استاد طاهرزاده- پیاده روی اربعین 1398.mp3
20.85M
#باز_نشر
🎙 گفتگو با #استاد_طاهرزاده،
🔸 مسیر نجف کربلا/ پیاده روی اربعین
📆 سال ۱۳۹۸
▪️قسمت اول
@soha_sima
.
#باز_نشر
🎥 گفتگو با #استاد_طاهرزاده،
🔸 مسیر نجف کربلا/ پیاده روی اربعین
📆 سال ۱۳۹۸
▪️قسمت دوم
🔻ویدئوی این گفتگو را از صفحه آپارات سیمای هنر و اندیشه دریافت کنید.
https://aparat.com/v/mt5w6
@soha_sima
47.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#باز_نشر
🎥 گفتگو با #استاد_طاهرزاده،
🔸 مسیر نجف کربلا/ پیاده روی اربعین
📆 سال ۱۳۹۸
▪️قسمت دوم
🔻ویدئوی کامل و با کیفیت این گفتگو را از طریق لینک زیر تماشا کنید.
https://aparat.com/v/mt5w6
@soha_sima
پیاده روی اربعین- استادطاهرزاده اربعین 1398 قسمت دوم.mp3
39.87M
#باز_نشر
🎙 گفتگو با #استاد_طاهرزاده،
🔸 مسیر نجف کربلا/ پیاده روی اربعین
📆 سال ۱۳۹۸
▪️قسمت دوم
@soha_sima
.
در استقبال از اربعینی ها...
اربعینیها قدم به قدم از شهر و دیار خود دل میکنند و به کربلا دل میسپارند. اما عجیب است که شهر و دیارشان دلتنگ آنان میشود و در انتظارشان روزها و شبها را سپری میکند تا آنان بازگردند.
شاید بگویی انسانها منتظر سفرکردههای خویشاند. اما قدری در زمانه ما درنگ کن و ببین کسانی که از شهر و دیار خود به فرنگ میروند بیشتر از آنکه بخواهی آنان به شهرخویش بازگردند میخواهی که تو نیز به فرنگ بروی و شاید انتظار و استقبالی در کار نباشد.
گویی در این سفرها همه شهرها در تمنای نیویورک و.. هستند و دیگر اصفهان و شیراز و تبریز معنای خود را از دست میدهد.
شهرها در جهان امروز معنای خود را از دست دادهاند و سفرنامهها بیشتر دعوت به ناکجا آباد می کنند.
در اربعین وقتی به کربلا میرسی باید به سخن "زُر فانصرف" به دیار خود بازگردی و کربلا را وطن خود نگیری و به شهر و دیار خود بازگردی.
آری گویی سری دیگر در میان است...
#تکیه_اربعینی_ها
@soha_sima
.
خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
#حاج_قاسم_سلیمانی
#تکیه_اربعینی_ها
@soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
...یا فالق الاصباح...
#تکیه_اربعینی_ها
@soha_sima
48.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
استقبال از زائران اربعین
۳۰/۰۶/۱۴۰۱
#تکیه_اربعینی_ها
@soha_sima
.
انسان در مواجهه با جهان همواره در یک آغاز قرار می گیرد و آنگاه که نسبتی با جهان پیدا کرد در غفلت از آن آغاز، خود را صاحب توانایی و فهمی میبیند که نمیتواند خود را در فقرِ آغاز بیابد.
هر چقدر این آغاز بنیادینتر باشد، این غفلت نیز عمیقتر خواهد بود و تذکر به آن آغاز دشوارتر.
اما اگر انسان بتواند خود را در آن دوباره حاضر کند گویی دوباره جان گرفتن و حیات را تجربه می کند. حیاتی که زندگی جدیدی است به دور از روزمرگیها...
انسانی که نتواند چنین تذکری را پیدا کند، لاجرم باید مهیای جایگزینی با انواع تکنولوژیها شود و طعم پوچی و بیثمری را مزمزه کند.
