خورشید پیر روضه هجر قمر گرفت
نزدیک ماه بود که درد کمر گرفت
داغ برادری اثرش تار دیدن است
انقدر پا کشید ز جسمت خبر گرفت
زخم عمود را که به فرق سر تو دید
دست کمر گرفته ی خود را به سر گرفت
ای کاش از تن تو عدو دست می کشید
حتی برای غارت تو جنگ در گرفت
بهتر از این نمی شود این پاره پاره تن
وقتی که دور جسم تو را صدنفر گرفت
برخیز و گو چرا بدنت پر ز آهن است
برخیز و گو چرا بدنت شکل پر گرفت
گفتم حرم لباس اسارت به تن کند
در غیبت تو دور حرم را خطر گرفت
حالا حسین مانده و قد خمیده اش
خورشید پیر روضه هجر قمر گرفت
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
ای قد بلند، در دل صحرا بلند شو
ای قد خميده، اي قدِ طوبا بلند شو
بعد از تو نيست قُوت قلبی به خواهرم
بعدِ تو میشوم تك و تنها بلند شو
از خيمهگاه تا به كنار تو آمدم
ناله زدم مدام كه سقا بلند شو
دور و برم ببين همه در حالِ شادیاند
پايان بده به خنده و هورا بلند شو
بنگر كه دشمنان همه نزديكتر شدند
آرامش دلِ همه زن ها بلند شو
راضی نشو كه گريه كنم اينهمه در اين
دشتي كه هست غرق ِتماشا بلند شو
يك دشت، چشمشان به من و اهل خيمه ها
تا كه نرفته خيمه به يغما بلند شو
دستِ تو روی خاك ولی دستِ دخترم
از ترس رفته است به بالا بلند شو
حالا كه مادرم به كنار تو آمده
حداقل به خاطر زهرا بلند شو
محمد حسن بیاتلو
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#برای_حاج_قاسم
https://eitaa.com/sobhehoseini
همین که نام بلندش کنار من پیچید
میان هر دو جهان اعتبار من پیچید
شهاب هر چه رها شد به جان خویش خرید
ز بس که ماه حرم در مدار من پیچید
قرار بود خرابش کند امان نامه
چه لحظه ها به خودش در کنار من پیچید
همین که رفت، نشستم به روی دست زدم
خدا به خیر کند! کار و بار من پیچید
دخیل طفل رباب مرا نشانه گرفت
همین که تیر به مشک نگار من پیچید
سرش که ریخت سر شانه اش، به دنبالش...
صدای گریه ی بی اختیار من پیچید
سر عمود سرش را به هر طرف می برد
ز بس که رفت و به گیسوی یار من پیچید
گه فرود که برگشت، علتش این بود
رکاب اسب به پای سوار من پیچید
کنار علقمه وقتی روی زمین افتاد
صداش بیشتر از انتظار من پیچید
شکستنش کمرم را شکست و جار زدند
قدم قدم، خبر انکسار من پیچید
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#برای_حاج_قاسم
https://eitaa.com/sobhehoseini
علت رحلت ارباب کهنسال اینجاست
پی گودال مگردید که گودال اینجاست
علقمه منطق تاریخ به هم می ریزد
روضه ی خنجر و گودال از امسال اینجاست
کودکان در پی همبازی خود می گردند
برسانید خبر ساقی اطفال اینجاست
ضربه بر فرق عمو منشاء تاریخ عزاست
اولین مرحله ی غارت خلخال اینجاست
بعد عباس، حرم امنیتش کامل نیست
موسم ریختن کعبه ی آمال اینجاست
هر کسی تکه ای از قامت او را برده
فقط از آن قد چون سرو دو تا بال اینجاست
گرچه افتاده ای از اسب، برادر برخیز
فاطمه مادرمان خسته و بی حال اینجاست
عباس احمدی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#برای_حاج_قاسم
https://eitaa.com/sobhehoseini
دل داده ام به نغمه ی ادرک اخای تو
با من چه کرد شور برادر بیای تو
ای مسجد وفا بدنت، روی خاک ها
گلدسته است یا که دو تا دست های تو
دست تو روی دست من و جبرییل هم
آورده است بال پریدن برای تو
با تو چه کرد دیدن قد دوتای من
با من چه کرد دیدن فرق دوتای تو
هارون من چگونه شکافد در این دیار
دریای غصه های دلم بی عصای تو
دیگر بس است گفتن روحی لک الفدا
دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو
در پیش خیمه گفته ام" إرکب بنفسی انت"
یعنی که بی مبالغه جانم فدای تو
یک چشمه آب اگر که میان خیام بود
صد چشمه خون نبود کنون زیر پای تو
از خنده ها بلند شده های های من
از گریه ام بلند شده های های تو
عطیه سادات حجتی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#برای_حاج_قاسم
https://eitaa.com/sobhehoseini
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت
کنار علقمه در سجده گاه چشمانش
نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت
اگر چه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانهی چشمش هزار دریا داشت
هدر نرفت ز پرتاب چله ها، تیری
امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت
همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت
حسین بود و علی اصغر شهید شده
کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#برای_حاج_قاسم
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
دریا دل سپاه محرم بلند شو
باب الحوائج همه عالم بلند شو
نقش زمین، میانه ی صحرا چه می کنی
لب تشنه در میان دو دریا چه می کنی
ای تکیه گاه خیمه ی خواهر بلند شو
ای کاشف الکروب برادر بلند شو
