#حفظ_انوار_ماه_رمضان
آیت الله فاطمی نیا:
🌻سعي كنيد تا مي توانيد #نورهاي كسب شده در اين ماه را با #گناه_نكردن حفظ كنيد. اولياء الله كه به آن مقامات عاليه رسيدند در اثر #حفظ همين انوار بوده است!
🌻اگر كسي بتواند يك #نور كه در اين ماه كسب كرده است، #حفظ كند و با #معاصي از بين نبرد و به ماه رمضان سال آينده برساند، آثار معنوي خاصي خواهد ديد واميد است #عاقبت_بخير شود!
#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
اسعدالله ایامکم
با عرض سلام و آرزوی سلامتی
برای همه اعضای کانال#سفره_دینی
در کانال روی هر هشتک کلیک کنید
موارد دیگر آن را در پایین متن با شماره
و با کلیک بر روی فلش(بالا و پایین)
🔻🔺 قابل پیدا کردن و جستجوست.
برای مثال روی موارد زیر کلیک کنید:
#طلیعه_کانال_سفره_دینی
#قرآن
#ابا_عبدالله_الحسين
#تکنیک_های_فرزند_پروری
#آموزش_تجوید
#شرح فرازهایی از دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان
#نجوا_با_خدا
#معرفی_کتاب
#می_خواهم_روزه_بگیرم
#امیرالمؤمنین_را_از_زبان_علی_بن_ابی_طالب_علیهماالسلام_بشناسیم
#خطبه_قاصعه
#یک_آیه_یک_تلنگر
#نهج_البلاغه
#حکمت_150
#حکمت_150_نهج_البلاغه
#شهدا
#شب_جمعه
#یاد_شهدا
#آیت_الله_بهجت
#علامه_طباطبایی
#علامه_جعفری
#آیت_الله_مجتهدی
#داستان
پیشنهاد برای مطالعه
#یک_خاطره_ناب_عملیاتی_از_دعای_ابوحمزه_خواندن_یک_تخریبچی
#راهی_سریع_برای_رسیدن_به_نعمت_های_الهی_در_ماه_بندگی
#عرق_زنان_چادری_سه_جا_نور_می_شود
#راه_تضمینی_برای_رسیدن_به_قدرت_و_آرامش
#یک_نکته_جذاب_برای_یک_ماه_بندگی
#جایگاه_بلند_خداباوری_و_رضایت_امام_زمان_در_رسیدن_به_آرامش_روانی
#حاجت_شهید_قاسم_سلیمانی
#اگرباخبربودم_زودترمی_آمدم.
#گزینه_سودمند_در_زندگی_عمل_به_یقینیات_یا_احتمالات
#خانواده_عنکبوت_تصویری_روشن_از_خانواده_سست_بنیان
#با_خدا_خدای_دیگری_نیست
#شیطان_از_این_اعمال_ظاهری_ما #در_رنج_و_عذاب_است
#فراگیری_چهار_نکته_لازم_برای_منتظر_در_2دقیقه
#تنها_باور_راه_گشا_که_در_وقت_دعا_عملیاتی_و_کاربردی_خواهد_شد
شهدایی که مهمانشان بودیم
#شهید_محمد_بروجردی
#شهیدمحسن_زیارتی
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهید_سیدرضا_طاهر
#مهدی_زین_الدین
#شهید_خرازی
#شهید_محمد_معماريان
#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
💠 #حدیث_روز 💠
💎 سه نشانه انسان #صبور
🔻پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله:
عَلامَةُ الصّابِرِ فِى ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لايَكْسِلَ، وَالثَّانِيَةُ، اَنْ لايَضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لايَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ، وَاِذا شَكا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ
🔻نشانه انسان صبور در سه چيز است:
◽️۱ـ اينكه كسل نمیشود.
◽️۲ـ دل تنگ نمیشود.
◽️۳ـ از پروردگارش شكايت نمیكند.
➖چرا كه وقتى كسل شود، حق را ضايع و تباه خواهد كرد،
➖هنگامى كه دلتنگ شد، سپاسگزارى نمیكند،
➖وقتى كه از پروردگارش شكايت كند، گناه خواهد كرد.