جهان اسلام پس از رحلت پیامبر(ص) از درک آغاز خویش که همانا حضرت محمد(ص) بود، عاجز ماند و لذا به گذران روزها و شبها عادت کرد و نتوانست خود را از بن بستهای روزمرگی رها کند و آن شد که بوزینهها از منبر ایشان بالا و پایین میرفتند و مسلمانان از درک این بلا عاجز بودند.
اشک بر رحلت پیامبر(ص) اشک معرفت و طلب نسبت به آغازین ترین آغاز انسان است که تا این اشک میسر نشود امیدی نیست به رها شدن از پوچی دورانها.
#من_به_خال_لبت_ای_دوست_گرفتار_شدم
🔺 #باز_نشر
۱۴۰۰/۰۷/۱۳
@soha_sima
.
#باز_نشر
▪️من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
▪️در رثای حضرت محمد مصطفی(ص)
▫️با حضور استاد #طاهرزاده
📆 ۱۳ و ۱۴ مهرماه ۱۴۰۰
(مصادف با رحلت نبی مکرم اسلام)
#من_به_خال_لبت_ای_دوست_گرفتار_شدم
@soha_sima
درک نبوت نبی.mp3
27.76M
.
#باز_نشر
🎙درک نبوت نبی، عبور از آینده های مبهم و حضور در سنت های متقن
▫️با حضور استاد #طاهرزاده
📆 سهشنبه، ۱۳ مهرماه ۱۴۰۰
(مصادف با رحلت نبی مکرم اسلام)
#من_به_خال_لبت_ای_دوست_گرفتار_شدم
@soha_sima
نزدیکی به رسول خدا(ص) و حضور در جهان نبوت.mp3
28.57M
.
#باز_نشر
🎙نزدیکی به رسول خدا(ص) و حضور در جهان نبوت و تصدیق آن
#نشست_دوم
▫️با حضور استاد #طاهرزاده
📆 چهارشنبه، ۱۴ مهرماه ۱۴۰۰
#من_به_خال_لبت_ای_دوست_گرفتار_شدم
@soha_sima
.
اگر ما متوجه تاریخ و تاریخ ها نباشیم به این پندار دچار میشویم که میتوان در هر تاریخی هر کاری را آرزو کرد و از این جهت با آرزوزدگی روزها و شب ها را میگذرانیم که حاصل آن نیز جز خسران و پوچی چیزی نیست.
اگر متوجه نباشیم؛ در جهان مدرن خدا غایب است و مناسبات این جهان غیر از مناسبات دینی است، ای بسا آنچه از امور دینی داریم همچون کالایی برای رفع بحرانهای جهان مدرن مصرف می کنیم.
اسلام به مثابه راه گشوده خداوند خود یک جهان و تاریخ است که مناسبات و عالم خود را دارد و تا در افق این عالم قرار نگیریم، درکی از جهان اسلام نخواهیم داشت.
لذا براساس مشهورات زمان خود به اسلام نگاه می کنیم و اسلام را در افق روزمرگی ها تجربه می کنیم و این اسلام شاید چیزی جز لقلقه زبان نباشد.
امروز بزرگترین وظیفه هنرمندان و متفکران تذکر به این تجدید عهد است، تا چشم انداز و افق جهان اسلام آشکار گردد.
چشم اندازی که مسلمانان در صدر اسلام با بعثت حضرت محمد(ص) در مقابل خود یافتند و توانستند خود را از ظلمات جاهلیت و پوچی های آن رها کنند و در عهد اسلام زندگی را تجربه کنند.
حضرت امام(ره) نیز به مدد تجدید عهد با اسلام حرکت عظیم انقلاب را هدایت کردند و به نتیجه رساندند، که اگر نبود این تجدید عهد انقلاب میسر نبود.
غفلت از این تجدید عهد و اصرار بر حکومت دینی و اجرای احکام در ذیل جهان امروز کار را به سکولاریسم وارونه میکشاند بگونهای که امور مقدس انتظامی میشود و امور عرفی مقدس.