دارد مصیبت از همه جا می رسد اخا
بعد از تو ناله ام به کجا می رسد اخا
باور نمی کنم که سرت را شکسته اند
ای مرغ عشق، بال و پرت را شکسته اند
پشت و پناه اهل حرم پا نمی شوی؟
با این حساب بین عبا جا نمی شوی
پرچم به دوش لشکر زهرا بلند شو
پشت و پناه زینب کبری بلند شو
دارد سپاه حرمله لبخند می زند
بر دست های خواهر تو بند می زند
دستی که نیست تا که مرا یاری ام کنی
فکری به حال زخم دل کاری ام کنی
پشت و پناه خیمه ی ما اینچنین نرو
صد پاره می شود دل ام البنین نرو
دستی بگیر زیر پر خواهرت، بمان
نامحرم است همسفر خواهرت، بمان
باشی کسی برای اسارت نمی رود
دار و ندار خیمه به غارت نمی رود
باشی کسی که دست به چیزی نمی زند
باشی کسی که حرف کنیزی نمی زند
ای غیرت همیشه ی حیدر بلند شو
پشت و پناه غربت خواهر بلند شو
وحید محمدی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#برای_حاج_قاسم
https://eitaa.com/sobhehoseini
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است
بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس
روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!
علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است
گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر
نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی
خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است
ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
آبی نبود اگر که تو سقا نمی شدی
مشکی نبود اگر که تو دریا نمی شدی
از سمت خانواده زهرا به سمت ما
فیضی نبود اگر که تو آقا نمی شدی
حالا که مثل نور شدی و قمر شدی
ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی
این تیر با نگاش نظر می زند تو را
حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی
می خواستی که تیر نگیرد تن تو را
کاری نداشت، خوش قد و بالا نمی شدی
تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت
ورنه در این مزار کمت جا نمی شدی
پیش قد حسین، تمامت شکسته بود
تقصیر تو نبود اگر پا نمی شدی
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
بد جـور سرت بـه دردِ سـر افتاده
در اَبـرویِ تـو زخـمِ تـبـر افتاده
با آب چه كرده ای كه آتـش شده و
دنـبـالِ لـبِ تـو در بـه در افتاده
بر سینۀ تو كه خواهشِ اصغر داشت
یـك عـلقـمـه تـیـر بیشتر افتاده
ایـن معجـزه¬ی پـیمبرِ علقمه است؟
هـر گـوشه ای یـك تكه قمر افتاده!
از ایـن همه زخـمِ رویِ هـم فهمیدم
یـك لشكرِ نـیـزه بـا تـو در افتاده
یا جایِ سه شعبه یا كه ...وای از دلِ من
چـشمِ تـو ز حـدقه بـه نـظر افتاد؟
از ضـربِ عمـودِ آهـنِ سخت و ثقیل
انـگار بـه شـانـه نصـفِ سر افتـاده
امـكانِ تـكان دادنِ تـو اصلاً نیـست
عبـاس بـه صحـرا چـقـدر افتاده
بـرخیـز امـامِ بـی كسی را دریـاب
در پـیـشِ تـو مثـلِ مُحتـضر افتاده
سـردارِ رشـیـد قـابـلِ بـاور نیست
ایـنـقـدر قـدِ تـو مُـختـصر افتاده
ای سـاحـلِ امیـد، هـمـه زنـدگیم
بـعـدِ تـو بـه امّـا و اگـر افـتـاده
انـگشت نـمـایِ لـشكـرِ هـلهـله ام
دنـبـالِ دلـم خـونِ جـگر افـتـاده
از دامـنِ فاطمـه بـه مـعراج بـرو
طـیّـار تـریـنِ بـال و پـر افـتـاده
این ضـجّۀ پـوشیۀ ناموسِ من است
بـر خیـز كه خیـمه در خـطر افتـاده
گـوشـوارۀ دختـرانِ مـن می لرزد
در مـعـرضِ حمـله بـیـشتر افتـاده
علیرضا شریف
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است
بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس
روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!
علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است
گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر
نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی
خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است
ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است
پوریا هاشمی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#سید_حسن_نصرالله
#انا_علی_العهد
#سید_مقاومت
#قطعا_سنتصر
https://eitaa.com/sobhehoseini
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت
کنار علقمه در سجده گاه چشمانش
نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت
اگر چه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانه ی چشمش هزار دریا داشت
هدر نرفت ز پرتاب چله ها، تیری
امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت
همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت
حسین بود و علی اصغر شهید شده
کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#قطعا_سنتصر
#سید_حسن_نصرالله
https://eitaa.com/sobhehoseini