فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〽️جراحی زیبایی به سگها هم رسید!/ تغییررنگ چشم برای سگها
🔹این نمونه بارز حیوونآزاریه!
🔹از صبح مدعیان حمایت از حیوانات به صف وایمیستن برای عوضکردن رنگ چشم این بیزبونها!
#جاهلیت_مدرن_
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
رمان
ازسیم خار دار نفست عبور کن
قسمت 69
گوشی را که باز کردم چند پیام از آرش داشتم.
بعد از این که برای مادر پیام فرستادم.
پیام های آرش را باز کردم ...از این که نامه اش را خوانده بودم و هیچ عکس العملی نشان نداده بودم ناراحت شده بودو نوشته بود:
–اون حرف هایی که تو نامه نوشته بودم دل سنگ رو آب می کرد، اونوقت تو حتی یه پیامم نفرستادی؟در دلم خدارا شکر کردم که نامه را نخوانده ام.
ــ خیلی خوش امدید.صدای کمیل بود.
لبخندی زدم و گفتم:
– ممنون، انشاالله سال خوبی داشته باشید.
– سالی که اولین مهمونمون شما باشید حتما خوبه.با تعجب گفتم:– یعنی خواهرتون نیومدن؟
ــ قرار امشب بیان، ما قبل از مسافرتشون رفتیم خونشون، دیگه وقت نشد اونا بیان.
روی مبل نشستم، ریحانه فوری خودش رادرآغوشم جاداد.چند دقیقه بیشتر طول نکشید که کمیل میز را چیدو گفت:
–تشریف بیارید.
همانطور که ریحانه بغلم بود پشت میز نشستم و شروع کردم به ریحانه غذا دادن.
کمیل اشاره کرد به چند طعم دلستری که خریده بودوگفت:– نمی دونستم چه طعمی دوست دارید واسه همین همه ی طعم هارو خریدم. بعد یک لیوان راگذاشت کنار بشقابم و ادامه داد:
–کدوم رو براتون بریزم.
–راستش هیچ کدوم.
باتعجب گفت: –کلا دلستر دوست ندارید.
قاشق دیگهایی در دهان ریحانه گذاشتم و گفتم:
–نه که دوست نداشته باشم، به خاطر ضررهاش اصلا نمی خوریم.
یعنی کلا ما عادت نداریم بین غذا نوشیدنی، حتی آب بخوریم، اصلا مامانم سر سفره آب نمیزاره.بعد لبخندی زدم وگفتم:
– اولش برامون سخت بود ولی سخت تر از اون این بود که خودمون از سر سفره بلندشیم بریم آب بیاریم. چون نه من حالش رو داشتم نه خواهرم، دیگه کمکم عادت کردیم.
بعد تکهایی از جوجه در دهانم گذاشتم و ادامه دادم: –کلا نوشابه خوردن که جرم نابخشودنیه تو خونهی ما.خنده ی بلندی کرداز همان خنده های آقامعلمیاش وگفت:– آفرین به مادرتون. چه ترفند خوبی استفاده کردن، وآفرین به شما که اینقدر مقاومت کردید. یعنی اصلا دلتون نمیخواد بخورید؟ــ گاهی دلم میخواد ولی خب وقتی به ضررهاش فکر می کنم، صرفه نظر می کنم.
نچی کردو گفت: –با این حساب، پس من یه دوست نابابم که این چیزا رو بهتون تعارف میزنم.– من همیشه خوبی ازشمایادگرفتم، برام بریزید حالا با یه بار چیزی نمیشه...
بلندخندید.–اتفاقا همه چی ازهمون باراول شروع میشهها...زنگ گوشیام نگاه هر دویمان را به طرف میزمبل کشاند. چون ریحانه بغلم بود، کمیل بلند شد و گفت: –من براتون میارم.
گوشی را برداشت، با دیدن صفحهاش رنگش تغییر کردو اخم هایش درهم شد.
از کارش تعجب کردم. گوشی را گذاشت کنار لیوانم و سرجایش نشست، حتی سرش رابالا نیاورد. تشکر کردم و او زیر لبی جواب داد.
بادیدن اسم آرش روی گوشی وارفتم. خیره ماندم به صفحه. با خودم گفتم حداقل فامیلیاش را ذخیره می کردی دختر...
ولی برای این فکرها دیر بود. پاهایم یخ کرده بود. وچقدر یک لحظه این سردی را در تمام بدنم احساس کردم.