🔻
سیمای هنر و اندیشه/ سُها
. اگر ما متوجه تاریخ و تاریخ ها نباشیم به این پندار دچار میشویم که میتوان در هر تاریخی هر کاری ر
.
تجدید عهد پیوند جان و دل است با عهد الهی و اگر جان و دل ما در این پیوند قرار نگیرد، درک اسلام میسر نیست.
از همین روست که حضرت امام راز خود را اینگونه با ما درمیان می گذارند:
من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار، فکنده است به جانم شرری
که به جان آمدم و، شهرهٔ بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامهٔ زهد و ریا کندم و، بر تن کردم
خرقهٔ پیر خراباتی و، هشیار شدم
واعظ شهر، که از پند خود آزارم داد
از دم رِند میآلوده، مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
#من_به_خال_لبت_ای_دوست_گرفتار_شدم
@soha_sima
.
🔹تاملی در کتاب؛
#بنیانهای_حکمت_حضور_انقلاب_در_جهان_بین_دو_جهان
🔹اثر #استاد_طاهرزاده
📆 دوشنبه ۴ مهر ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۳۰
🔹 جلسه نوزدهم
لینک ورود آنلاین به جلسه
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#وقت_عمل
@soha_sima
.
🔹 متنخوانی کتاب؛
"آزادی، قانون و سازمان"
🔹 نوشته #دکتر_رضا_داوری_اردکانی
🔸 جلسه پنجم
📅 دوشنبهها ساعت ۱۶:۳۰
لینک ورود آنلاین به جلسه
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
✅ امکان شرکت حضوری در جلسات وجود دارد.
#آزادی_قانون_و_سازمان
@soha_sima
.
در چه وضعی بسر می بریم؟
این پرسشی است که این روزها ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول کرده است و با دیدن مشکلات و مسائل گوناگون در اطرافمان این پرسش جدیتر میشود.
باید مجالی برای تامل بر وضعیت کنونی جهانمان بیابیم. شاید بگویی این تامل به چه کار میآید؟
تامل در وضعیت انسان را از نزاع و جدل بیرون میکشد و بجای آنکه بدنبال مقصر اوضاع باشد آماده برعهده گرفتن مسئولیت میشود.
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
تقابل آزادی و حجاب! چرا؟.pdf
146K
.
🔹 گفتگو با محوریت یادداشت
"تقابل آزادی و حجاب! چرا؟"
🔹 با حضور #استاد_طاهرزاده
📆 امروز چهارشنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۱
ساعت ۱۵:۳۰
لینک ورود آنلاین به جلسه
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
.
🔹 در چه وضعی به سر میبریم؟
🔹نشست اول: آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود
📆 امروز چهارشنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۱
ساعت ۲۰:۰۰
لینک ورود آنلاین به جلسه
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
تقابل آزادی و حجاب! چرا؟.mp3
20.9M
.
🎙 خوانش و تبیین یادداشت؛
"تقابل آزادی و حجاب! چرا؟"
🔹 توسط #استاد_طاهرزاده
📆 چهارشنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۱
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
در چه وضعی به سر می بریم؟ نشست اول.mp3
18.98M
.
🎙 در چه وضعی به سر میبریم؟
🔹نشست اول: دعوت به گفتگو
📆 امروز چهارشنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۱
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
.
🔹 در چه وضعی به سر میبریم؟
🔹نشست دوم
📆 پنجشنبه ۷ مهرماه ۱۴۰۱
ساعت ۱۹:۳۰
لینک ورود آنلاین به جلسه
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
.
#بازنشر به بهانهی این ایامی که زن و لطافت زنانه میان این بازار قهر، به هر بهانهای گم شده است.
