eitaa logo
صبح حسینی
482 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
دل به دستِ تو سپردم ای «امانت دار، دست» باز، آئینه! بکِش بر این همه زَنگار، دست آه، می خواهی اگر از ریشه نابودم کنی پا بکش از خانه دل؛ از سرم بردار، دست تا ببوسم خاک پایت را دَم جان دادنم کاش می گفتی نگه دارند یک مقدار، دست تازه می فهمم چقدر از تو رسیده به گدا لحظه ای که در قیامت می کند اقرار، دست قیمتِ دیدار تو هر چیز باشد می دهم مثل وقتی که جدا کردند، از زوّار، دست کوه هم حتی به دستان تو تکیه می کند پس تو دیگر خم نشو؛ نگذار بر دیوار، دست چونکه می خواهد پرنده موقع پرواز، بال لحظه نابِ پریدن می شود سربار، دست دست را انفاق کردی؛ برکتش تکثیر شد پس خدا هم ریخت بر دامان تو بسیار، دست غالباً دست خدا می خواهد از سردار، سر فرق داری با همه؛ زیرا گرفت این بار، دست آخرش انگار که رفتی ملاقات خدا مرد، زیرا می دهد در لحظه دیدار، دست  رضا قاسمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
ای وای سایه ی سرم ازدست میرود پشت و پناه دخترم از دست میرود بی تکیه گاه می شوم و میخورم زمین یک کوه دربرابرم از دست میرود او یک تنه تمام بنی هاشم من است با این حساب لشگرم از دست میرود دارم برای غارتم آماده میشوم ای وای من برادرم از دست میرود این ضربه ی عمود ، عمود مرا کشید از این به بعد این حرم از دست میرود نزدیک میشوند به خیمه نگاه کن دارد غرور خواهرم از دست میرود علی اکبر لطیفیان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد آي مردم ! زود عموي دخترش را پس دهيد دست هايش را چرا در زير پا انداختيد؟ زودتر آن سايه بان خواهرش را پس دهيد لشگر ِ بي آبرو ، اين آبرو ريزي بس است مشك ، يعني آبروي مادرش را پس دهيد گم شده اعضاي او از ضربه ي سختِ عمود خاكهايِ علقمه چشم ترش را پس دهيد دستمالي بود تا سر را به هم نزديك كرد لااقل عمامه ي رويِ سرش را پس دهيد آن شبي كه ميدود در بين صحرا دخترش آبروداري كنيد و معجرش را پس دهيد آه ميبيند نگاهِ مادري در خيمه ها... كم پريشانش كنيد و اصغرش را پس دهيد علي اكبر لطيفيان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم بوتهٔ عشق تو کرده ست مرا چون زرِ ناب دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا، دولتِ عالم گیرم کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم حبیب چایچیان(حسان) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
این که بر سینه خود داغ برادر دارد نتواند که سر از سینه ی تو بردارد تیر ها با همه قامت به تنت جا شده اند وای بر من چقدر پیکر تو پر دارد می کشی پا به زمین و کمرم می شکنی کمی آرام که در پای تو مادر دارد.... ....میکشد تیر ز چشمان تو با دست کبود ولی این تیر چرا هیبت خنجر دارد؟ ای رشید حرمم بی تو حرم غارت شد آخر این خیمه آتش زده دختر دارد چه شده با سرت از ضربه سنگین عمود بین دو ابروی تو سخت است ترک بردارد حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
امشب شب توسّل ما بر دو دست توست در عشق حرف اوّل دفتر دو دست توست تا مشک خالی تو شود پر ز اشک ما رزق تمام گریه کنان بر دو دست توست ای دست انبیاء و ملائک دخیلتان باب المراد تا خود محشر دو دست توست ای مستجار حضرت ارباب، الدّخیل زیبا قمر، پناه برادر دو دست توست ای مسجدی که وقف شدی بر حسینیه گلدسته های نذری مادر دو دست توست مشکی که داد بر تو سکینه گواه ماست باب الحوائج لب اصغر دو دست توست شمشیر زن بیا و به نیزه بسنده کن چون ذوالفقار حضرت حیدر دو دست توست معجر نمی کشد احدی از سر کسی وقتی دخیل گوشه معجر دو دست توست حتماً در علقمه پدر مشک می شوی با لشگری همیشه برابر دو دست توست مشکت به دست راست و نیزه به دست چپ مبهوت کار جنگی ات آخر دو دست توست وقتی که از بدن شود این دست ها جدا باید که خواند فاتحه طفل خیمه را سعید توفیقی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
