سلیمی : فیلم یک هدف زد استعماری دارد و در این راستا تلاش می کند تا به تبیین پارادکس موجود در اندیشه ی تمدن غرب که ذاتا جنگ طلب است و اساسا جنگ را جزئی از موئلفه های استراتژیک تمدن سازی می داند، بپردازد. همچنین همین تمدن جنگ طلب مدعی حقوق بشر نیز هست. این پارادوکس تلخ که واقعیت تمدن غرب را نشان می دهد در نام فیلم قرار گرفته. کسانی که خود را فرشته نجات جهان می دانند مردم جهان را قصابی می کنند. فرشتگان قصاب یعنی پارادکس موجود در تمدن غرب. فیلم در بسیاری از صحنه ها به این نگاه پارادکسیکال وفادار است و سعی میکند با استفاده از ابزار سینما این مسئله را تبیین کند. در دیالوگ های متعددی این پارادکس مطرح میشود که مخاطبِ تیز هوش قطعا متوجه آن میشود.
مجری رادیو CiTR : می شود مثالی بزنید؟
سلیمی : البته! در ابتدای فیلم می بینید که فرمانده نظامی تاکید می کند که سربازانش به زخمی ها رسیدگی کنند، اما در اواسط فیلم خود او همان بچه ها را به کسی می سپارد که قرار است اعضای بدن آن کودکان را سرقت نماید. این نگاه پارادکسیکال تا انتهای فیلم ادامه می یابد، حتی در پایان فیلم مجری تلویزیون بر خلاف آنچه که مخاطب در طول فیلم دیده مدعی میشود که نیروهای آمریکایی برای کمک رسانی به مدرسه رفته بودند که در حمله ای تروریستی به همراه بچه های مدرسه کشته شده اند. در حالیکه مخاطب دیده که نیروهای آمریکایی خود طرح حمله و اشغال آن مدرسه را طراحی کرده بودند. این البته موید یک نکته دیگر نیز هست و آن اینکه بایکوت و سانسور خبری هم که از طرف غرب اعمال میشود با شعار آزادی بیان کاملا در تضاد است و این هم از پارادوکس های بیشمار تمدن غرب به شمار می رود.
مجری رادیو CiTR : در مورد اخبار گفتید. ابتدای فیلم مجری شبکه ی ملی افغانستان اعلام می کند که امروز سالگرد یازده سپتامبر است. آیا عمدی از مطرح کردن این موضوع داشتید؟
سلیمی : بله تمام موئلفه های موجود در فیلم با فکر و برنامه در فیلم قرار گرفته است. از جمله همین خبر در مورد یازده سپتامبر. اساسا فیلم مینیاتور و نمونه ی کوچک شده ی یازده سپتامبر است. همان طور که در یازده سپتامبر یک انفجار مشکوک دلیلی برای حمله و غارت افغانستان توسط آمریکا و ناتو شد، انفجار مشکوک این مدرسه هم زمینه ای را برای حضور نیروهای آمریکایی و در نهایت غارت اعضای بدن کودکان مدرسه را فراهم می کند. در واقع انتخاب روز یازده سپتامبر و لوکیشن افغانستان با این هدف صورت گرفته!
مجری رادیو CiTR : یعنی لوکیشن در خدمت استراتژی فیلم قرار دارد؟
سلیمی : کاملا!