#رستاخیز_مادری
در آغاز چند سلام
و در ادامه چند کلام
و اما سلام
سلام به آینده ای که امروز است و در فرداهای وهم می بینیمش
سلام به اویی که از سر خوش خیالیمان نخواستیم زود و زودتر بودنش را درک کنیم و به فردایی موهوم حواله اش دادیم
سلام به اوکه آنقدر مسلح به تیغ لطافت است که صبر نحیف وضعیفِ زود خسته شونده یمان یا کوچک جثه گی روح و تن مان هیبت لطافتش را تاب نمی آورد و در معرکه ی قیامتش پا به فرار می گذارد.اما به کجا؟مگر راه گریزی هست؟ الان قیامتی قائم را از خاطر برده ایم؟
رستاخیزی که بخواهیم و نخواهیم اینجاست.به هر کجا بگریزیم به سمت او گریخته ایم. بی خبرانیم که هنوز نفهمیده ایم تمام قد در آغوش اوییم و به همه ی بطن و متن مان رسوخ کرده
همه ی ایام رستاخیز اوست و چشم بسته ایم. ای منِ من،چشم باز کن و ببینش،ببین که در بهشت آغوش اویی و از شیره ی جانش مینوشی ولی از سر ندیدن و ناباوریِ مهر او آغوشش را حصار می بینی و مشت بر سینه اش می کوبی ،بببینش که ندیدنت همان جهنم توست
به کجا فرار میکنی؟ببین بهشت قیامتت را، باور کن لطافتش را
و حال چند کلام
قصه اینگونه شروع شد:
پس از توبه ی پدر،
قابیلِ پسر برادر خود، هابیل را کشت
القصه
در روزگار قدیم
یا بهتر است بگویم در تاریخ اول الزمان،تاریخ بشر به نحو مردانه ای شرع شد (و تبعاتی از خیر و شر هم با خود داشت)
توبه اگر یکی از معانیش به خود آمدن و به تبع برانگیخته شدن باشد انگار آدم با همه ی مصادیق مردانه اش برانگیخته شد و شروع شد و انگار هنوز تاریخ ِ برانگیخته شدن زن فرا نرسیده بود
بشر،مادر را و آغوش مادر را ندید
آری تاریخ گرمی آغوش مادرش را نچشید
و مادر برانگیخته نشد و خود ببین که مادرِمادر ها که فاطمه باشد هنوز مخفی است
و در همین تاریخ مردانه ی بدون مادر ست که برادر برادر را می کشد(قابیل هابیل را)....»
و امابعد...
در پریروز قیام، در معرکه ی کربلا، حر در لباسی از قهر، مقابل حسین ایستاد و خواست که قاتل او باشد اما حسین با نهیبی، مادر را به یادش آورد «ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ» مادرت به عزایت بنشیند اینجا بود که حر دلش یاد کرد مادر مادر ها فاطمه را و همین که قصه، مادرانه شد او به خود آمد، آری این حر بود که حر شد و تو بگو توبه کرد و بر انگیخته شد و همین بود که بعد از شهادتش حسین بر سر بالینش او را چنین خواند که «انت الحر کما سَمَّتْک اُمُک، انت الحر ان شاء الله فی الدنیا والاخرة ؛ تو حر هستی همان طور که مادرت این نام را بر تو نهاده است.
واما حال
در روزگار ما
در همان دیروز جنگمان _ جنگ ایران و عراق _ مردی در لطافت مادرانه ی شهادتش قاتل بعثی خویش را اینگونه به آغوش کشید که «...اما تو ای برادر عراقی، اگر چه تو مأموری و قاتل جان من، اما من تو را برادر خودم میدانم. از تو خواهم گذشت. اگر خدا اجازه بدهد اولین کسی را که شفاعت کنم تو هستی. آماده باش و غمی به دل راه مده. وحشتی نداشته باش. سینه من آماده است. تو تفنگت را آماده کن...»
