ما اهل محله هایی هستیم که به آن #بافت_قدیمی می گویند. قریب به ده سال است که همه مسئولین کشوری و شهری حق خود می دانند که محله های زندگی ما را که ده ها سال برای ساخت اجزاء آن کار کرده ایم به #پیاده_راه تبدیل کنند و یا مجوز #هتل سازی های عظیم در آنها بدهند. خانه پدرم در محله ای است که همه اش هتل و مسافرخانه شده و خانه برادرم در محله ای است که #بازارچه اش را پیاده راه کرده اند.
درد آنجاست که اهل محل می ایستند تا همه اتفاقات بیافتد، کوچه ها شلوغ و #کلاف_سر_در_گم شود و دست آخر شهرداری با شکم سیری بیاید و یکی دو تا را یک طرفه کند و بعد که مسیرها محدود شد، آن وقت اهل محل بیایند #عصبانیت هایشان را سر هم خالی کنند و با ماشین #خلاف بیایند و مسئولین و همدیگر را در ترافیک #فحش_کش کنند!
دیشب ساعت دوازده شب داشتم برادرزاده هایم را می بردم خانه شان. من یک #طلبه هستم و با #لباس_روحانیت پشت فرمان ماشین می نشینم. هیچ حقی برای خودم نمی بینم که خلاف بروم. بخاطر همین گاهی نیم ساعت باید مسیرم را دور کنم تا از خیابانی وارد محل شوم که خلاف جهت معین شده توسط تابلوهای شهرداری نباشد. حتی یک بار برای اینکه در محل خلاف نروم، توی کوچه دنده عقب رفتم، اما با تیرچراغ برقی که در آینده های بغل پیدا نبود تصادف کردم. به قیمت دو سال پیش، هفتصد هزار تومان پول #تعمیر دادم و نزدیک به دو میلیون هم افت قیمت ماشین داشتم. اما باز هم حق خود نمی بینم که خلاف بروم. حال اهل محل!ً اهل محل همه فریادهایشان را از این وضعیت نابسامان سر هم می کشند، نه سر مدیریت شهری که زندگی آنها را تاکسیدرمی کرده و ناملایمات آنها برایش اصل مهم نیست.
داشتم می گفتم. دیشب ساعت دوازده شب داشتم برادرزاده هایم را میرساندم خانه شان. بعد از کلی چرخ وا چرخ برای اینکه خلاف نروم، توی کوچه آخر، یک ماشین مدل بالا با یک راننده بالای پنجاه سال، و از تنها کوچه ای که می شد بیرون رفت، بیرون آمد و جلوی من پیچید و از من خواست که دنده عقب برگردم تا او بتواند مسیر یکطرفه را خلاف برود و احتمالا کلی در زمان صرفه جویی کند. با اشاره گفتم مسیر به نفع من یک طرفه است، شما باید مسیر را باز کنید و راه باز کردن مسیر را هم به او نشان دادم. اینجا بود که سر از ماشین بیرون آورد و با صدای بلند گفت: «من اهل همین محل هستم و میدانم که دارم چی می گم، دنده عقب برو تا من رد شوم.»
اینجور موقع ها همه بیماری های اجتماعی ام بیرون می زند. واقعا نمی دانم باید گذشت کنم یا حرف بزنم؟ یادم می آید که هیمن آدمها، آن روزهایی که شهوت جذب گردشگر، محله را اینطور نابود می کردند، سعی می کردم با اهل محل صحبت کنم تا جلوی این خطا را بگیرند، اما کسی حوصله نمی کرد. امروز هم من از معدود کسانی هستم که به قانونی که محصول کوتاهی جمعی ماست تمکین می کنم، آن وقت این آدم به راحتی توی صورت من نگاه می کند و می گوید دنده عقب برگرد تا من بتوانم خطاهایی که در صیانت نکردن از زندگی روزمره داشته ام را با زرنگ بازی دور بزنم.
پی نوشت: دیشب از آن شب هایی بود که نتوانستم گذشت کنم. زرنگ بازی این پیرمرد حسابی آتشم زده بود. ماشین را خاموش کردم و ساکت نشستم و تماشا کردم. حتی از ماشین پیاده شدم و رفتم دنبال خرید. از توی ماشین فرزندان جوان راننده #مسخره ام کردند. مطمئنم تا چند روز و چند ماه و چند سال خاطره این #طلبه_بی_شخصیت از ذهنشان نخواهد رفت و شاید اصلا دیدشان نسبت به طلبه ها #منفی شود!! اما واقعا دید مثبت این آدمها به چه درد می خورد؟ چطور می توانم به آنها توضیح دهم که من برای همین یک صحنه چقدر وقت و هزینه دادم و آنها با زرنگ بازی یک ثانیه ای، چطور همه این دردها را زنده کرده اند؟ً! چطور در چند ثانیه برای آنها تصویر #لج_بازی یک طلبه را توضیح دهم؟ میدانم که شدنی نیست. و می دانم که همیشه، #گذشت بهتر است، اما گاهی اوقات نمی توانم خودم را برای گذشت آماده کنم.
#انتخابات
#سرنوشت
#مسئولیت
#آینده
@teghtesadi
⚠️در استقبال از این سخن دوست عزیزم محسن آقای دنیوی!
1- بخش زیادی از #مسئولیت هایی که اکنون در دست دولت است، بی دلیل است و #مردم هم می توانستند آن را انجام دهند، اما #دولت_مدرن برای رسیدن به این سطح از قدرت و اقتدار نیاز داشت تا #سرمایه ای از مسئولیت ها برای خود فراهم کند که عادتا از عهده آن هم بر نمی آمد!
2- بعد از انقلاب، نیروهایی انقلابی، برای رفع فقر و استضعاف برآمده از نظام خانی و استعماری، می خواستند نهادهای متمایزی مثل جهاد سازندگی درست کنند اما نهاد مدرن دولت ایران، این جنبش را سرکوب کرد و پرداخت مطالبات آن را خود بر عهده گرفت.
3- دانش حکمرانی مدرن می گوید ما چیز مبهمی به اسم #مردم اساسا نداریم! نهاد قدرت فقط #مردم_نهادینه_شده را شناسایی می کند! شما راجع به کدام نهادی که مردم را به خودش جذب می کند صحبت می کنید؟
4- مردم نهادینه شده در شرکت های بازاری؟ یا مردم نهادینه شده در شبکه های غیر منفعت خواهانه؟ اگر درباره اولی صحبت کنید، که منطق آن از اساس سوداگرانه است و شبکه ای سرمایه سالار آن را به کنترل خود در آورده است و با واگذاری مسئولیت های دولتی، این نهادها به ابزار حکمرانی بازار بر جامعه بدل خواهد شد.
اما اگر می خواهید شبکه های غیرمنفعت خواهانه را فعال کنید، بگویید کدام یک؟ نهادهای بومی مثل وقف؟ آنها هم امروز خودشان را جزئی از بازار سوداگری ایران می دانند! نهاد فیء یا انفال مثل ستاد اجرایی و برکت و علوی و... آنها هم خودشان را جزء یا خادم بازار می دانند!! کدام مردم؟ نکند به اسم مردم و به کام بازار شود؟!
🆔 @social_theory