدار جوانید
و ما شرمسار تو و دختر تو
تو را جان این کودک شیرخواره
سرِ ما فدای سرِ اصغر تو
بفرما قبول این دو قربانی ات را
دو تا هدیه ایم از سوی خواهر تو
اجازه بده جان مادر بزرگ
که ماهم بمیریم زیر پر تو
نبینیم هرگز که ماتم بگیری
امیری حسین ونعم الامیری
برادر چرا غم گرفته صدایت؟
دوتا دسته گل هدیه دارم برایت
دوتا شاخ شمشاد رعنا و زیبا
دو حیدر نصب دو مرید ولایت
خودم که نشد جان دهم در رکابت
برادر! جگرگوشه هایم فدایت
همه هستی ام، پاره های تنم را
خودم با دو دستم بریزم به پایت
سر بچه هایم فدای سر تو
سر من فدای سر بچه هایت
من و بچه هایم فدای رقیه
بمیریم الهی برای رقیه
چگونه تو را غرق در غم ببینند؟
چگونه بمانند و ماتم ببینند؟
پسرهای باغیرت من چگونه
بمانند و قد مرا خم ببینند؟
چگونه سرت را روی نیزه ها و
تنت را به گودال درهم ببینند؟
چگونه به دستان طفلان طناب و
به رخسار، سیلی محکم ببینند؟
چگونه مرا در لباس اسارت
گرفتار و بی یار و محرم ببینند؟
چگونه بمانند در مجلس شام
و بزم شرابی فراهم ببینند؟
چگونه رباب و من و حرمله را
به هرکوی و بازار باهم ببینند؟
اجازه بده که برایت بمیرند
نباشند بعدازتو ماتم بگیرند
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهمالسلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند
جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند
این حسینی است که در قالب من ریخته اند
ما دو تا آینه روبروی یکدگریم
محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم
ای به قربان تو و پیکر تو پیکرها
ای به قربان موی خاکی تو معجرها
امر کن تا که بیفتند بپایت سرها
آه در گریه نبینند تو را خواهرها
از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری
مگر از یاد تو رفته است که زینب داری
حاضرم دست به گیسو بزنم- رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم- رد نکنی
حرف از سینه و پهلو بزنم- رد نکنی
شد که یک بار به تو رو بزنم- رد نکنی؟!
تن تو گر که بیفتد تن من می افتد
تو اگر جان بدهی گردن من می افتد
دلم آشفته و حیران شد و…حرفی نزدم
نوبت رفتن یاران شد و…حرفی نزدم
اکبرت راهی میدان شد و…حرفی نزدم
در حرم تشنه فراوان شد و…حرفی نزدم
بگذار این پسران نیز به دردی بخورند
این دو تا شیر جوان نیز به دردی بخورند
نذر خون جگرت باد ،جگر داشتنم
سپرسینه ی تو سینه سپر داشتنم
خاک پای پسران تو پسر داشتنم
سر به زیرم مکن ای شاه به سر داشتنم
سر که زیر قدم یار نباشد سر نیست
خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست
راضی ام این دو گلم پرپر تو برگردند
به حرم بر روی بال و پر تو برگردند
له شده مثل علی اکبر تو برگردند
دست خالی اگر از محضر تو برگردند…
…دستمال پدرم را به سرم می بندم
وسط معرکه چادر ،کمرم می بندم
تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم
تو خریداری و من از تو خریدارترم
من که از نرگس چشمان تو بیمارترم
بخدا از همه غیر از تو جگردار ترم
امتحان کن که ببینی چقدر حساسم
بخداوندقسم شیرتر از عباسم
بگذارم بروی،باز شود حنجرتو
یا به دست لبه ای کُند بیفتد ،سر تو
جان انگشت تو افتد پی انگشترتو
می شودجان خودت گفت به من خواهرتو؟
طاقتم نیست ببینم جگرت می ریزد
ذره ذره به روی نیزه سرت می ریزد
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهم السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای فدای دلِ منوّرتان
ای به قربان چشم کوثرتان
وای بر حال جبرئیل، اورا
گر برانید ، روزی از درتان
تو سلیمان و موری آمده است
تا مشرّف شود به محضرتان
من کیم؟دوره گردِ چشمانت
زینبم من همان کبوترتان
کودکانم چه ارزشی دارند؟
جانِ عالم، تصدق سرتان
کرده ام یا اخا دو آئینه
نذر چشم علی اصغرتان
ظهر دیدی چگونه خوش بودند
در صفوف نماز آخرتان
به امیدی بزرگشان کردم
تا به دستم شوند ، پرپرتان
گر بگویی بمیر ، میمیرند
دست بر سینه اند و نوکرتان
پای تفسیر ، شیرشان دادم
پای تفسیر ِگریه آورتان
پای تفسیر سوره ی مریم
سوره ی زخمهای پیکرتان
تا که راضی شوی و اذن دهی
پر بگیرند در برابرتان
یادشان داده ام، قسم بدهند
بر ضریح کبود مادرتان
بگذار اینکه ذبحشان سازم
پای رگهای سرخ حنجرتان
