اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد
کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد
به او همیشه مباهات می کند زینب
به کوه شانهی او تکیه آسمان بدهد
به بارگاه پرش آسمان پناه آورد
پناه عالمیان را پرش امان بدهد
عجب نباشد اگر از خجالت آب شود
شبیه مشک، خودش جرعه جرعه جان بدهد
جواب العطش خیمه را که مشک نداد
جواب کودک بی شیر را کمان بدهد
عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است
نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد
بلند شو که پس از تو حسین می میرد
تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد
پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد
سر بریده به دامان این و آن بدهد
پس از تو او سر خود را به طشت بگذارد
پس از تو زلف حسین تو بوی نان بدهد
لبی که بوسه روی دستهای تو میزد
پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد
اگر شهید شوی گوشواره دق بکند
رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد
حجت الاسلام محسن حنیفی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#روز_پنجم_ماه_رمضان
https://eitaa.com/sobhehoseini
جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست
بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست
پای شریعه لشکرم را دادم از دست
جز یک حرم زن، در سپاهم هیچ کس نیست
غربت سراغم آمد عباسم که می رفت
غیر از علی اصغر، گواهم هیچ کس نیست
زیر بغل های مرا باید بگیری
من داغ دیدم عذرخواهم هیچ کس نیست
تنها شدم اطرافم اما ازدحام است
هم هست یعنی آشنا هم هیچ کس نیست
بی دست می شد کاش دستم را بگیری
حالا که بی تو تکیه گاهم هیچ کس نیست
فرقت شکسته با علی فرقی نداری
پاشیده تر از جسم ما هم هیچ کس نیست
صابر خراسانی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#روز_نهم_ماه_رمضان
https://eitaa.com/sobhehoseini
به عزم رزم به پا کرده شور محشر را
به یکنگاه به هم ریختهست لشکر را
ز هر کناره ببین صفکشیده دشمن و دوست
که تا نظاره کند مرتضای دیگر را
شنیدنیست رجزهای رزمِ دیدنیاش
از او خوش است شنیدن أنا بن حیدر را
مجاهدی که چنین نافذالبصیره شده ست
به تیغ تیز دهد پاسخ ستمگر را
گره به ابروی خود زد، گره به کار عدو
اماننداد اماننامهی مکرر را
پی شکستن تحریم دل به دریا زد
مگر که آب دهد غنچه های پرپر را
بر آتش است دل اهل خیمه چون اسفند
و إن یکاد بخوانید این دلاور را
میلاد عرفان پور و محمد مهدی سیار
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#روز_دوازدهم_ماه_رمضان
https://eitaa.com/sobhehoseini
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است
بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس
روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!
علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است
گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر
نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی
خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است
ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#روز_بیست_و_سوم_ماه_رمضان
https://eitaa.com/sobhehoseini
آبی نبود اگر که تو سقا نمی شدی
مشکی نبود اگر که تو دریا نمی شدی
از سمت خانواده زهرا به سمت ما
فیضی نبود اگر که تو آقا نمی شدی
حالا که مثل نور شدی و قمر شدی
ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی
این تیر با نگاش نظر می زند تو را
حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی
می خواستی که تیر نگیرد تن تو را
کاری نداشت، خوش قد و بالا نمی شدی
تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت
ورنه در این مزار کمت جا نمی شدی
پیش قد حسین، تمامت شکسته بود
تقصیر تو نبود اگر پا نمی شدی
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#روز_بیست_و_ششم_ماه_رمضان
https://eitaa.com/sobhehoseini
دل به دریا زد و دریای دعا پشت سرش
یارب او را به سلامت برسان از سفرش
ماه اگر رفت کواکب همه سرگردان اند
ماه رفت از حرم و اهل حرم منتظرش
عهد کرده ست و مهم نیست اگر در میدان
لشکری عهد شکن صف بکشد دور و برش
چه ترک ها که عیان بود به روی لب او
چه شررها که نهان شعله کشید از جگرش
آسمان تیره شد از تیر به آنی، اما
این علمدار حسین است، چه باک از خطرش؟
دست عباس در آخر گره از کار گشود
که یدالله علی بوده و این هم پسرش
دست در آب فرو برد و خنک بودن آن
آتش بیشتری زد به دل شعله ورش
خاک هم خاک به سر ریخت از آهی که کشید
آب هم آب شد از دیدن چشمان ترش
آمد از علقمه با دست پر اما افسوس
چه امید ست به دنیا و قضا و قدرش؟
رفت از دست دو دستش، مگر از پا افتاد؟
گفت ای نفس غمی نیست به دندان ببرش
از چه خم شد؟ به گمانم که کمی چشمانش...
ناگهان آه...نگویم که چه آمد به سرش
حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چه سود
گر سر و چشم و دوتا دست نباشد سپرش؟
چه غریبانه زمین خورد به یاری حسین
چه دلیرانه وفا کرد به عهد پدرش
آسمان تاب نیاورد و ز غم خون بارید
چون که می دید چه ها کرده زمین با قمرش
آبرو را اگر از مادر اباالفضل گرفت
بر جهان فخر کند ام بنین با پسرش
ناگهان از کف شاعر قلم افتاد و شکست
به گمانم که حسین آمده، اما کمرش...