📚 بحارالانوار،۷۱/۸۶
#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
🚨 دعای آهوها برای #حاج_قاسم
💠 علاءالدین بروجردی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با اشاره به ماجرای هولناک زنده به گور کردن هزاران جوجه یک روزه به بهانه تنظیم تولید، در یادداشتی نوشت:
🌻روزی یکی از همرزمان نزدیک شهید بزرگوار سرلشکر #حاج_قاسم_سلیمانی میگفت در یکی از سفرهای سردار سلیمانی در بحران #داعش در عراق که در فصل زمستان صورت گرفته بود #حاج_قاسم در شرایطی از عراق تماس گرفت که صدای تیراندازیها به وضوح به گوش میرسید و وی در شرایط جنگی قرار داشت.
🌹ایشان در این تماس اظهار داشت که شنیدهام تهران #برف سنگینی آمده است.
🍃گفتم: بله همین طور است.
🌹گفت: با این برف #آهوهایی که در کوه نزدیک پادگان مقرّ #سپاه وجود دارد حتماً برای پیدا کردن غذا پایین میآیند.
همین امروز به اندازه کافی علوفه تهیه کن و در چند جا قرار بده که آنها از گرسنگی تلف نشوند.
🍃من ، چون آن زمان فرمانده بودم سریع اقدام کردم و تا ظهر نظر ایشان را عملی نمودم.
🌹با کمال تعجب بعدازظهر مجدداً زنگ زد و گفت:
چه کردی؟! گفتم: دستور فرمانده عملی شد و آهوها دعاگو هستند.
🍃من از ایشان سوال کردم در این شرایط سخت که با داعش درگیر هستید چگونه به فکر آهوهای نزدیک مقر هستید؟
🌹ایشون پاسخ داد من به شدت به دعای خیر آنها اعتقاد دارم!
🌐سایت جهاننیوز، اول اردیبهشت 1399
#سردار_شهید_سلیمانی
#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اللهمعجللوليكالفرج
#امام_زمان
#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
🌺اگر به جای گفتن:
🍀دیوار موش دارد و موش گوش دارد، بگوییم:
"فرشته ها در حال نوشتن هستند..."
🍀نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد!
🌴قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
🔥بچه را ول کردی به امان خدا !
🔥ماشین را ول کردی به امان خدا !
🔥خانه را ول کردی به امان خدا !
🍀و اینطور شد که"امانِ خدا" شد: مظهر نا امنی!
🍃ای کاش میدانستیم
🌺امن ترین جای عالم، امانِ خداست.
#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
🌺 فرازی از #دعای_ابوحمزه_ثمالی...
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى آلِفَ مَجالِسِ #الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِى وَبَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِى
استاد #علی_صفایی_حائری در 📚#بشنو_از_نی در شرح ابو حمزه ثمالي می نویسند #بطالین کسانی اند که شب هنگام، از فردایی پر کار و تلاش حرف می زنند، ولی چون روز می رسد خبری از تلاش ایشان نمی یابی.
🍀یکی از دلایل #بی_توفیقی #برخی نیروهای به اصطلاح #انقلابی شاید همین باشه که هر روز از مبارزه با #آمریکا و #استکبار جهانی و مالیدن پوزه دشمن به خاک دم می زنند. ولی حاضر به ترک زمین دشمن نیستند. و می گویند. برتری #شبکه_های_اجتماعی و #پیام_رسان_های #دشمن بر پیام رسان های داخلی و حضور مردم در آنجا واقعیتی هست که باید پذیرفت و...
🌺در حالی که #حضرت_آقا در سخنرانی روز قدسشون فرمودند:
💥برخی برای توجیه رفتار زشت برقراری ارتباط با صهیونیسم ، استدلال میکنند که رژیم صهیونیستی واقعیّتی در منطقه است، بیآنکه به یاد آورند که با واقعیّتهای مهلک و زیانبخش باید مبارزه کرد و آن را ازاله کرد.
🔥امروز #کرونا یک #واقعیّت است و همهی #انسانهای_باشعور، #مبارزه با آن را #واجب میدانند.