مجری رادیو CiTR : همان اوایل فیلم کتاب اشعار خیام بین افغانها رد و بدل می شود، چرا؟ می خواهم توضیح بدهید که دنبال چه نکته ای هستید؟
سلیمی : خیام یکی از دانشمندان و ادیبان برجسته ی ایرانی بوده که علم جبر را بنیان نهاده و همچنین معادله مشهور " مثلث خیام پاسکال" متعلق به ایشان است. متاسفانه تاریخ سرقت دانشگاهی در سیطره علوم یک تاریخ پیچیده و غرض ورزانه را طی نموده که طی آن علمای قرون وسطی اروپا، آنگاه که به آثار پارسی ، اسلامی و شرقی دست یافتند، همزمان با تشکیل منابع چاپ و...، مطالب و آثار شرق را نیز به نام خود و بدون رعایت ذکر منابع اصلی ثبت کردند. اما متاسفانه غربی ها نام این دانشمند برجسته ایرانی را بایکوت کرده اند و در طول سه قرن گذشته با یک سانسور علمی گسترده به دنبال ثبت آثار بزرگان علمی تمدن ایرانی به نام خودشان بودند. از طرفی خیام یکی از ادیبان و شاعران نامدار ایران است. کتاب رباعیات خیام در فیلم داخل کیسه ی داروها قرار می گیرد تا به دست عموی جاوید که بیمار است برسد. یعنی جامعه افغانستان بیمار است و این بیماری در دو بخش عمده ی فرهنگی و علمی نمود بیشتری دارد. لذا من کتاب رباعیات خیام را داخل کیسه ی داروها گذاشتم که هم زمان به دو جنبه ی فرهنگی و علمی مورد نیاز افغانستان تاکید کرده باشم. از طرفی مردم افغانستان اگر به دنبال بازیابی هویت اجتماعی یشان هستند بهتر است این دو موئلفه ی کلیدی را از ایران بگیرند تا از تمدن غرب به زورِ گلوله و بمب و موشک. به هر حال افغانستان در گذشته جزئی از امپراطوری بزرگ ایران بوده، سبک زندگی غربی جامعه افغانستان را دچار زلزله ی فرهنگی و ویرانی اجتماعی خواهد کرد.
مجری رادیو CiTR : یعنی فرهنگ ایرانی مناسب افغانستان است؟
سلیمی : بله! مطمئناً! زبان و خط مشترک بین ایران و افغانستان وجود داشته است. مذهب مشترک وجود داشته است. امروز به این اشتراکات حمله شده تا دو کشور از هم فاصله بگیرند.
مجری رادیو CiTR : کاراکترها و شخصیتهای فیلم خیلی در هم تنیده هستند و گویا هر کدام یک مفهوم ویژه دارند. آیا واقعا همینطور است؟
سلیمی : خیلی متشکرم! سوال بسیار مهمی را مطرح کردید. یکی از مهمترین مفاهیم فیلم همین نماد شناسی شخصیت هاست. شخصیت ها گاهی کارکرد استراتژیک دارند و گاهی فلسفی!
مجری رادیو CiTR : قبل از ادامه مبحث شخصیت ها، در یک جمله فلسفه فیلم را بگویید.
سلیمی : فلسفه ی حاکم بر فیلم ، فلسفه ی مقاومت است. که البته نیاز به توضیح و تبیین دارد.
مجری رادیو CiTR : می خواهید اول به توضیح فلسفه ی فیلم بپردازید یا با همان نماد شناسی شخصیت ها ادامه بدهیم؟
سلیمی : برای من فرق ندارد هر طور شما راحت هستید.
مجری رادیو CiTR : بسیار خوب ، پس از شفاف شدن نمادشناسی شخصیت ها به فلسفه ی فیلم بپردازیم. بفرمایید.
سلیمی : بله! حتما! ببینید زن در هنر نماد سرزمین و عقیده است. در فرشتگان قصاب سه کارکتر اصلی زن و یک کاراکتر فرعی زن وجود دارد. که با این رویکرد نمادشناسی، که هر یک نماد یک سرزمین هستند. اَشلی نماد صهیونسیت هاست. با همان روحیه ی اشغالگری و غارت. کیسی نماد سرزمین و مردم آمریکاست که توسط صهیونیستها به بازی گرفته شده و او در طول فیلم متوجه می شود که آنها در حال سوء استفاده از نظام و مردم ایالات متحده آمریکا هستند. او فقط تا زمانی زیر عنوان شهروندی آمریکایی خود در امان است که حقیقت را در نیافته است.