آن روز های جنگمان همان الانِ مهر و برادیِ ایران و عراق بود که قهرِ بعث رفت و بعثتی آمد ولی آن روزها باورمان نمیشد که در آغوش مهر مادریم. و با همین مهر مادر است که قهر ها میرود و مهرها می آید. سید مرتضی آوینی در آن ایام که صدام بعثی ِ اهل قهر، در اوج قدرت بود. در یکی از روایت های فتح چندین بار گفت که صدام آخرین جبار عراق است. آن زمان شاید ما به ذهنمان خنده دار و باور نکردنی میامد که صدام و بعثش برود و بعثتی بیاید اما دیدیم که شد آنچه شد.
اما امروز ِ جنگمان
امروز ِ جنگمان هم رسید.مردی آمد، که از قضا او هم مردانگیش در قامت مادری ست . همه ی مان را فرزند خویش میبیند.می خواست چشم مان به بهشت قیامتی باز شود که لحظه ای باورش نمی کردیم .کارش را هم کرد.به چشم مان آورد که میشود و هست. و همه در آغوشش هستیم
او این قیامتِ مهر مادری را چنین نشانمان داد که قاتلش را هم عاشقانه دوست دارد و با تمام خون دلی که از جنس مادری ست میخواهد قاتلش را تا بهشت همراهی کند
«...من به دنبال قاتلم میگردم و چقدر مشتاق دیدارش هستم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند. خواهش میکنم بیا، تحملم تمام شد بیا، بیا با تیغ برهنه برنده. گلوی من آماده بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم است.بیا و از زندان مرا رها کن، این کلید قفل اسارتم، بیا من مقلد آن آزاده ام که گفت قسم به خدا که اگر مرا شهید کنی شفاعتت میکنم، خداوندا تو شاهدی در این بیابانها و شهرها به دنبال چه میگردم،ای عزیز مقتدر مرا به گمشده ام برسان...»
چنین شهادت. ومادرانه هایی را ببین که آدم را به طمع طلبی محال میاندازد.
🔻 ادامه
.
سیمای هنر و اندیشه/ سُها
. #بازنشر به بهانهی این ایامی که زن و لطافت زنانه میان این بازار قهر، به هر بهانهای گم شده است.
.
طلب محال هم که محال نیست و مگر زکریا وقتی رزق بی حساب مریم(که او هم در قصه ی مادری ست) را دید به طمع نیفتاد و طلبی محال نکرد که در در اوج پیری و فرتوتی از خدا طلب فرزند کند و خدا هم به او یحیای شهید را دهد
حال ما هم میشود که بگوییم:
اگر در دیروز جنگمان قاتل بعثی از بعثی بودنش توبه کرد و آغوش مادر را دید و ایران و عراق برادری شان را در دامن همین مادر به یاد آوردند، به امید روزی که آمریکای ِ قابیل از هویت قهر و شیطانیت اسرایلیش تهی شود و آغوش مادرانه را ببیند و این قابیل غول آسا توبه ی وجود کند و بر انگیخته شود.اما آیا نشانی از وقوع چنین طلب و دعا و آرزویی در این روزگار به چشم میخورد؟ به گمانم که می خورد و آن اینکه
انگار هنوز امروزِ جنگمان غروب نکرده بود که نشانه ای قیام کرد.
زنی آمد.
این بار خود مادرانه ای آمد. رستاخیزی زنانه در هیبتی مردانه. در عین لطافت، استواری به نام شیرین ،جمع هیبت مردانه ی شهادت در عین مادرانگی و لطافت
شیرین که است؟
شیرین ابو عاقله
نامی ایرانی دارد، مادری آمریکایی تبار پدری فلسطینی و تو بگو عرب، دینش مسیحیت، مرامش شیعی و نمازش را اهل تسنن خواندند
ببین چگونه همه ی برادرها و برادری ها در دامن مادرانه ی او هم آغوش شده اند
پس در آخر باز به حکم الان قیامتی قائم سلامی دهم که
سلام به آینده ای که امروز است و در فرداهای وهم می بینیمش
#قیامت_مادری
#حر_مادر
#توبه_ی_مادری
#قاسم_مادر
#شیرین_ابو_عاقله
#شهادت_مادر
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
سعید صاعدی
خرداد/۱۴۰۱