گوشی را برداشتم که بی صدایش کنم. قبل از این که دکمه کنارش را بزنم خودش قطع شد.
ترسیدم دوباره زنگ بزند، گذاشتمش در حالت هواپیما.کمیل با اصرار ریحانه را ازمن گرفت، تا راحت تر غذا بخورم، ولی من دیگر از اشتها
افتاده بودم. به این فکر می کردم که نکند کمیل فکر بدی در مورد من بکند.
غذا را در سکوت خوردیم. تشکر کردم و بلند شدم تا کمک کنم، میز را جمع کنیم. اجازه نداد.
بدون این که نگاهم کند گفت:
–شما که چیزی نخوردید. حداقل بشینید با آجیل خودتون رو مشغول کنید.
گوشیام را روی سایلنت گذاشتم و از حالت هواپیما خارجش کردم. آرش چند بار دیگه هم زنگ زده بوده. نگاهی به کمیل انداختم. غر ق فکربود، شیشه شیر ریحانه رادستش داد و اوهم امد کنارم روی کاناپه دراز کشیدو شروع کرد به خوردن.هنوز شیشه شیرش تمام نشده بود که چشم هایۺ غرق خواب شد.کمیل با دوتا دم نوش آمد و روی مبل روبرویی من نشست و یکی از فنجانها را جلوی من گذاشت وبرای این که جو را عوض کند گفت:
– از این به بعد منم سعی می کنم وسط غذا آب نخورم، ببینم می تونم.
ـــ البته تا دوساعت بعداز غذاهم خورده نشه بهتره، اولش شما با همون فقط سر سفره آب نیاوردن شروع کنید، کمکم بقیش رو انجام بدید.
سرش را به علامت تایید تکان داد و همانطور که سرش پایین بود خیلی متفکر گفت:
– هر کاری اولش سخته...
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
رمان
از سیم خاردار نفست عبور کن
قسمت 70
از حرفش احساس خوبی پیدا نکردم واسه همین گفتم:
– اگه اجازه بدید من دیگه برم.
با تعجب گفت:
–به این زودی؟ حداقل دمنوشتون رو بخورید.
ــ میل ندارم، ممنون. میشه یه آژانس برام خبر کنید.
این بار نگاهم کرد و ڴفت:
– خودم می رسونمتون.
ــ نه، ریحانه خوابه، زابه راه میشه.
ــ به خواهرم میگم بیاد پیشش.
ــ دوباره مخالفت کردم و گفتم:
به اندازه کافی امروز زحمت...
نگذاشت حرفم را تمام کنم.
– مادرتون شما رو به من سپرده باید خودم ب
برمتون.سویچ را برداشت و کنار در منتظرم ایستاد.از اتاق ریحانه رو اندازش را آوردم و رویش کشیدم. خم شدم و بوسهایی از لپ نرمش کردم، لپش نوچ بود. برگشتم نگاهی به کمیل که تکیه زده بود به قاب درو ما را نگاه می کرد انداختم و گفتم:
– کاش بعد از غذا صورتش رو می شستیم. بچه نباید با صورت کثیف بخوابه.
با تعجب گفت:
–چرا؟
ــ چون خدایی نکرده اجنه ممکنه به بچه ها نزدیک بشن.
بچه که بودیم، مادرم همیشه میگفت بعد از غذا دست و صورتمون رو بشوریم، حتی گاهی شبها قبل از خواب چک می کرد دست و صورتمون کثیف نباشه. بزرگتر که شدم یه روز ازش دلیل کارش رو پرسیدم اونم این جواب رو داد.
کمیل فقط نگاهم کرد. حس شاگردی راپیداکردم که مقابل معلمش درس پس می دهد، برای تکمیل حرفهایم ادامه دادم:
– پاد زهرش یه آیت الکرسیه که الان براش می خونم.
نگاه تشکر آمیزی به من انداخت و گفت:
–اون که درمان همه ی دردهاست...
من میرم به زهرا بسپارم. بعدش بیرون منتظرتون میمونم. کلید را برداشت و گفت:
–لطفا در رو ببندید و بیایید. وقتی ماشین را روشن کرد پرسید:
–گوشیتون رو برداشتید؟
داخل کیفم را نگاهی انداختم و گفتم:
–بله هست.
مدتی به سکوت گذشت. نگاهی به گوشی ام انداختم تاببینم مادرم زنگ نزده باشد که دیدم دوباره اسم آرش، روی صفحهی گوشیام خودنمایی می کند.. فوری دکمه ی کناریاش را زدم و داخل کیفم انداختمش. روزی را یادم امدکه سوار ماشین آرش بودم و کمیل زنگ زدتا بگوید ریحانه تب کرده.ارش بلافاصله بعد از تمام شدن تلفنم، پرسید کی بود؟ ومن تا توضیح ندادم و همه چیز را برایش نگفتم کوتاه نیامد.
اما امروز چراکمیل بادیدن اسم آرش چیزی نپرسید.
سکوتش نشان از این داردکه فکرش رامشغول کرده ولی به خودش این اجازه را نمیدهد که سوالی بپرسد.
هر چه فکر کردم فقط به یک جواب رسیدم، شاید آرش خودش را محق تر میداند.
چقدر دلم می خواست الان در مورد آرش حداقل یک توضیح مختصری بدهم تا حداقل فکر بدی درموردم نکند.
سکوت را شکست وبااخم پرسید:
–چرا جوابش رو نمیدید؟
گنگ نگاهش کردم و او اشاره به کیفم کردو گفت:
–همون که داره خودش رو می کشه.
سرم راپایین انداختم و چقدر خدارا شکر کردم که این سوال را پرسید.
آرام گفتم:
–قبلا جوابش رو دادم.
ــ خب...یعنی مزاحمه؟
ــ نه، همکلاسیمه.
با این حرف بدونه فکرم، همانطور که خیره به جلو بود لبهایش کش امدوخودش را منتظر نشان داد، برای توضیحات بیشتر، ولی وقتی ادامه ندادم، با تردید و خیلی آرام پرسید:
– خواستگاره؟
با علامت سر جواب مثبت دادم.
دوباره به روبرو خیره شد و گفت:
– خب؟
خجالت می کشیدم برایش توضیح بدهم، ولی برای این که نسبت به رابطهی من و آرش بد بین نباشد خجالت راکنار گذاشتم وگفتم:
–من بهش جواب منفی دادم ولی اون دست بردار نیست.
برگشت طرفم و خیلی جدی گفت:
–پس چرا میگید مزاحم نیست؟
هول شدم از این کارش و گفتم:
– خب، نیست، فقط اصرار داره دوباره حرف بزنیم شاید نظرم عوض بشه.
این بار با خشمی که در صدایش بود و سعی در کنترلش داشت گفت مادرتون در جریان هستند؟
ــ بله، تقریبا.
ــ می خواهید من باهاش حرف بزنم؟
ــ نه ممنون، چیز مهمی نیست، خودم حل می کنم.بقیه راه به سکوت گذشت و تا آخر راه اخم هایش را باز نکرد.وقتی رسیدیم خانه تشکر کردم و پیاده شدم و او به سرعت دور شد.تا خواستم دستم را روی زنگ بگذارم با شنیدن صدای آرش خشکم زد.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
رمان
از سیم خار دار نفست عبور کن
قسمت 71
–چندلحظه صبرکنید.
هاج وواج نگاهش کردم، قلبم بعدازچندلحظه به کارافتادودیوانه وارخودش رابه قفسه ی سینه ام کوباند، بالاخره نگاهم راازاوگرفتم وپخش زمین کردم.
با قدمهای بلند خودش را به من رساند. صدای قدم هایش اکو شد درسرم.
زانو زد جلوی پاهام و نگران گفت:
–چی شده؟ تصادف کردید؟ یا زمین خوردید؟
با این کارش تپش قلبم بیشتر شد، صورتم داغ شد، یک قدم عقب رفتم ولی تعادلم رانتوانستم حفظ کنم، برای نیفتادن، خودم رابه دیوارچسباندم وعصایم به زمین افتاد. فوری عصارادستم دادوباغم نگاهم کرد. سعی کردم نگاهش نکنم، با صدایی که لرزشش پیدا بود گفتم:
–نامه بَرتون بهتون نگفته؟
کنارم ایستادو گفت:
–حتی نمی خوای نگاهم کنی؟ منظورت ساراست؟ مگه اون امدنی تو اینجوری بودی؟
سرم رابالا آوردم، ماتش شدم، لاغرتر شده بود. ولی مثل همیشه خوش لباس وخوش تیپ بود. یک قدم ازاوفاصله گرفتم و بی توجه به سوالش من هم پرسیدم:
–چطوری اینجا رو پیدا کردید؟
چشم هایش نم شدو گفت:
–دلتنگ که باشی، هیچی آرومت نمیکنه، جز دیدنش یا شنیدن صداش.