گر جگر خشک شود خشکی لبها ؛ حتمی است رفتن ناله ي لب تشنه به بالا حتمی است آب اگر یافت نشد مرگ رباب بی شیر بر سر درس جگر سوز الف با حتمی است قطره ای آب اگر نذر سر او بکُنند بر علی اصغر مان معجز عيسا حتمی است بدن غیرت اگر که عرق سرد کُند خیس تب هم بشود ؛ ذُق ذق رگها حتمی است دختر شاه بخواهد؛ احدی مانع نیست طلب آب کُند ؛‌ حل معمّا حتمی است العطش باز اگر بر جگری لطمه زند مشک اگر پُر نشود؛ مُردن سقا حتمی است آب اگر موج زند بازهم ایمان داریم اینکه او لب نزده بر لب دریا حتمی است بی کلاه خود اگر بر سر او گُرز زنند از روی اسب؛ زمین خوردن آقا حتمی است ناله ابنی العباس زنی ثابت کرد اینکه او شد؛ پسر حضرت زهرا حتمی است تیرانداز هر آن قدر که ناشی باشد تیر خوردن به تو با این قد و بالا حتمی است دست دادی و به تو بال بهشتی دادند لفظ طیّار تو در جنّت الاعلی حتمی است گر روی خاک بلا پا بکشی آقا جان برحسین ابن علی خنده اعدا حتمی است اگر آقا نبَرد پیکرتان را به حرم تکّه تکّه شدن این قد رعنا حتمی است عدّه ای نیزه سر دست بلند کردند روی نی ؛‌ با کمک پارچه بندت کردند سعيد توفيقي علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم بوتهٔ عشق تو کرده ست مرا چون زرِ ناب دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا، دولتِ عالم گیرم کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم حبیب چایچیان(حسان) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
وقتی که رویِ شانه ات دیدم عَلَم را حس کـرده ام آرامـشِ اهلِ حرم را تا لحظه ای که این حرم عباس دارد هرگـز نمی بیند کسـی نیلـوفـرم را او که نباشد دستهایِ بی حـیایی از مو گـرفته می کِشاند دخترم را دستش بیفتد از بدن دشمن می آید… تا که ببندد هر دو دستِ خواهرم را پهلو بگیرد بر رویِ سرنیزه عباس!!! شعـله گـرفته روسـریِ دخـتـرم را حرفِ مرا زینب شنید و با خودش گفت باید بگیرم هر دو دستی معجرم را شاید ربابه با خودش می گفت باید… بوسه زَنَـم من هم گلـویِ اصغرم را با روضه یِ عباس زینب العجل گفت حتماً کِشـاندم بین خیـمه دلبرم را حسین ایمانی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
در کنار علقه سروی زپا افتاده است یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه ناله جانسوز ادرک یا اخا افتاده است از نوای جانگذار ساقی لب تشنه گان لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است شه، سوار اسب شد تا سر به میدان روی کرد تا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است ناگهان از صدر زین، افکند خود را بر زمین دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است پاره قرآن ببوسید و پی اصلش دوید مصحف ناطق، کجا یا رب زپا افتاده است؟ تا کنار نهر علقم بوی عباسش کشید دید برخاک سیه، صاحب لوا افتاده است کرده در دریای خون ماه بنی هاشم افول تشنه لب، سقای دشت کربلا افتاده است دست خود را بر کمر بگرفت و آهی بر کشید گفت پشت من زهجرانت دو تا افتاده است خیز و بر پا کن لوا، آبی رسان اندر حرم از چه رو بر خاک، این قد رسا افتاده است بهر آبی در حرم، طفلان من در انتظار از عطش بنگر چه شوری، خیمه ها افتاده است هر چه شه نالید، عباسش زلب، لب بر نداشت دید مرغ روح او، سوی سما افتاده است گفت بس جسم برادر را برم در خیمه گاه دید هر عضوی ز اعضایش، سوا افتاده است شه به سوی خیمه با پای پیاده، ره سپار در حرم، شه دید افغان و نوا افتاده است جمله می گفتند: سقا، ای پدر جان دیر کرد بر سر عموی ما، بابا چها افتاده است حال زینب را مگو علامه! از شه، چون شنید دست عباس علمدارش جدا افتاده است محمد علامه علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم بوتهٔ عشق تو کرده ست مرا چون زرِ ناب دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا، دولتِ عالم گیرم کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم حبیب چایچیان(حسان) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
‌ جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست پای شریعه لشکرم را دادم از دست جز یک حرم زن، در سپاهم هیچ کس نیست غربت سراغم آمد عباسم که می رفت غیر از علی اصغر، گواهم هیچ کس نیست زیر بغل های مرا باید بگیری من داغ دیدم عذرخواهم هیچ کس نیست تنها شدم اطرافم اما ازدحام است هم هست یعنی آشنا هم هیچ کس نیست بی دست می شد کاش دستم را بگیری حالا که بی تو تکیه گاهم هیچ کس نیست فرقت شکسته با علی فرقی نداری پاشیده تر از جسم ما هم هیچ کس نیست صابر خراسانی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد آي مردم ! زود عموي دخترش را پس دهيد دست هايش را چرا در زير پا انداختيد؟ زودتر آن سايه بان خواهرش را پس دهيد لشگر ِ بي آبرو ، اين آبرو ريزي بس است مشك ، يعني آبروي مادرش را پس دهيد گم شده اعضاي او از ضربه ي سختِ عمود خاكهايِ علقمه چشم ترش را پس دهيد دستمالي بود تا سر را به هم نزديك كرد لااقل عمامه ي رويِ سرش را پس دهيد آن شبي كه ميدود در بين صحرا دخترش آبروداري كنيد و معجرش را پس دهيد آه ميبيند نگاهِ مادري در خيمه ها... كم پريشانش كنيد و اصغرش را پس دهيد علي اكبر لطيفيان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
بسته از خون دلم راه تماشا شده است تشنگی لب تو حیرت دریا شده است مادرت ام بنین نیست اگر بر سر تو همه دشت پر از گریه زهرا شده است داغ دست قلم و مشک و علم پیرم کرد بی تو ناچار ترینم کمرم تا شده است بین این لشگر سر مست غرور از بدنت پاسخ گریه من خنده و هورا شده است قسمتی از سر تو ریخته بر شانه من وای بر من چقدر زخم سرت وا شده است این تمام بدنت نیست علمدار رشید چقدر فاصله در قدّ تو پیدا شده است گرچه بد از روی زین نقش زمینت کردند تکه های بدنت بر سر نی پا شده است کاسه چشم کجا حجم سر تیر کجا آه در چشم تو شمشیر سه پر جا شده است می کشم تیر من از چشم تو برخیز ببین چقدر چشم حرامی به حرم وا شده است خیمه دختر من بی تو در امنیت نیست سایه کعب نی حرمله پیدا شده است شاعر ناشناس علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هر چه داریم همه از کرَم عباس است خلقت جنت حق لطف کم عباس است نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند به خدا خیل ملائک حَشَم عباس است نور بر شمس و قمر ماه بنی هاشم داد عرش یک ذره ز خاک قدم عباس است شیعه از کینه دشمن نهراسد هرگز دین ما تحت لوای علم عباس است در صف حشر علمدار شفاعت زهراست علم فاطمه دست قلم عباس است باب حاجات بود نام نکویش اما منطبق باب حسین بارقم عباس است نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است ای که حاجت ز حسین می طلبی دقت کن پرچم شاه به سوی حرم عباس است کاشف الکرب که غم از دل عالم ببرد لب خشکیده شش ماهه غم عباس است بر روی قوس فلک جلوه خون گاه غروب زخم شمشیر