eitaa logo
صبح حسینی
438 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید نذر فرج امام زمان ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته‌ای بر گو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه و غم خو گرفته‌ای گاهی ز درد شانه ز دل آه می‌کشی گاهی ز درد دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من بگو اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته‌ای دیوار گشته است عصای تو باز هم بینم که دست بر سر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله تو نشسته بود دیدم که دست خویش به پهلو گرفته‌ای هر گه که در به روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای رنگی زداغ گر که «وفائی» به شعر توست چون لاله‌ها زباغ ولا بو گرفته‌ای سید‌هاشم وفائی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بس که دل بی ماه رویت در دلِ شب‌ها گریست آسمان دیده ام زین غصّه یک دریا گریست باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله کرد ای گل پرپر به حالت بلبل شیدا گریست بارالها! بین دیوار و دری، آن شب چه شد؟ کآسمان بر حال زار زُهره زهرا گریست گشت خون آلوده چشم اختران آسمان بس که زهرا تا سحر بر غربت مولا گریست شد کویر تشنه سیراب ای فلک از بس علی داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گریست تا نبینند اشک او را، تا سحر هر شب علی یا حدیث دل به چَهْ گفت از غریبی، یا گریست شیر میدان شجاعت بود و یک دنیای صبر من ندانم ای فلک با او چه کردی تا گریست سوخت همچون شمع و از او غیر خاکستر نماند بس که از داغ تو خورشید «جهان آرا» گریست جواد جهان‌آرایی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قصد داری بروی و بدنم می‌لرزد مادر آینه‌ها بی تو تنم می‌لرزد گر چه سخت است ولی خوب تماشایم کن به خدا بازوی خیبر شکنم می‌لرزد بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟ چه شده غنچه ناز چمنم می‌لرزد از همان روز که از کوچه غم برگشتی تا بدین ساعت غربت،حسنم می‌لرزد آن قدر لرزه به اندام علی افتاده گوئیا بر تن من پیرهنم می‌لرزد تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی کوه بودم ولی امروز تنم می‌لرزد سیدمحمد جوادی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دیگر بس است زحمت عمه نمیدهم حتی شده است منت دیوار می کشم بابا تحمل نفسم مشکلم شده از پهلویی که خورده زمین کار می کشم با چوب خیزران پدرهای خود-درست پیشِ خرابه دخترکان گرم بازی اند گهوارۀ علی، گلِ سر، کفشهای من بابا برایشان فقط اسباب بازی اند   از مجلسی که حرف کنیزی ما شنید احوال خواهرت چقدر ریخته بهم باید مرتبت کنم که نیزه نیست رگهای حنجرت چقدر ریخته بهم یک سنگ از میان دو نیزه عبور کرد شکر خدا بجای سرت خورد بر سرم جان رباب، شکر خدا سنگ دومی جای سرِ پسرت خورد بر سرم یک چند بار را که خود من شمرده ام افتاده ای ز نیزه به روی زمینشان جز نیزه دار همسفری داشتی مگر؟ بوی تو می دهد چقدر خورجینشان پیشانی تو را که مداوا نکرده اند قدری چکید خونِ جبینت به روی من انگشتر تو داشت و زد روی گونه ام افتاد نقشِ رویِ نگینت به روی من دندان شیری ام که شکست و سرم شکست هر کس که دید روی مرا اشتباه کرد عمه به معجرم دو گره زد،کشیدنش روی مرا کشیدن معجر سیاه کرد ته مانده های گیسوی نازم تمام شد در بین مشت پیر زنی گیر کرده است لقمه به دست، حرمله می خورد نان ولی با پشت دست، طفل تو را سیر کرده است (حسن لطفی) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
غیر اِحیا نمی کنم امشب جز خدایا نمی کنم امشب قُرب دختر به بوسه ی پدر است جز تمنّا نمی کنم امشب باید امشب کنار من باشی بی تو فردا نمی کنم امشب چند بوسه به من بدهکاری صبر از آنها نمی کنم امشب نوبتی هم بُود زمان من است پس تماشا نمی کنم امشب ناز طفل مریض بیشتر است بی تو لالا نمی کنم امشب *** خواب، بی بوسه ی پدر تا کی؟ دور از آن کام، در به در تا کی؟ الله الله عجب سحر دارم سحری در بر پدر دارم آنچه دیشب به طشت زر دیدم حالیا در طَبق به بر دارم دست افکنده ام به گردن او عمه جان عمه جان پدر دارم لیک چشمی نمانده بنگرمش لیک دستی نمانده بردارم آمده همرهش مرا ببرد من از این ماجرا خبر دارم تو مپندار ای پدر که کنون سُرمه بر دیدگان تر دارم لخته ی خون گرفته چشم مرا لخته خونی که از سفر دارم گِرِه در موی من چو ابروی توست تو ز سنگ و من از شرر دارم *** شمع هرجا که انجمن دارد پر پروانه سوختن دارد (محمد سهرابی) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حرف دارم گلایه لازم نیست تو ببین… آیه آیه لازم نیست فقط اینجاکه سایه لازم نیست با محبت بگو کجا بودی؟ وسط ماجرا چرا رفتی بی هوا بی صدا چرا رفتی بر روی نیزه‌ها چرا رفتی بعد از آن بین شعله‌ها بودی؟ بین خورجین سر تو را بردند چادر خواهر ترا بردند با لگد دختر ترا بردند کوفه بودی؟ نه کربلا بودی دیده‌ای بی پناهمان کردند؟ آمدند و سیاهمان کردند جور دیگر نگاهمان کردند تو نپرسی زمن، کجا بودی؟ عمه را با طناب آوردند بی حساب و کتاب آوردند بین بزم شراب آوردند پای آن چوب بی حیا بودی نحوه صحبتم عوض نشده؟ حالت صورتم عوض نشده؟ آن قد و قامتم عوض نشده؟‌ می‌شناسی؟ تو آشنا بودی! این منم این منم پریشانت‌ ای فدایت! شکسته دندانت؟ آمدی جان من به قربانت هر شب اینجا دعای ما بودی … علیرضا لک سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 لیله ی قدرم و تنها سحرش را دارم پدرم نیست در آغوش و سرش را دارم دختر شاهم و اما فقط از این دنیا پای زخمی شده و چشم ترش را دارم خواستم پر بزنم زود به یادم آمد من از آن بال فقط چند پرش را دارم بزند یا نزند فرق ندارد شلاق طاقت سختی هر درد سرش را دارم شهر را یک تنه با گریه به هم می ریزم نوه ی فاطمه هستم جگرش را دارم سرزده آمده مهمان و در این استقبال گیسویی تا که شود فرش سرش را دارم زیر قولش نزده عمه ببین بالَش را گفت باشد تو برو! دور و برش را دارم آن همه حامی من بود ولی از این راه به تنم ضربه ی چندین نفرش را دارم من نگویم چه شده چون خبرش را داری تو نگو از لب خونین خبرش را دارم عمه باید بروم وقت خداحافظی است نگرانم نشوی! همسفرش را دارم علیرضا لک سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
رانده ام از دیده ی مجروح امشب خواب را  میهمان دیده کردم تا سحر مهتاب را   گرچه بی فیض از حضور یار بودم مدتی  کرده ام آرام با یادش دل بی تاب را   در دریای ولایم ساحل امید کو ؟  مردم از بس خورده ام شلاق این گرداب را  شد حدیث رزم من افزون تر از جنگاوران  گرچه طفلم من ندارم قدمت اصحاب را   پای مجروحم ندارد تاب، برخیزم ز جا  ای پدر سیلی نبرده از سرم آداب را   باغبان عشق رفتی تا بهشت آرزو  دست گلچین از چه دادی غنچه ی شاداب را   اجر ذکرت را رخم از ضربه ی سیلی گرفت  پاک کن با دست خود از چهره ام خوناب را ؟   طاق ابروی تو محراب نماز عمه بود  ای پدر جان کی شکسته حرمت محراب را ؟   تشنه می میرم به یاد کام عطشانت پدر  تا کنم رسوای داغ تو به عالم آب را  ( سید محمد میر هاشمی)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 من این ویرانه را از اشک دریا می کنم امشب   ز دریا گوهر مقصود پیدا می کنم امشب   سحرگاهان که در خواب است چشم زاده سفیان    به زاری سر به سوی حق تعالی می کنم امشب  ندارم تاب هجران پدر زین بیشتر برجان   زحق دیدار رویش را تمنّا می کنم امشب   اگر چندی پدر پنهان بود از چشم ما لیکن   من آن گم گشته را ای عمّه! پیدا می کنم امشب   چو دانم ناله شب زنده داران بی اثر نبود   به آه نیمه شب این عقده ها وا می کنم امشب   اگر منت گذارد بر من و آید به بالینم  بدین شکرانه جان قربان بابا می کنم امشب   به گرد شمع رویش همچنان پروانه می سوزم   زمرگ خود در این ویرانه غوغا می کنم امشب   ز دشمن هرچه دیدم من نگفتم تاکنون با کس   ولی نزد پدر راز دل افشا می کنم امشب   من آن مرغ شباهنگم که از این لانه ویران  به ناگه آشیان برشاخ طوبی می کنم امشب   من آن طفل صغیر شاه دینم کز بر طفلان   به جنت جای در دامان زهرا می کنم امشب   همان درِّ یتیم زاده زهرا حسینم من   که همچون گنج در ویرانه مأوا می کنم امشب   رقیّه، آخرین قربانی شاه شهیدانم   که خود طومارمرگ خویش امضا می کنم امشب   تأسّی کرده ام در کودکی بر مادرم زهرا   که با رخسار نیلی، ترک دنیا می کنم امشب   منم دُخت حسین و قبله حاجات اهل دل   همه درد "مؤید" را مداوا می کنم امشب  (سید رضا مؤید)   سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872