تو که گوشیت رو جواب ندادی.
منم از سارا به زور آدرس گرفتم و تصمیم گرفتم اونقدر بمونم اینجا تا بالاخره از خونه بیای بیرون، ولی دیدم تو اصلا خونه نیستی...انگار می خواست طعنه ایی چاشنی حرفش کند ولی حرفش را خورد.
از حرفهایش دلم ضعف رفت، واقعا چقدر درسته که میگن دل به دل راه دارد.
احساس سرما می کردم، درحالی که هوا خوب بود، تمام انرژی که داشتم را جمع کردم وگفتم:
–سارا کار درستی نکرده آدرس اینجا رو بهتون داده.
لطفا الانم زودتراز اینجا برید، سعی کردم لرزش لبهایم را کنترل کنم برای همین به داخل دهانم جمعشون کردم و ادامه دادم:
– اینجا مارو می شناسند.
چشم هایش تمنارافریادمیزدند. خیلی مهربان گفت:
– پس خواهش می کنم چند دقیقه بیایید داخل ماشین بشینید باهم حرف بزنیم.
چطور می توانستم قبول نکنم، دلم سرکش شده بود. یقه ی قفسه ی سینه ام راگرفته بودوبرایش قلدری می کرد.
سرم را پایین انداختم و فکری کردم، یک آن، انگار تمام قول و قرارهایی که با خودم گذاشته بودم یادم امد، به خودم نهیبی زدم، که "مگر نمی خواهی تمامش کنی، پس دیگرحرفی نمانده". در دلم از خدا کمک خواستم.
به چشم هایی که با محبت نگاهم می کرد چشم دوختم و نمیدانم این همه قدرت راازکجاآوردم، سیلی محکمی به دلم زدم. یقه ی قفسه ی سینه ام رارها کردودرگوشه ایی سنگ شد.
– من حرف هام رو قبلا به شما گفتم، دیگه حرفی نمونده، لطفا مزاحم نشید.
کاری نکنید که به خاطر مزاحمت های شما ترک تحصیل کنم و دیگه دانشگاهم نیام. لطفا از اینجا بریدو دیگه ام سراغم نیایید. شما یه خواستگاری کردید منم جواب منفی دادم تموم شد رفت، چرا اینقدر پیله می کنید. بعد زنگ را فشار دادم. خودم هم می دانستم که تمام نشده، می دانستم که دل منم پیله کرده ...
انگار خرد شد، مبهوت نگاهم می کرد، از جایش تکان نخورد. مثل مجسمه شده بود.
در راکه زدند، فوری داخل شدم و محکم بستمش. باصدای بسته شدن درچیزی درقلبم فروریخت، پشت در نشستم و بغض نشسته در گلویم را آرام آرام رها کردم واز خدا خواستم که بتوانم فراموشش کنم.
صدای رفتنش را نشنیدم، حتی صدای روشن شدن ماشینش را. یعنی هنوز نرفته بود.
با خودم گفتم بروم بالا و از پنجره نگاهی بیندازم.
به پاگرد که رسیدم از پنجره نگاه کردم همانجا نشسته بودو سرش پایین بود...
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هضم این ویدئو بسیار بسیار سنگینه
و قلبی نورانی میخواد
از دستش ندهید
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
نشر حداکثری لطفا
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
*🔽 اهم شایعات و اخبار جعلی در ۲۴ ساعت گذشته*
1️⃣ کشته شدن یک سرباز وظیفه به نام «امیررضا حامدی عثمانوندانی» در اثر شکنجه مقام های انتظامی در گیلان
*▫️ هدف:* باورسازی حاکمیت «خشونت و کشتار» بجای حاکمیت قانون در کشور
*▫️ بستر انتشار:* تلگرام/ توییتر/اینستاگرام
*▫️سطح انتشار:* ملی
2️⃣ ربودن مهرداد بختیاری؛ زندانی سیاسی، از زندان توسط تعدادی لباس شخصی و عدم اطلاع از وضعیت وی
*▫️ هدف:* باورسازی اهتمام نظام برای ایجاد خفقان و حذف مخالفان و معترضین سیاسی
*▫️ بستر انتشار:* توییتر/تلگرام
*▫️سطح انتشار:* ملی
3️⃣ محرومیت 4 ترمی شقایق اکبری؛ دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
*▫️ هدف:* باورسازی استفاده نظام از ابزارهای مختلف برای ایجاد خفقان و ترس در میان شهروندان
*▫️ بستر انتشار:* تلگرام/اینستاگرام
*▫️سطح انتشار:* ملی
4️⃣ ضرب و شتم عباس واحدیان شاهرودی؛ از زندانیان سیاسی و عضو بیانیه 14، در زندان وکیل آباد توسط اراذل و اوباش
