23.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انتقاد فواد ایزدی به قوه قضاییه در ولنگاری فضای مجازی در برهم زدن امنیت روانی مردم روی آنتن زنده صداوسیما
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان کوتاه/ پندی از سه گاو و یک شیر
💐👀💐👀💐👀
اوضاع احوال جهان امروز
آخرين خبر/ در چمنزاري دور از دهکده، سه گاو و يک شير با هم زندگي ميکردند. يکي از گاوها قهوه اي بود، يکي سياه و ديگري سفيد. با اين که شب و روز شير به فکر خوردن گاوها بود؛ ولي چون آنها سه گاو بودند، او جرات نميکرد به سراغشان برود اين بود که راهي پيدا کرد. روزي گاو سفيد براي خوردن علف تازه، از جمع دوستان خود دور شد. شير رو به گاو سياه و قهوه اي کرد و گفت: اين گاو سفيد رنگ است. اگر گذر يکي از مردم ده به اين جا بيفتد، رنگ سفيد او همه را متوجه خود خواهد کرد و خانه امن ما به دست دشمن خواهد افتاد و يکي از ما زنده نخواهيم ماند. بهتر است من اين گاو سفيد را بکشم و هر سه ما با خيالي آسوده در اينجا زندگي کنيم. بالاخره هر دو گاو راضي شدند و وقتي گاو سفيد بازگشت شير جستي زد و در يک لحظه او را از پاي درآورد. چند روزي گذشت. شير منتظر فرصتي دوباره بود. تا اينکه گاو قهوه اي را تنها ديد. به سراغ او رفت و گفت: من و تو همرنگيم، با هم برادريم؛ اما اين گاو سياه در ميان ما غريبه است. اگر تو اجازه بدهي، او را ميکشم و هر دو با هم تا آخر عمر، به خوبي و آرامش زندگي خواهيم کرد. گاو قهوه اي، فريب شير را خورد و گاو سياه هم کشته شد. چند روز بعد. شير گرسنه شد و با خيال آسوده به سراغ گاو قهوه اي رفت. گاو مشغول علف خوردن بود. شير دور گاو چرخي زد و گفت: خوب حالا نوبت توست که کشته شوي. گاو قهوه اي با حسرت به آسمان نگاه کرد و گفت: من همان روزي کشته شدم که تو گاو سفيد را کشتي. 🥀😌😞😢😭🥀
عاقبت آنان که دشمن را دوست میپندارند وفضولات آنانرا غذا مینگرند و دلبسته انانند را خدایا اگر ناآگاهند اگاهیشان ده واگر مقرضند ب عزت وعظمتت وبحق مظلومیت وجراحت وشهادت وتحییر ومناجات وغصب حق اهل بیت عصمت وطهارت سلام الله علیها رسوا وریشه کنشان بفرما و امت اسلامی را متحد ودشمنانشان را متفرق وب خودشان مشغول بفرما اللهم مشغلهم الظالمین بالظالمین واجعلنا جمیع المومنین والمومنات و مستضعفین ومظلومین بینهم السالمین والغانمین بمحمد وال الطاهرین آمین یارب العالمین
اللهم عجل لولیک الفرج واقمنا بخدمته💐 👀💐
التماس دعا ویژه وخاص
💐💚🤍❤️💐
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🌖ظاهراً پشت خیانتها و دستورهای عقب نشینی و عدم مقاومتهای ارتش سوریه که باعث میشد تروریستها بدون چالش شهرها را تصرف کنند ، نخست وزیر خائن سوریه بود‼️
حالا این خائن توسط جولانی مسئول دولت انتقالی شده❗️و احتمالا در دولت جدید مسئولیت بالایی خواهد داشت❗️
🧩همیشه از #نفوذ_ و خیانت ضربه خوردیم...
با سقوط #سوریه_ و اینک جولان جولانی، عملا عملیات #وعده_صادق_۳ نیز بیات شد!!!