به ابروی خم عباس است خلق در آرزوی کرب و بلایند ولی چشم امّید همه بر قلم عباس است مهدی میری علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست این مشک را بگیر و ببر خیمه و بگو یک قطره هم نبود و دیگر رباب نیست شیرازه ات کجاست مفاتیح پاره ام این برگ های پاره عزیزم کتاب نیست بازی عشق را توشروع کرده ای ولی بازی نیمه کاره نه جانم حساب نیست وقت غروب بعد تو و قاسم و علی دیگر برای ناقه ی زینب رکاب نیست آن لحظه لااقل تو زجا خیز وخود بگو بی رحم جانشین النگو طناب نیست حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا این مشک پاره پاره برایم جواب نیست علی زمانیان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
ای وای سایه ی سرم ازدست میرود پشت و پناه دخترم از دست میرود بی تکیه گاه می شوم و میخورم زمین یک کوه دربرابرم از دست میرود او یک تنه تمام بنی هاشم من است با این حساب لشگرم از دست میرود دارم برای غارتم آماده میشوم ای وای من برادرم از دست میرود این ضربه ی عمود ، عمود مرا کشید از این به بعد این حرم از دست میرود نزدیک میشوند به خیمه نگاه کن دارد غرور خواهرم از دست میرود علی اکبر لطیفیان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‌ای آب از هیبت عباسی تو می‌لرزد بی عصا آمده‌ای حضرت موسی شده‌ای به سجود آمده‌ای یا که عمودت زده ‌اند یا خجالت زده‌ای وه که چه زیبا شده ‌ای یا اخا گفتی و ناگه کمرم درد گرفت کمر خم شده را غرق تماشا شده ‌ای منم و داغ تو و این کمر بشکسته توئی و ضربه‌ای و فرق ز هم وا شده‌ ای سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده ‌ای مانده‌ام با تن پاشیده‌ات آخر چه کنم؟ ای علمدار حرم مثل معما شده ‌ای مادرت آمده یا مادر من آمده است با چنین حال به پای چه کسی پا شده ‌ای تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ‌ای علی اکبر لطیفیان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا كه از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشك گیـسویِ دختـركِ منتـظرش، ریخت به هم تیـر را با سـرِ زانـوش كشیـد از چشـمش حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش كرد او كه افتاد زمیـن، دور و برش ریخت به هم قبـل از آنی كه بـرادر بـرسـد بـالیـنش پـدرش از نجف آمـد، پدرش ریخت به هم به سـرش بـود بیـاید به سـرش ام بنـین عوضش فاطمه آمـد به سرش ریخت به هم كِتـف ها را كـه تكان داد، حسیـن افتـاد و دست بگذاشت به رویِ كمـرش، ریخت به هم خواست تـا خیمه رساند، بغـلش كـرد، ولی مـادرش گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم نـه فقط ضـرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم تیـر بود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود آه بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
شیرِ بیشه تا زمین افتاد ..دشمن شیر شد در حقیقت دستهای زینبم زنجیر شد.. ای علمدارِ رشیدم..موقعِ افتادنت.. ذکرِ لبهایت چرا پس نغمه ی تکبیر شد خیز و از جا و ببین می خندد این قومِ شرور در میان ِ علقمه سالارِ تو تحقیر شد از کسانی که دو دستانت قلم بنموده اند بین لشگر با صدای هلهله تقدیر شد.. قوّت اهلِ حرم !از جای برخیز و ببین غصّه ی پروازِ تو بینِ همه تکثیر شد بوی زهرا را گرفته خاکِ گرمِ علقمه.. با نگاهِ مادرم ..جان و دلت تسخیر شد این وداعت را خلاصه می کنم در یک کلام از فراقت.. عمّه ی ساداتِ عالم پیر شد بعدِ ساعاتی صدای زینبم آید به گوش.. وقتِ غارت شد علمدارم مدد کن دیر شد خواهرِ تو یک تنه مانده میانِ دشمنان بی تو با این بی حیاهای زمان درگیر شد  محسن راحت حق علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