*▫️ هدف:* باورسازی تلاش نظام برای خفقان و حذف مخالفان سیاسی نظام
*▫️ بستر انتشار:* تلگرام/توییتر
*▫️ سطح انتشار:* ملی
5️⃣سانسور آمار نوزادان زاده شده از مادران 10 تا 14 سال از وبسایت ثبت احوال
*▫️ هدف :* باورسازی حمایت نظام از کودک-همسری برای افزایش تولید موالید در کشور
*▫️ بستر انتشار:* توییتر/تلگرام
*▫️سطح انتشار:* ملی
6️⃣ قتل یک وکیل دادگستری در ملایر به نام «سهیلا معماری» در دفتر کار خود
*▫️ هدف :* باورسازی پایین بودن امنیت در جامعه و حاکمیت خشونت بر قانون
*▫️ بستر انتشار:* تلگرام
*▫️سطح انتشار:* ملی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
#خط_روایت_
*✅ اهم خطوط روایت های مطرح شده درباره سالگرد اغتشاشات 1401*
1.برجسته سازی خشونت نیروهای امنیتی نسبت به معترضان در سال 1401 (علیه فراموشی)
2.القای اعتراضات خیابانی به عنوان تنها مسیر دستیابی مردم به مطالبات
3.تناقض ارزش های مردم و مسئولان نظام جمهوری اسلامی
4.کشته سازی و قهرمان سازی از آسیب دیدگان اغتشاشات سال 1401
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🟣 آیا بازنشستگان کشور امارات بنزین رایگان می گیرند؟
▪️در شبکههای اجتماعی شایعه شده که «بنزین بازنشستههای اماراتی مجانی شد.» این شایعه همراه ویدیوی فردی است که در پمپ بنزین باک خودرویش را پر میکند و فقط کارت ملی را نشان میدهد.
▪️در ویدیو هیچ اشارهای به بازنشستهبودن فرد نمیشود در حالی که او کارت ملی خود را نشان میدهد و سن و اسم و تصویرش مشخص است. همچنین در هیچ منبع خبری و رسمی حکومتی یا بخشهای مربوط به بیمه و بازنشستگی اماراتی هم چنین خبری منتشر نشده است.
▪️ویدیو در اواخر آبان ۱۴۰۲ به صورت ویدیو عمودی کوتاه در یوتیوب و پست اینستاگرام و تیکتاک عربی با کپشن «بنزین رایگان برای بازنشستگان اماراتی روی کارت بازنشستگی وایرال شدهبود
▪️با این حال، این فرد برای اینکه ادعایش را ثابت کند، کارت شناسایی خود را نشان میدهد. از روی کارت میتوان دید که نام او «جمال سعید …» است و متولد سال ۱۹۷۱ است.
▪️سن بازنشستگی در امارات متحده عربی، ۶۰ سال است در هر صورت آقای «جمال سالم…» مشمول هیچ کدام از موارد بالا نیست و بازنشسته محسوب نمیشود.
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
#اطلاع_رسانی_
#بازنشستگان_
#متناسب_سازی_
🔻قابل توجه دوستان محترم ،پیرو سوالات مکرر مبنی بر #متناسب_سازی_ حقوق #بازنشستگان_ متاسفانه این ماه هم انجام نشده
✍این مطالبه تمام بازنشستگان هست که متناسب سازی حقوق هر چه سریعتر اجرایی گردد
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
سخنی بسیار زیبا و قابل تأمل از مولا علی(ع)👇
⚜کسی را که نزدیکانش واگذارند بیگانه او را بپذیرد
🔰مراقب زندگی تون و روابط خانوادگی باشید با همسر و فرزندتون #رفیق_ باشید و براشون وقت صرف کنید مخصوصا اگر فرزند #نوجوان_ دارید 👌
❀✾••┈┈•❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•❀
#پورحاتم_
کارشناس خــ🌱 ـــانواده و استاد دانشگاه
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا شکرت
امروز را هم به لطف تو
به شب رساندیم
ای خدای مهربانم❤️
یاریمان ده،
تحملمان را افزون،
قولمان را صدق ، و
قلبمان را پاک گردان
الهی تو یگانه ی ، پناهمان باش
✨آمین یا رَبَّ العالمین
شبتون پُـر از مـهر خــدا
شـب بـخیر✨
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» 🌼
🌸آرامش یعنی؛
✨قایق زندگیتان را،
🌸دست کسی بسپارید که،
✨صاحب ساحل آرامش است...