با این حال اما خوردن نان بیات بر مردن از گرسنگی ارجحیت دارد
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
جلسه بیست و سوم (بی ملاحظه).mp3
5.95M
🔊 #پادکست_صوتی_
🎧 سلسله مباحث زندگی موفق
🏷 جلسه بیست و سوم : بی ملاحظه
۳۱ جلسه
🎙 #حجت_الاسلام_محرابیان_
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
جلسه بیست و چهارم (وسواس ممنوع).mp3
4.97M
🔊 #پادکست_صوتی_
🎧 سلسله مباحث زندگی موفق
🏷 جلسه بیست و چهارم : وسواس ممنوع
۳۱ جلسه
🎙 #حجت_الاسلام_محرابیان_
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تذکر حجاب تحریرالشامیها به نفیسه کوهنورد، خبرنگار بیبیسی: به من گفت همه موهات رو بپوشون
👆قابل توجه اصلاحطلبان عاشق تکفیری
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
پرداخت حقوق بازنشستگان کشوری براساس احکام جدید متناسبسازی
🔹معاون صندوق بازنشستگی: پس از ابلاغ جداول متناسبسازی از سوی سازمان اداری و استخدامی، فرآیند صدور احکام اصلاحی حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار بازنشسته و موظفین کشوری از روز سهشنبه آغاز شده و طی روزهای آینده این احکام بر روی سایت صندوق قرار میگیرد.
🔹حقوق آنها از آذرماه براساس احکام جدید متناسبسازی پرداخت میشود. با توجه به توافق دولت و مجلس معوقات ۸ ماهۀ اول امسال، سال ۱۴۰۴ پرداخت خواهد شد.
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان کوتاه/ پندی از سه گاو و یک شیر
💐👀💐👀💐👀
اوضاع احوال جهان امروز
آخرين خبر/ در چمنزاري دور از دهکده، سه گاو و يک شير با هم زندگي ميکردند. يکي از گاوها قهوه اي بود، يکي سياه و ديگري سفيد. با اين که شب و روز شير به فکر خوردن گاوها بود؛ ولي چون آنها سه گاو بودند، او جرات نميکرد به سراغشان برود اين بود که راهي پيدا کرد. روزي گاو سفيد براي خوردن علف تازه، از جمع دوستان خود دور شد. شير رو به گاو سياه و قهوه اي کرد و گفت: اين گاو سفيد رنگ است. اگر گذر يکي از مردم ده به اين جا بيفتد، رنگ سفيد او همه را متوجه خود خواهد کرد و خانه امن ما به دست دشمن خواهد افتاد و يکي از ما زنده نخواهيم ماند. بهتر است من اين گاو سفيد را بکشم و هر سه ما با خيالي آسوده در اينجا زندگي کنيم. بالاخره هر دو گاو راضي شدند و وقتي گاو سفيد بازگشت شير جستي زد و در يک لحظه او را از پاي درآورد. چند روزي گذشت. شير منتظر فرصتي دوباره بود. تا اينکه گاو قهوه اي را تنها ديد. به سراغ او رفت و گفت: من و تو همرنگيم، با هم برادريم؛ اما اين گاو سياه در ميان ما غريبه است. اگر تو اجازه بدهي، او را ميکشم و هر دو با هم تا آخر عمر، به خوبي و آرامش زندگي خواهيم کرد. گاو قهوه اي، فريب شير را خورد و گاو سياه هم کشته شد. چند روز بعد. شير گرسنه شد و با خيال آسوده به سراغ گاو قهوه اي رفت. گاو مشغول علف خوردن بود. شير دور گاو چرخي زد و گفت: خوب حالا نوبت توست که کشته شوي. گاو قهوه اي با حسرت به آسمان نگاه کرد و گفت: من همان روزي کشته شدم که تو گاو سفيد را کشتي. 🥀😌😞😢😭🥀
عاقبت آنان که دشمن را دوست میپندارند وفضولات آنانرا غذا مینگرند و دلبسته انانند را خدایا اگر ناآگاهند اگاهیشان ده واگر مقرضند ب عزت وعظمتت وبحق مظلومیت وجراحت وشهادت وتحییر ومناجات وغصب حق اهل بیت عصمت وطهارت سلام الله علیها رسوا وریشه کنشان بفرما و امت اسلامی را متحد ودشمنانشان را متفرق وب خودشان مشغول بفرما اللهم مشغلهم الظالمین بالظالمین واجعلنا جمیع المومنین والمومنات و مستضعفین ومظلومین بینهم السالمین والغانمین بمحمد وال الطاهرین آمین یارب العالمین