در کنار شریعه غوغا شد سر یک تن ببین که بلوا شد قمری بود و شد خسوف از خون چقَدَر این خسوف زیبا شد حرمله با سه شعبه ای آمد و بـرای زدن مهیــا شـد تیر بر چشم و خود افتاده که عمود آمد و سرش وا شد هر چه تیر آمده به جسمش خورد نیزه ها هم یکی یکی جا شد پیکری زیر دست و پا بود وُ بر سر قتل او چه دعوا شد هر که آمد یکی دو تا می زد آنقـَدَر که تنـش معما شد قطعه قطعه تمام قرآنش علقمه, قتله گاه سقا شد یک برادر تنش مقطعه شد دیگری از کمر قدش تا شد دست های بریده را بوسید حال دیگر غریب و تنها شد تشنه لب بود و لب نزد بر آب باعـث آبـروی دریــا شـد مادری آمده کنار پسـر کربلا غرق عطر زهرا شد مصطفی گودرزی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
تمام غصه ام این است , پشت پا بخوری  تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری   خـدا کند که به فرقـم نـظر نـینـدازی  هراس دارم از این عمق زخم جا بخوری!  عـزیز فـاطـمه مـدیون زیـنبت کـــردم  اگر  که ثانیه ای غصـه ي  مـرا بخـوری  شبیه من جگرت آب می شود وقتی  به زیر تیغ وسنان حرص خیمه را بخوری  خلاصه عرض کنم حرف تیرها این است  قـرار نیست که از آب کـربلا بـخـوری! وحید قاسمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست پای شریعه  لشکرم  را دادم از دست جز یک حرم زن، در سپاهم هیچ کس نیست غربت سراغم آمد عباسم  که می رفت غیر از علی اصغر، گواهم هیچ کس نیست زیر بغل های مـرا باید بگیری من  داغ دیدم عذرخواهم هیچ کس نیست تنها شدم اطرافم اما ازدحام است هم هست یعنی آشنا هم هیچ کس نیست بی دست می شد کــــاش دسـتم را بگیری حالا که بی تو تکــیه گاهم هیچ کس نیست فرقت شکسته با علی فرقی نداری پاشیده تر از جسم ماهم هیچ کس نیست صابر خراسانی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
خورشید پیر روضه هجر قمر گرفت نزدیک ماه بود که درد کمر گرفت داغ برادری اثرش تار دیدن است انقدر پا کشید ز جسمت خبر گرفت زخم عمود را که به فرق سر تو دید دست کمر گرفته ی خود را به سر گرفت ای کاش از تن تو عدو دست می کشید حتی برای غارت تو جنگ در گرفت بهتر از این نمی شود این پاره پاره تن وقتی که دور جسم تو را صدنفر گرفت برخیز و گو چرا بدنت پر ز آهن است برخیز و گو چرا بدنت شکل پر گرفت گفتم حرم لباس اسارت به تن کند در غیبت تو دور حرم را خطر گرفت حالا حسین مانده و قد خمیده اش خورشید پیر روضه هجر قمر گرفت سید پوریا هاشمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
انا فتحنای خدا یعنی ابالفضل بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل هرکس گرفتار آمده آسوده باشد دارالادای قرض ما یعنی ابالفضل یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است رمز قبولی دعا یعنی ابالفضل نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است جمع شجاعت با سخا یعنی ابالفضل دست ردش را ارمنی ها هم ندیدند با هرغریبه آشنا یعنی ابالفضل هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان هرجا که شد حرف از وفا یعنی ابالفضل بر شان او کل شهیدان غبطه دارند بالا نشین اولیا یعنی ابالفضل اصلا علی را دروجودش جمع کردند آیینه حیدر نما یعنی ابالفضل یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم سقای دشت کربلا یعنی ابالفضل دستش جدا شد تا که بال و پر بگیرد یعنی مقام شافع محشر بگیرد سید پوریا هاشمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini