eitaa logo
صبح حسینی
438 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید نذر فرج امام زمان ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
 تا نور قمر هست به سر، سایه سری هست  هر جا که علم رفته به بالا، خبری هست  هر جا که خط و خال و قد و قامت و ابروست  دنبال سرش چشم و نگاه و نظری هست  وقتی که تو را پور اباالغوث نوشتند  یعنی که برای دل زهرا ثمری هست  گفتند تو را کاشف کرب دل ارباب  با بودن تو از غم و غصه اثری هست؟  تا پشت و پناهش تویی قامت نکند خم  تا هست علمدار کنارش، کمری هست  یک لحظه کنار تو دل خیمه نلرزید  عباس اگر هست، یقینا سپری هست     (حسین ایزدی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
وقتی برای نام تو تصویر می کشم  باور نمی کنم که فقط شیر می کشم  تو شیر بیشه ای و برای جواب خلق  عباس را به صفحه ی تفسیر می کشم  دائم نگاه مهر تو با دوستان بوَد  چون دشمن است دست تو شمشیر می کشم  تنها به لطف چشم تو باید اگر شبی  یک یا حسین از ته دل سیر می کشم  از خاطرات کودکی ام عکس یک علم  با حلقه های کوچک زنجیر می کشم  سر تا سر وجود من اشک است، آفتاب  پای تو هرچه مانده به تبخیر می کشم  وقتی زبان اشک تو را درک می کنم  مشک و لبان تشنه و یک تیر می کشم  آن صحنه ای که از روی زین واژگون شدی  مثل غروب واقعه دلگیر می کشم  (محسن عرب خالقی)   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت  لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت  کنار علقمه در سجده گاه چشمانش  نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت  اگر چه قطره آبی میان مشک نبود  ولی کرانه­ ی چشمش هزار دریا داشت  هدر نرفت ز پرتاب چله ها، تیری  امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت  همین که در وسط گیر و دار افتاد  عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت  درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند  رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت  حسین بود و علی اصغر شهید شده  کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...  (علی اکبر لطیفیان)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اهل عالم هنر ار خصلت عباس من است  عشق در سایه شخصیت عباس من است  منم آن یار امین حامی دین ام بنین  هرچه دارم همه از دولت عباس من است  همسرم شیر خدا و پسرانم همه شیر  شیر مردان وله از صولت عباس من است  در شب چاردهم، ماه که پرنورتر است  عکسی از نیم رخ صورت عباس من است  هنر آن نیست که لب تشنه بمیری به کویر  هنر آن است که در طینت عباس من است  تشنه لب داخل دریا شد و عطشان برگشت  این همان قطره ای از همت عباس من است  غیرت الله علی بی بدل است، اما گفت  بدل غیرت من غیرت عباس من است  نه فقط یثرب و شامات و نه ایران و عراق  کرده کاری همه جا صحبت عباس من است  هر کسی را نتوان باب الحوائج گفتن  به حقیقت قسم این شهرت عباس من است  کوهها شد متحیر به ثبات قدمش  سروها در عجب از قامت عباس من است  جثه اش گر چه ز شمشیر جفا کوچک شد  این بزرگی است، که از عزت عباس من است  قدرت آن نیست به یک حمله سپاهی بکشی  قدرت لم یزلی قدرت عباس من است  یا علی گفت و امان نامه ز دشمن نگرفت  دین فروشی بری از ساحت عباس من است  هی نگویید چرا ام بنین پیر شده  سبب حالت من حالت عباس من است  دستهای پسرم گشته قلم در لب آب  صفحه سینه پر از محنت عباس من است  این شنیدم زده فریاد، غریبم مولا  غصه قلب حسین غربت عباس من است  (ولی الله کلامی زنجانی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