اللهم عجل لولیک الفرج واقمنا بخدمته💐 👀💐
التماس دعا ویژه وخاص
💐💚🤍❤️💐
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*کلیپ شماره1*
پنجشنبه آمد و يادی از شهدا ودرگذشتگان اميرآباد فراهان
🌹اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏 التماس دعا 🙏
*🙏🌹🤲 من و پدر و مادرم و همه مومنان را از دعای خیرتان فراموش نکنید🙏🌹🤲*
: 🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿
شاخه گلی بفرستيم برای تموم آنهايی كه در بين ما نيستند ولی دعاهاشون هنوز كارگشاست،
يادشون هميشه با ماست و جاشون بين ما خاليه،
دلمون خيلی وقتها هواشونو می كنه,
امادیدارشون میفته به قیامت, شاخه گلی به زيبايی يك فاتحه باصلوات
🙏اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🙏
🙏🌹💐باتقدیم احترام 🙏🌹💐
🙏🌹حاج اسفندیار صالحی 🙏🌹
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
46.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*کلیپ شماره2*
*🙏🌹💐شاخه گلی به زيبايی يك فاتحه باصلوات🙏🌹💐*
*🙏🌹🤲اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم🙏🌹🤲*
*🙏🌹🤲 من و پدر و مادرم و همه مومنان را از دعای خیرتان فراموش نکنید🙏🌹🤲*
🙏🌹💐باتقدیم احترام 🙏🌹💐
🙏🌹حاج اسفندیار صالحی 🙏🌹
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
43.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*کلیپ شماره 3*
*🙏🌹💐شاخه گلی به زيبايی يك فاتحه باصلوات🙏🌹💐*
*🙏🌹🤲اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم🙏🌹🤲*
*🙏🌹🤲 من و پدر و مادرم و همه مومنان را از دعای خیرتان فراموش نکنید🙏🌹🤲*
🙏🌹💐باتقدیم احترام 🙏🌹💐
🙏🌹حاج اسفندیار صالحی 🙏🌹
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی
روایت انسان
قسمت:صد و چهل و هفت:
پس از گذشت ساعتی، جمع همه نخبگان جمع شد و آزر به اتاقی که ابراهیم در آنجا بود آمد و گفت: ای ابراهیم! همانطور که میدانی مدتی ست که من و تو بر سر موضوع بسیار مهم و حیاتی دچار اختلاف شده ایم و من برای رفع این اختلاف و راهنمایی تو که جوانی خام هستی و عمری در غار تک و تنها بدون مراوده با انسان های دیگر به سر کردی، امروز جلسه ای تشکیل دادم و از بزرگان بابل و آنان که علمشان بر علم تو ارجحیت دارد و یک عمر مردم بابل را به راه خدایان خوانده اند، دعوت کردم تا با تو گفتگو کنند، امیدوارم کاری را که من نتوانستم انجام دهم، اینان موفق به انجامش شوند و به تو توصیه می کنم در مقابل این نخبگان کفر نگویی و از بت ها برائت نجویی که آن زمان گذارت به درگاه خدایگان نمرود می افتد و در آنجا هیچ کس یارای کمک کردن به تو را ندارد و بی شک دچار خشم نمرود می گردی و خشم نمرود هم با مرگ و نیستی برابری می کند.
ابراهیم از شنیدن این سخن خوشحال شد و از آزر به خاطر برپایی این مجلس تشکر کرد ، چرا که ابراهیم مظهر فطرت پاک الهی بود و می توانست از این جلسه استفاده کند و تلنگری بر فطرت خفته این نخبگان بزند و اگر می توانست آنها را با خود همراه کند پس اقامه دین خدا هم در آینده ای نه چندان دور کلید می خورد.