سید جعفر حیدری
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد
کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد
به او همیشه مباهات می کند زینب
به کوه شانه ی او تکیه آسمان بدهد
به بارگاه پرش آسمان پناه آورد
پناه عالمیان را پرش امان بدهد
عجب نباشد اگر از خجالت آب شود
شبیه مشک خودش جرعه جرعه جان بدهد
جواب العطش خیمه را که مشک نداد
جواب کودک بی شیر را کمان بدهد
عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است
نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد
بلند شو که پس از تو حسین می میرد
تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد
پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد
سر بریده به دامان این و آن بدهد
پس از تو او سر خود را به طشت بگذارد
پس از تو زلف حسین تو بوی نان بدهد
لبی که بوسه روی دستهای تو میزد
پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد
اگر شهید شوی گوشواره دق بکند
رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد
حجت الاسلام محسن حنیفی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
ناگهان بازوی آب آور تو می ریزد
مشک می ریزد و چشم تر تو می ریزد
مژه های تو خودش لشکری از طوفان است
تیر را چون بکشم لشکر تو می ریزد
دیدم از دور که با نیزه بلندت کردند
بی سبب نیست که بال و پر تو می ریزد
گیرم امروز ببندم به سرت پارچه ای
صبح فردا روی نیزه سر تو می ریزد
بهترین کار تو این است که دستت نزنم
دست من گر بخورد پیکر تو می ریزد
شده اندازه ی قاسم بدنت از بس که
قد و بالای تو دور و بر تو می ریزد
مادرم مادر تو، مادر تو مادر من
گریه ی مادر من، مادر تو می ریزد
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#نذر_فرج
https://eitaa.com/sobhehoseini
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است
بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس
روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!
علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است
گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر
نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی
خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است
ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#نذر_فرج
#رئیسی_عزیز
#شهید_جمهور
https://eitaa.com/sobhehoseini
در کنار شریعه غوغا شد
سر یک تن ببین که بلوا شد
قمری بود و شد خسوف از خون
چقَدَر این خسوف زیبا شد
حرمله با سه شعبه ای آمد
و بـرای زدن مهیــا شـد
تیر بر چشم و خود افتاده
که عمود آمد و سرش وا شد
هر چه تیر آمده به جسمش خورد
نیزه ها هم یکی یکی جا شد
پیکری زیر دست و پا بود و
بر سر قتل او چه دعوا شد
هر که آمد یکی دو تا می زد
آنقـَدَر که تنـش معما شد
قطعه قطعه تمام قرآنش
علقمه, قتله گاه سقا شد
یک برادر تنش مقطعه شد
دیگری از کمر قدش تا شد
دست های بریده را بوسید
حال، دیگر غریب و تنها شد
تشنه لب بود و لب نزد بر آب
باعـث آبـروی دریــا شـد
مادری آمده کنار پسـر
کربلا غرق عطر زهرا شد
مصطفی گودرزی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#نذر_فرج
https://eitaa.com/sobhehoseini
«شب تاریک و آسمان تاریک
کفر آماده و امام غریب
میروم خیمه خیمه میگردم
دلمامشب گرفته است عجیب
دیدیای دل که آخر عمری
جگرم سوخت بی قرار شدم
شرّ فامیل بد اسیرم کرد
پیش آقام شرمسار شدم
از امان نامه قصدشان این بود
که بلرزد تن زنان حرم
کور خواندند من ابالفضلم
جان عباس هست و جان حرم
از همان وقت پیش چشم خیام
شدم از شرم زار و جان بر لب
باید الان وضو بسازم و بعد
بروم دستبوسی زینب
السلام علیک سیدتی!
نوکرت آمده به دیدارت
چه شده غصه میخوری خانم
به فدای قدت علمدارت
خادم اهل بیت بودن را
مادرم عاشقانه یادم داد
نوکری کردن تورا بی بی
به تمامجهان نخواهم داد
شب بیست و یکم که یادت هست
پدرم بوسهها بدستم داد
گفت: زینب امانت است عباس
دستهای تورا به دستم داد
من به قربان چشمهای ترت
سر عباس نذر معجر تو
من میوفتم ز اسب روی زمین
تا نیوفتد به خاک پیکر تو
میخورم چهارهزار تیر و سنان
تا که یک سنگ از تو دور شود
میدهم چشمهای خود را تا
چشمهای غریبه کور شود
دور من هلهله شود غم نیس
دور باد از تو خندهی اشرار
سر منرا عمود میشکند
تا سرت نشکند سربازار»
«سید پوریا هاشمی»
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#نذر_فرج_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
https://eitaa.com/sobhehoseini
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است
بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس
روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!
علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است
گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر
نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی
خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است
ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#نذر_فرج_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
https://eitaa.com/sobhehoseini