پيچيده در فضاي حرم بانگ آب، آب    بسته چو خصم بر حرم بوتراب، آب  در وادي عطش زده، دريا خروش داشت    اما به چشم تشنه لبان شد سراب، آب  آواي العطش به ثريا رسيده بود    از سوز قصه آمده در پيچ وتاب، آب  فرياد استغاثه ي طفلان بلند بود    از روي تشنگان ز خجالت شد آب، آب!  عباس، اين شرار عطش را کند خموش    در خيمه ها رساند اگر با شتاب، آب  آن ماه هاشمي چو به دريا نهاد پاي    الماس نور سفت از آن ماهتاب، آب  در التهاب داغ عطش بر لب فرات    از حنجري فسرده شنيد اين خطاب، آب:  اي روسياه! حنجر خشکيده ي حسين    ميسوزد از براي تو و، شد کباب آب!  پژمرده نوگلان حسيني ز تشنگي    از روي تشنگان حرم رخ متاب، آب!  اين خيل تشنگان همه از آل کوثرند    فردا چه ميدهي تو به زهرا جواب، آب؟!  بيرون شد از فرات، ابوالفضل با شتاب    رو سوي خيمه‌هاست، بر او هم رکاب، آب  آنجا که تير خصم، تن مشگ را دريد    ساقي فسرده گشت و گرفت اضطراب، آب  با آن همه اميد، دگر نااميد شد    ساقي چو ديد ريخت از آن مشک آب، آب  با ياد کام تشنه‌ي طفلان در حرم    لب تشنه داد جان و نخورد آن جناب، آب  در دشت کربلا گذري کن، هنوز هم    پيچيده در فضاي حرم بانگ آب، آب  (مهدی حسینی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دیدمت در بین گودالی و غمگین می شوی  در میان حوض خون رفتی و رنگین می شوی  گاه زیر چکمه ها هستی و سنگین می شوی  گاه با سرنیزه ها بالا و پائین می شوی  شمر بد ذات آمد و پنجه به مویت کرد وای  آنقدر زد با لگد تا پشت و رویت کرد وای  خنجر کندش همین که بر رگ چهارم نشست  بعد از آنکه چند تا از استخوان هایش شکست  سر شد از پیکر جدا و بر نوک نیزه نشست  لات های کوفه در خیمه همه معجر به دست  دختران پاک را با ضرب سیلی می زدند  صورت خورشید ها را رنگ نیلی میزدند  (حسین قربانچه)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند  نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند  نوشته اند به یک دیده بنگری همه را  نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند  نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران  نوشته اند به این تیرها کمان ندهند  اگر تمامی این رودها تنور شوند  نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند  چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش  نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند  ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم  قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند  لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست  چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند  نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی  تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند  عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است  خدا کند که سرت را به این و آن ندهند  خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید  خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند  نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم  به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند  گران فروش ترین مردمان دنیایند  که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند  (محمد سهرابی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اولي سنگ بر سر و رو زد  قبضه يِ دشنه را به ابرو زد  دومي نيزه اي به پهلو زد  پيرمردي عصا به بازو زد  چقَدَر دوره كرده اند تورا  چند صد قطعه كرده اند تورا  قامتِ من خميده شد اي واي  يا غياثت شنيده شد اي واي  پيكر ِ تو دريده شد اي واي  سرت از تن بريده شد اي واي  تا كه يك نيزه بر دهانت خورد  مادرت دست را به پهلو بُرد  گرگها ريخته اند رويِ سرت  همه زوزه كشان به دور و برت  لخته خون ميچكد ز بال و پرت  يكنفر هم نشسته بر كمرت  پشت و رويت نموده چندين بار  خنجرش كُند ميبُرَد انگار  بُرد انگشتر ِ تورا خولي  زرهِ پيكر تورا خولي  تا به كوفه سر ِ تورا خولي  معجر ِ خواهر تورا خولي  تا به گودال دلبرم جان داد  همه يِ چشم ها به من افتاد  تا كه صد تير در تنت جا شد  باز از دور شمر پيدا شد  ارباً اربا دوباره معنا شد  بر سر ِ غارت تو دعوا شد  نيزه داران مقابلت هستند  پلك نيمه باز ِ تورا بستند  پيكرت بود و يك جهان نيزه  از زمين تا به آسمان نيزه  حرمله تير زد سنان نيزه  ميخورد بر لب و دهان نيزه  نامرتب شده ست اعضايت  خس خس افتاده در نفسهايت  (سيد پوريا هاشمی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872