🌼🍃پسرم گفت: بابا داری میروی، شب عید هم که نمیآیی، پس تولد من چه میشود؟
🌼🍃 رو به من کرد و گفت: مامانش! یک تولد خوب برای حسین بگیر. من هم کادویش را کنار میگذارم. بعد همسرم مرا کنار کشید و گفت: #زندگیام را به تو میسپرم.
🌼🍃وقتی از در بیرون رفت، دیدم کلاه و دستکش را نبرده است. زنگ زدم، گفت: کلاه را بده حسین، پایین بیاورد. دیگر شما نیایید.
🌼🍃حسین که پایین رفت تا کلاه را بدهد، آقاسعید به او گفته بود:
«خواستم مردانه حرف بزنیم. بعد از من، مرد خانه تو هستی، مواظب مادر و خواهرت باشد.»
🌼🍃یک گاز هم از لپ حسین گرفت تا یادش بماند چه قولی داده است.
#شب_جمعه
#شهید_سعید_انصاری
#سفره_دینی 👇
•┈••✾•🌿🌼🌿•✾••┈•
✳️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f