🌾متأسفانه #پیام_رسان_ها و #شبکه_های_اجتماعی دشمن در بسیاری از #بحران های اخلاقی, فرهنگی و اقتصادی, مانند رواج تصاویر مبتذل, خشونت, مواد مخدر, نوسانات بازار خودرو, ارز, سکه و طلا، نقش مخربی داشته است.
🌹آیا برای این مبارزه، برنامه ریزی کرده ایم؟
🌹نسل جوان انقلابی چه زمانی می خواهد این مبارزه را شروع کند؟
#سفره_دینی 👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
May 11
8✅ #تکنیک_های_فرزند_پروری
🌺 #احساس های ما دو نوع هستن.
🍀بعضی ها مثل #ترس و #غم و #اعصبانیت و #استرس #ناراحت_کننده هستن.
🍀و بعضی مثل #شادی و #عشق و #آرامش، #خوشایند.
🍀ما باید تلاش کنیم تا احساس های #ناراحت_کننده رو کم کنیم و #به احساس های #خوشایند #تغییر بدیم.
🌹مثلا
🍃اگر بچه ترسیده، کافیه اول ترسش رو بفهمیم و اونو بپذیریم.
🍀اغلب همین همدردی، احساس ترس اونو کم می کنه یا اونو به احساس آرامش تغییر می ده.
🍀اگه نداد، کافیه اونو تو بغل بگیریم و بهش بگیم، «آروم باش،مامان پیشت هست.» تا آروم بشه.
📚منبع: #تکنیک_های_فرزند_پروری، دکتر سعید جهانشاهی فرد
🌺#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
May 11
✅ ماموریت ویژه یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر #شهید_محسنحججی
بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.
■ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"
● می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.
قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش.
※※※※
توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.
■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. 😱😭😩
رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!"
● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.
داد زدم:
*پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش*؟!"😡😭😬
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
داعشی به زبان آمد. گفت: " *تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!*"😥😭😭
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."
■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد.
توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"*
گفتم:
*بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.*😭😫
■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😞
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم
فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝😍
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
■ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم.
😴😥 😨
بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟😭
گفتم: "حاجآقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."
● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!
#شب_جمعه #یاد_شهدا
#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.👇
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
امام خميني داشت كتاب مي خواند كه علي كوچولو به اتاقش آمد. امام كتابش را بست و با مهرباني علي كوچولو را در آغوش گرفت.
علي روي زانوهاي پدربزرگش نشست.
نگاهي به او كرد و پرسيد: «آقا جان! ساعتت را به من مي دهي؟»
آقا جان پاسخ داد: «بابا جان! نمي شود، زنجيرش به چشمت مي خورد و چشمت اذيت مي شود، آخر چشم تو مثل گل ظريف است.»
علي كوچولو فكري كرد و گفت: «پس عينك را به من بدهيد. »
پدربزرگ خيلي جدي پاسخ داد: «نه! دسته اش را مي شكني و آن وقت ديگر من عينك ندارم. بچه كه نبايد به اين چيزها دست بزند.»
علي از روي پاهاي امام پايين آمد و از اتاق بيرون رفت.
چند دقيقه بعد، علي كوچولو دوباره به اتاق پدربزرگ آمد و گفت: «آقا جان! بيا بازي كنيم. تو بشو بچه و من هم بشوم آقا جان!» امام قبول كرد.
علي لبخندي زد و گفت: «پس از اين جا بلند شويد. بچه كه جاي آقا نمي نشيند.» امام با مهرباني بلند شد.
علي كوچولو با شيطنت گفت: «عينك و ساعت را هم به من بدهيد، آخر بچه كه به اين چيزها دست نمي زند.»
پدربزرگ خنديد. دستي بر سر علي كوچولو كشيد، او را بوسيد و گفت: «بيا اين ها را بگير كه تو بردي.» علي كوچولو ساعت و عينك را با شادماني گرفت.
#قصه
#کودکانه
#رحلت_امام_خمینی_ره
🌺#سفره_دینی را به دوستانتون معرفی کنید.
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f