☀️انس باعلماء (۱۱۶۹)☀️
⭕️ چشمت روشن؛ در چهره فرزندت تابندگی عجیبی میبینم...
💠 در روزی شیخ مرتضی انصاری و پدرش میهمان آیتالله سیّد مجاهد شدند. در اوّلین روز ورودشان با جلسه درس خارج سیّد مصادف شدند. پدر شیخ مرتضی به دعوت سیّد مجاهد در صدر مجلس درس نشست و خود شیخ به اقتضای سنّ کمش در انتهای مجلس نشست.
- پس از خوش آمدگوئی، سیّد مشغول درس شد. درباره #حرمت_نماز_جمعه در زمان غیبت امام زمان علیهالسّلام بحث طولانی کردند و در آخر به حرمت نماز جمعه قائل شدند.
🔸پس از تمام شدن حرفهای سیّد، شیخ با کمال متانت و آرام عرض کرد حضرت آقا؛ ادلّه در اینجا افاده #وجوب میکند نه حرمت! و فوراً شروع کرد به اقامه دلیل و برهان برای وجوب نماز جمعه در عصر غیبت امام زمان علیهالسّلام...
🔹جالب آنکه سیّد مجاهد که قائل به حرمت شده بود، نظر شیخ را پسندیده و از رأی خود برگشت و قائل به وجوب شد. ناگهان شیخ نظر خود را عوض کرد و ادلّه محکمتر از اوّل اقامه کرد دالّ بر حرمت نماز جمعه!
- به طوری که سیّد و حاضرین همه متحیّر ماندند و جوّ جلسه عوض شد و همه سرها را به طرف شیخ کج کردند.
🔸سیّد مجاهد پس از لحظهای چند به حال طبیعی برگشت، پرسید این جوان کیست که این گونه بر مبانی فقه و اصول مسلّط است؟ پدر شیخ فرمود: فرزندم مرتضی است. سیّد مجاهد فرمود: چشمت روشن، چشمت روشن، ای شیخ محمّدامین!
🔹در چهره تابناک فرزندت تابندگی عجیبی را میبینم که در آینده افق حوزههای علمیّه شیعه بدان منور است. ای شیخ او را با خود به وطن مبر، او در آینده #زعیم_دینی و علمی درخشان شیعه است.
- پدر شیخ این در خواست را پذیرفته، خود تنها برگشت. شیخ با آن استعدادی که داشت شب و روز در خدمت سیّد مجاهد بود و هم در محضر شریف العلماء با جدیّت مشغول تحصیل علم شد.
📚 همراه با عالمان شیعه| حجره فقاهت
🌹🌺 سفره آسمانی 🌸🌹
https://eitaa.com/sofrehasemany
🌹🌺🌸💐🌼🌹🌼💐🌸🌺🌹