🟩☀️🟩☀️🟩
🌸در این صبح زیبای آدینه
✨ از خدای مهربان ...
🌸قشنگترین، آرامشبخشترین،
✨ و بهترین روز را برایتان آرزومندم..
🟩✨ الهـی به امیــد خـودت✨🟩
سلام امام زمانم ✋🌸
سلامے از ذره اے کوچک به روشن ترین خورشید
سلامے از قلبے مضطرب به بزرگترین آرامش
سلامے از چشمانے منتظر به زهرایےترین یوسف
سلامے از من که تنهاترینم به تو که مولاے منے دردم را میدانے، اندوهم را میبینے، دلواپسےام را شاهدے، صدایم را میشنوے
و دعایم میکنے ...
بیا اے که نبودت علت همهے غصهها و ناراحتیها
در افق آرزوهایم
تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم..
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح بخیر
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖جمعه تـون زيـبـا
🌸به اولین جمعه ماه ربیع الاول
💖خـوش آمـدیـن
🌸انشالله شروع ماه
💖پـر بـرکت ربیع
🌸بـرای تـک تکتون
💖پـراز خبرهای خـوب
🌸سرشـاراز اتفاق های عالی
💖و لبریـز از خوشبختی باشه
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
.
💔#کجایی_امام_زمانم.... 😭😭😭
♦أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِياءِ وَمُذِلُّ الْأَعْداءِ
♦أَيْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَى التَّقْوىٰ...
♦أَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَناشِرُ رايَةِ الْهُدىٰ
♦أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا...
کجاست صاحب روز پیروزی و گسترنده
پرچم هدایت⁉️
کجاست آنکه پراکندگی خلق را اصلاح وآنان راخشنود میکند⁉️
کجاست عزت بخش دوستان و خوارکننده دشمنان⁉️
کجاست گردآورنده قدرت و اقتدار برپایه تقوا⁉️
📕دعای ندبه
🤲 صلی الله علیک یا ابا صالح المهدی وعلی آبائک ورحمت الله و برکاته ولعن الله اعدائک بعددعلمه
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
پنج مرتبه سوره مبارکه قدر هدیه به محضر مبارک یابن الحسن جانم روحی فداه مهدی فاطمه سلام الله علیه 😊🙏
🟢 روزتون منور به نور مهدی فاطمه ابا صالح المهدی روحی فداه 🤲
💖 به نیت فرج
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️🌿 تا حالا در مورد ثواب قرائت سورۀ یاسین برای اموات شنیده بودین ؟؟
برای من جالب بود ...👌
🎙استادعالی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
4_5773834826477997347.mp3
1.51M
💔#مرحوم_محمدرضا_آغاسی_
با همه لحن خوش آواییم
در به در کوچه تنهائیم
یا صاحب الزمان ادرکنی.
جمعه_های_دلتنگی_
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر یک خبر از او ندارد بدهد ؟
دل ما خیلی ازین بی خبری سوخته است ....💔
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر یک خبر از او ندارد بدهد ؟
دل ما خیلی ازین بی خبری سوخته است ....💔
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغاز امامت حضرت ولی عصر ، مهدی موعود ، عجل الله تعالی فرجه شریف بر شیعیان و محبان حضرتش مبارک باد.💐💚
آقاجان مبارک است ردای سبز امامتت💐
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیا_عزیز_زهرا (سلام الله علیهما)
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ أُمّها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ رُوحَهُمْ وَ رَاحَتَهُمْ وَ سُرُورَهُمْ و أَذِقْنِي طَعْمَ فَرَجِهِمْ وَ أَهْلِكْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
ان شاء الله بزودی وعده الهی "وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا ﻭ ﺑﮕﻮ : ﺣﻖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪ ; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ .(إسراء٨١) " محقق گردد
اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَجَ
یا أَبا صالِحُ الْمَهدِی أَدْرِکْنِی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلیاللهعلیکیااباعبدلله❤️
دارم همه دم روی تمنّـا به حسین
محتاجترم از همه ؛ امّا به حسین
نزدیکترین جواب را میشنـــوم
از دور سـلام میکنمتا به حسین
#صبحم_بنامتان_اربابم_
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•