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکر یا علی، مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزوی مان این است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غُصه خورده، حداقل
غُصۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامیِ سرش باشند
آن قدر تیر و نیزه می بارد
خم به ابرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لا اقل تکه تکه برگردیم
محسن ناصحی
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای سالها کنار من و آشنای من
هستم برای تو ،تو هستی برای من
این سرزمین که قتلگه ما دو تا شده
هم کربلای توست وَ هم کربلای من
مهریه ی عروسی من دیدن تو بود
ای آشنای من همه در لحظه های من
نجمه دو تا پسر ، تو دو تا ؛ ای برادرم
حالا رسیده است زمان دو تای من
بد کردم ای برادر من خواهرت شدم؟
این رسم ها نبود به جای وفای من
تقصیر من که نیست ؛دلم شور میزند
بگذار لحظه ای تو خودت را به جای من
دل دل نکن اجازه بده جعفرت شوند
دیدی اگر ظهور نکردند به پای من
بگذار آخر عمری نذر من ادا شود
باید خلاصه یک نفر اینجا فدا شود
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مرثیه های؛
#مرثیه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#مرثیه_علی_اکبر علیه السلام
#مرثیه_علی_اصغر علیه السلام
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهم السلام
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#اربعین_حسینی
#مرثیه_عصر_عاشورا
#مناجات_با_امام_حسین علیه السلام
#مرثیه_امام_رضا علیه السلام
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
#مرثیه_حضرت_رسولاکرم صلی الله علیه و آله
#مرثیه_اسارت_اهل_بیت علیهمالسلام
#اربعین
#مدح_امام_حسن_عسکری علیه السلام
#مدح_مبعث
#مدح_امام_حسین علیه السلام
#مدح_حضرت_عباس علیه السلام
#مدح_امام_سجاد علیه السلام
#مدح_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#مدح_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#ورود_به_کربلا
#مرثیه_حضرت_مسلم
#مرثیه_حضرت_خدیجه
#مدح_حضرت_خدیجه
#مرثیه_شام_غریبان
#مدح_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#مرثیه_امام_حسن_عسکری علیه السلام
#مرثیه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#مدح_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#مدح_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
#مرثیه_امام_کاظم علیه السلام
#مرثیه_امام_رضا علیه السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#مرثیه_امام_هادی علیه السلام
#مناجات_حر_باامامحسین
رسيده نوبتمان ، بايد امتحان بدهيم
خدا كند بگذارد خودی نشان بدهيم
رسيده وقت نماز رشادت و مردی
نمی شود كه من و تو فقط اذان بدهيم
اگر كه داد دوباره جواب سر بالا
بگو چگونه جوابی به اين و آن بدهيم ؟
بيا كه عهد ببنديم و قول مردانه…
…به هم دهيم كه قبل از حسين ، جان بدهيم
به حاجت دل خود می رسيم اگر او را
قسم به پهلوی بانوی قد كمان بدهيم
بخند و غصه نخور ، چون به قلبم افتاده
اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهيم
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیهما
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان
چقدر ذکر ودعا خواند تا رسیدنشان
دوتا زره به تن کوچک دو آهو کرد
و چشم برد به دل بردن و چمیدنشان
به شاد کردن قلب حسین می ارزید
بهای این همۀ تا ابد ندیدنشان
به دست خویش درختی ز میوه هاش گذشت
و باد سر زده آمد برای چیدنشان
و حس مادری اش بود اینکه دقت کرد
به طرز پا شدن و رفتن و دویدنشان
به روی خویش نیاورد اشک را؟ اما
خمید مادر غمدیده با خمیدنشان
به زیر سم ستوران و زیر پنجۀ تیغ
نگاه کرد دوباره به قد کشیدنشان
حسین بود کنارش نخواست گریه کند
به دل بریدنشان و به سر بریدنشان
در آسمانِ دلِ مادری که زینب بود
هنوز مشت پری مانده از پرشان
(مهدی رحیمی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هر چه از روز واقعه میرفت
دل عاشق به شور میافتاد
داشت کمکم غروب میآمد
داشت از عشق دور میافتاد
یک به یک جمع عاشقان را دید
که چگونه پی لقا رفتند
مثل پروانهها، پرستوها
بهر دیدار با خدا رفتند
با خودش زیر لب سخن میگفت:
خیمهها خالی از دلاورهاست
نوبتی هم اگر حساب کند
نوبت انقلاب خواهرهاست!