ابراهیم به همراه آزر وارد تالار پذیرایی که حالا گوش تا گوشش اقوام او و نخبگان بابل نشسته بودند شد.
همه به احترام آزر از جای برخواستند و سلامی دوباره دادند.
آزر با اشاره به ابراهیم گفت: بفرمایید این هم فرزند من، این گوی و این میدان، برایش بگویید که در چه ضلالتی دست و پا می زند.
ابراهیم به جمع پیش رو سلام داد و در این هنگام یکی از نخبگان به نمایندگی از دیگران از جای برخواست و چنین شروع کرد: ای ابراهیم! تو جوانی بسیار مهربان و شجاع هستی و نه تنها این جمع که همه مردم بابل به درستکاری و امین بودن تو شهادت می دهند، من خود شاهد بودم تو به هر جمع وارد شدی عزیز آن جمع گشتی و به هر کار که دست زدی، دست استادان آن پیشه را از پشت بستی و من متعجبم، تو با اینهمه فهم و کمالات چرا بر سر یک امر بدیهی که از روز روشن تر است با پدرت آزر به مجادله برخواستی؟!
ابراهیم نگاهی به او کرد و فرمود: منظورتان چیست و از چه سخن می گویید؟! مجادله؟! من با پدرم آزر مجادله ای ندارم و هر چه هست محاجه و مناظره است.
آن مرد از زیرکی ابراهیم خوشش آمد و سری تکان داد وگفت: باشد همان که تو می گویی، تو بر سر خدایان ما به مناظره برخواستی، آیا نمی ترسی که بت های بابل به خاطر این بی احترامی تو به آنان که وجودشان را زیر سؤال بردی، تو را عقوبت کنند؟! آیا نمی دانی که عقوبت خدایان بسیار سخت و طاقت فرساست و جان تو را از تو خواهد گرفت؟!
ابراهیم چشمانش را ریز کرد و بعد به سمت بتی که روی قفسه سنگی انتهای تالار قرار داشت اشاره کرد و فرمود: آیا منظورتان از خدایان، همان تندیس چوبی که آنجاست و قدرت هیچ حرکتی ندارد، است؟!
جمع از این بی حرمتی ابراهیم نسبت به بتشان لب به دندان گرفتند و ابراهیم ادامه داد: چگونه توقع دارید من از صورتکی بی جان که نه می بیند و نه می شنود و نه حرکت می کند و نمی تواند ضربه ای را از خود دفع کند و یا ضربه ای به دیگری وارد کند بترسم؟!
آخر این بت چگونه خداییست که بندگانش باید او را بتراشند، بندگانش باید مراقب او باشند تا آسیب نبیند؟!
ابراهیم نفسی تازه کرد و همانطور که کل جمع را از نظر می گذارند فرمود: نه! من از این صورتک های بی جان نمی ترسم چون همه ما خدایی داریم بسیار قدرتمند، همان که من و تو و ما را آفرید، همان که این دنیا و درختان و جویبار را آفرید پس اگر قرار باشد ما از نیروی مافوق بشری بترسیم باید از خشم این خدا بترسیم و به او کفر نورزیم.
ابراهیم با این سخنش تلنگری ظریف به حس فطری پرستش که در وجود جمع حاضر بود زد، او نگفت خدای من! بلکه گفت خدای ما! و این سخنی بسیار زیبا و ظریف بود تا نخبگان را به راه درست سوق دهد.
در این هنگام همهمه ای از جمع بلند شد، ابراهیم سخنانی می گفت که هر کدامش مستحق اعدام بود ولی تا آنها جوابی به سخنان حق ابراهیم نمی دادند، نمی توانستند او را به این راحتی از معرکه به در کنند.
آزر همانطور که با خشم به ابراهیم خیره شده بود دستی به ریش بلندش کشید و فریاد برآورد: آیا هیچ کس نیست جواب این کودک کج فهم را بدهد.
انگار نعره آزر نیرویی به جمع وارد کرد و در این موقع یکی دیگر از نخبگان جمع از جای برخاست و گفت:
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•