فرصت دارم که بسازم امروز بعد از دو ماه به اینجا رسیدم و دلم تنگ بود. اشک از چشمانم جاری شد. اشکالی ندارد، بمباران شده، دوستت دارم. محله‌مان داغون شده، دوستت دارم. دوستانم شهید شده بودند و می‌دانم آثار زیبایی‌شان و عروسک‌های قشنگ‌شان زیر خاک‌ها منتظر من هستند تا با آن‌ها تجدید پیمان کنم. اشکالی ندارد. ای اشک، آرام بگیر! ای قلب، از تپش نایست! تو را خدا، آرام بگیر. آری، من پر از خشم هستم، اما عشقم هزاران برابر شده. انگار کودک گمشده‌ام را دوباره یافتم. اشکالی ندارد، آسیب دیده، ولی در آغوشم هست و با صدای قلبش آرام می‌گیرم. اشکالی ندارد. مادرم نیست، برادرم نیست. صدایشان را از زیر خاک‌های پر از درد می‌شنوم که مرا صدا می‌زنند: "زینب، کجایی؟ زینب، بیا اینجا و دراز بکش و کمی آسوده باش." اشکالی ندارد. زینب، همه چیز درست می‌شود. همه چیز دوباره قشنگ می‌شود. دوباره از زیر خاک‌ها جوانه‌ها بیرون خواهد زد. دوباره آفتاب جور دیگری به شهر ما خواهد تابید. دوباره ماه با ما آشتی می‌کند. دوباره پنجره می‌تپد و دوباره هزاران دوبارهٔ قشنگ خواهد رسید. اشکالی ندارد. اسرائیل، اَه دوست ندارم حتی اسمش را بیاورم. حالم ازش بد می‌شود، اما اشکالی ندارد. این موجود موذی به خاک پاک ما تجاوز کرده، اشکالی ندارد، چون می‌دانم عمرش به پایان خواهد رسید و مطمئن هستم رویش دوباره شروع می‌شود. و آن وقت نوبت ماست که بباریم، نوبت ماست که بباریم و گرد و غبار نفرت را بشوییم. گرد و غبار خشم و غربت را تمام کنیم. آن وقت دیگر خاک بوی باران می‌دهد، بوی طراوت. طراوت رویش و فقط روییدن جوانه‌ها. بچه‌های تازه متولد شده پر از احساس، آه، یادم رفت، اصلاً اینجا جنگ است. چه برنامه‌های خوبی برای شهرم دارم! می‌خواهم درست همین‌جا یک درخت بکارم. اینجا هم بگذار فکر کنم، شاید این جا هم یک درخت زیتون بکارم. آن طرف‌تر، آهان! اونجا، جایی که همیشه با دوستم بازی می‌کردم. آنجا هم پر از عروسک‌های قشنگ می‌گذارم برای بچه‌های آفتابی. آری، عروسک‌های قشنگ از باقیمانده پارچه‌های زیر خاک دفن شده تا همیشه کودکانمان یادشان باشد که بازی زندگی ادامه خاطره گذشته‌هاست. کودکم خواهد آموخت که بسازد از هر چیزی که ویران می‌شود، حتی از آن خرابی‌هایی که سیاه و تاریک است، داغون است. عیبی ندارد کودکم می‌آموزد و یاد می‌گیرد که همیشه به فکر پرواز باشد. پرواز همیشه از پایین به بالاست. آری، از خرابی به آبادانی. تا خرابی نباشد، گویا آبادی مزه‌ای ندارد. خوشحالم که فرصت دارم که بسازم 👆(دختران #موکب_علمی_امام_صادق علیه‌السلام است.)