در یم عاشقی شناور شد
دل خود را به موج دریا زد
هر چه از عشق میرسد نیکوست
رفت مجنون و رو به لیلا زد
به کمر بست جوشن خود را
مثل مـادر حماسه بر پا کرد
رفت و اِستاد در برابر شاه
با فغان استغاثه بر پا کرد:
ای سلیمان به درگه کرمت
سینهای پر ز آه آوردم
گرچه مورم، به پیشگاه شما
بر سر دوش، کاه آوردم
ای که بر دیگران نظــر داری
خاطرت هست خواهری داری؟
خاطرت هست کنج این خیمه
وارث آه مادری داری؟
پیش این چشمهای خیره به ما
دوست دارم که رو سفید شوم
بنت و اُخت شهیدم و حالا
پیش تو مادر شهید شوم
زِینِ أب هستم و جگر دارم
تا سر جان تو را هوا دارم
عاشقی را تمام خواهم کرد
جای یک تیغ، من دو تا دارم
این دو تا پیشکش که میبینی
هدیهی من به انقلاب توأند
جای جامه به تن کفن کردند
تا بدانی در التهاب توأند
بهر زینب اگر پسر هستند
هر دو تا بهر تو سپر هستند
هر دو شاگرد درس عباسند
اهل رزمیدن و خطر هستند
لب خودتر کن و تماشا کن
رزم این بچهشیرهایم را
پیششان “یاعلی” بگو و ببین
غیرت این دلیرهایم را
دست رد کم بزن به سینهی من
کاسهی صبر من سرآمده است
رمز فتح دل تو دست من است
نوبت ذکر مادر آمده است!
دست رد میزنی به سینهی من؟
سینه و میخ در که یادت هست!
قصد داری که بگذری از من؟
سیلی در گذر که یادت هست!
…روضه خواند و گرفت حاجت خویش
وه که این زن چه باوری دارد
همه گفتند خوش به حال حسین!
چه وفادار خواهـری دارد
…با همان اسم رمز یا زهرا
سوی جبهه شتاب میکردند
در دل بیقرار مادرشان
گوئیا قند آب میکردند…
«مصطفی هاشمی نسب»
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهمالسلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
خالی از عشق هرچه غیر از دوست
دست در دست مادر آمده اند
این دوسرباز، این دو شیر ژیان
پا که هیچ است، با سر آمده اند
بس که با اقتدار میآیند
مرگ زانو زده به محضرشان
پدر از تیرهی بنی هاشم
دختر حیدر است مادرشان
جان به کف آمدند و از آقا
اذن میدان جنگ میخواهند
مرگِ زیباتر از شهادت نیست
هر دو مرگی قشنگ میخواهند
هردوتا قول داده اند به هم
دیگری تیغ ناگهان نخورد
عهد بستند هرچه هم شد آب
در دل هر دوتا تکان نخورد
زینب از دور صحنه را میدید
شاد از این که سپاه او دو تن است
یکی از این دوتا شبیه حسین
دیگری هم مشابه حسن است
اندک اندک هوا غبار گرفت
کم کم آن روی سکه رو میشد
ورق قصه داشت بر میگشت
شرح این داغ مو به مو میشد
دست در دست هم رجز خواندند
در دفاع از حرم قسم خوردند
آتش کینهها زبانه کشید
تا که نام علی به لب بردند
هر دو تا بچه آهوی معصوم
طعمهی چنگهای تیر شدند
بین دستان عدهای دل سنگ
در دل سنگها اسیر شدند
تا که این دو به خاک افتادند
ناگهان دشت از صدا افتاد
سرشان را زدند بر نیزه
جسمشان زیر دست و پا افتاد
رفت آقا و یک تنه از دشت
هر دوتا را به خیمهها آورد
وای از آن لحظهای که از خیمه
یک نفر رفت و یک عبا آورد …
«مجتبی خرسندی»
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
باشد محل نده قسم مرتضی که هست
وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیر النسا که هست
یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست
از درد گریه تکیه نده سر به نیزه ات
زینب نمرده شانه دارالشفا که هست
قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر تو طفل ما که هست
گفتی که زن جهاد ندارد برو برو
لفظ«برو»چه داشت برادر؟بیا که هست
خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش
تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست
گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست
گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمی کنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست
محمد سهرابی
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
بنا نبود بمانی غریب در صحرا
و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا
بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی
مرا برای جهاد عظیم خط بزنی
بنا نبود مهیای سوختن باشی
میان خیمه پی کهنه پیرهن باشی
زمین نیوفت کتاب مقدس زینب
فدای بی کسی ات!ای همه کس زینب
عصای دست شدن رسم خواهری باشد
علی الخصوص که خواهر برادری باشد
براه عشق تو این چشم تر که چیزی نیست
جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست
بیا خودت پسران مرا ببر میدان
که پیشمرگ تو باشند این دو در میدان
بیا که شاهد حاجت روایی ات باشند
بزرگ کردمشان تا فدایی ات باشند
تورا بجان من آقا قبول کن بروند
بحق چادر زهرا قبول کن بروند
چه بهتر است نبینند راه بسته شده
در ازدحام ره قتلگاه بسته شده
چه بهتر است نبییند زخم خنجر را
به سمت خیمه ی زنها هجوم لشگر را
چه بهتر است نباشند و خون جگر نشوند
شبیه من وسط خیمه شعله ور نشوند
چه بهتر است نبینند اوج این غم را
بروی مادرشان ضربه های محکم را.
چه بهتر است نبینند آب خواهم شد
اسیر وارد بزم شراب خواهم شد
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
آخر خودت بگو چقدر ربنا کنم؟
باچشمهای خیس خدا یاخدا کنم؟
وقتی که بی کسی به سراغ تو آمده
در خیمه ام نشینم و دائم دعا کنم
درد غریبی تو به جانم شرر زده
این درد را بگو که چگونه دوا کنم؟
پنجاه سال از تو خجالت کشیده ام
وقتش رسیده دین خودم را ادا کنم
خواهر بلاکش غم و درد برادر است
باید برای تو در سپر دست و پا کنم
امروز اگر برای تو از این دو نگذرم
فردا چگونه رو به سوی مصطفی کنم؟!
شاگرد مادرم که برای امام سوخت
وقتش رسیده است به او اقتدا کنم..
روح و روان من جگرم را قبول کن
لطفی نما دو تاج سرم را قبول کن..
سربازهای خواهرت آماده اند اخا
بنگر چگونه پای تو افتاده اند اخا
هرچند کوچکند ولی مرد جنگی اند
هرچند کوچک اند علی زاده اند اخا
در اضطراب رد شدن از جانب تواند
از دیشب است که سر سجاده اند اخا..
از من اسیر عشق شدن ارث برده اند
هستند چون اسیر تو آزاده اند اخا..
وسع کم مرا به بزرگی خود ببخش
این دو برای پیشکشی مانده اند اخا
دیگر نگو دو خوشه انگور زینب اند
دیگر رسیده اند دگر باده اند اخا
ایراد سن و سال نگیر از دو غنچه ام
وقتی قسم به فاطمه ات داده اند اخا
رحمی نما به سوز دل و گریه هایشان
دارو ندار من پدری کن برایشان..
دارند میروند تو حسرت نکش فقط
جانم فدات بار مصیبت نکش فقط
نذر من است پای تو ارباترین شوند
از نیزه دار و حرمله منت نکش فقط
حلا که دین من به تو قدری ادا شده..
حرفی وسط ز عمق جنایت نکش فقط
آرام باش بر سر بالینشان حسین
تو پای از رکاب به سرعت نکش فقط
من راضیم در شاخه گلم را نیاوری
باکام تشنه اینهمه زحمت نکش فقط
درخیمه مانده ام که نبینی غم مرا
آقای خوب من تو خجالت نکش فقط
مردی نمانده غصه نخور زینبت که هست
جانم فدات ناله غربت نکش فقط
مویم سفید شد به تماشای عشق تو
من مادر شهید شدم پای عشق تو..
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
#روز_چهارم_محرم
https://eitaa.com/sobhehoseini