مجری رادیو CiTR : یعنی شما معتقدید که صهیونیست ها از مردم آمریکا سوء استفاده می کنند؟
سلیمی : هیچ شکی در این موضوع ندارم. همین امروز اوضاع نابسامان اقتصادی ایالات متحده، حاصل اقتصاد صهیونیستی است. امروز سیاست مداران آمریکا مهره های صهیونیستی هستند و مردم آمریکا کم کم به این موضوع آگاه می شوند. و روزی که مردم آمریکا با هم متحد شوند حتما پایان عمر این جهانبینی جهانخوار هم فرا خواهد رسید. مردم آمریکا در جنبش 99% نشان دادند که منشا فاسد صهیونیسم یعنی بنگاه های مالی وال استریت را می شناسند و فهمیده اند که بانک و بورس، پایگاه های عملیاتی صهیونیسم برای نابودی جهان است. در نماد شناسی فرد نظامی ارشد نماد حکومت است. در فرشتگان قصاب می بینید که اشلی همه کاره است و دیوید به عنوان فرمانده نظامی ارشد دستورات او را اجرا می کند. این یعنی نفوذ صهیونیسم در ارکان نظامی ، سیاسی و اقتصادی حکومت آمریکا. حتی وقتی دیوید می خواهد از افراد خودش دفاع کند، اشلی مسئله پول را پیش می کشد و یادآور می شود که دیوید تعهد مالی دارد و برای پول کار میکند، پس جان سربازان آمریکایی اهمیتی ندارد.
مجری رادیو CiTR : متشکرم. اما گفتید که سه زن اصلی و یک زن فرعی آنها را هم توضیح می دهید لطفاً.
سلیمی : بله! زن سوم در حقیقت نماد شرایط فعلی افغانستان است. گیسو که معلم مدرسه است سعی دارد با حداقل امکاناتی که در اختیار دارد ، بچه های خوب و دانش آموخته ای را تربیت کند. اما توان دفاع از خودش را ندارد. بعد از حمله به مدرسه او تمام وقت در یک کُمد پنهان است. به لحاظ نماد شناسی گیسو نماد سرزمین اشغال شده ای است که در چارچوب تحمیلی آمریکایی ها محبوس شده است. گیسو داخل آن کمد نماد سرزمین اشغال شده ی افغانستان است. زن فرعی فیلم دختر نوجوانی ست که نامش ناجیه است ، یعنی نجات یافته! او در نماد شناسی فیلم جایگاه ویژه ای دارد. یعنی اگر مردم افغانستان مثل کاراکترهای فیلم از خود مقاومت نشان دهند در نهایت جامعه ی آینده ی افغانستان که نمادش همین دختر نوجوان است از این ستم رهایی خواهد یافت.
مجری رادیو CiTR : کاراکتر نمادین دیگری نیز در فیلم وجود دارد؟
سلیمی : بله وجود دارد. من با فلسفه ی داروین و نگاه داروینیستی به جهان به شدت مخالف. افکار داروین مروج خشونت است. در واقع فلسفه داروین راه را برای وحشی گری و جنگل پنداشتن جهان از سوی داروینیست ها باز می کند. به همین دلیل یک شخصیتی در فیلم دارم که نامش جیسون داروین است. او به دنبال تنازع بقای خودش همه را مورد حمله قرار می دهد. در اواخر فیلم متوجه می شویم که افراد تحت فرمان خودش هم از او متنفرند.
مجری رادیو CiTR : سهیل شما به داروینیسم اشاره نمودید، داروینیسم با منشا کارتزین (فلسفه دکارت) امروز در پژوهشهای بی غرضانه در غرب هم به چالش کشیده شده است، به خصوص در وادی ملاقات و صلح دوباره علوم انسانی با علوم طبیعی. بیشتر به دلیل بحرانهای محیط زیست و ابعاد فاجعه آوری که تکنولوژی حاصل از علوم طبیعی بی اخلاقیات در غرب ایجاد کرده است. امروز متفکرانی که به دنبال حقیقت هستند و بی غرضانه پژوهش میکنند، نگاهشان معطوف به فلسفه های شرقی شده است و همچنین فلسفه های کهن بومی در غرب، نگاه های کهنی که پیش از عصر صنعتی و مدرنیسم متولد شده و سیر تکاملی خویش را طی می کردند تمدن های انسانی ای بنیان نهادند ، بدون آلوده گی محیط زیست و بدون جنگهای سیاسی و نژاد پرستانه.
سلیمی: من به جدال سنگین بین داروینیست ها و کریشنیست ها در آمریکا آگاهم و سعی کردم این را در صحنه تنفر گروه، از جیسون داروین، این جدال را برای مخاطبم به نمایش بگذارم.
مجری رادیو CiTR : شما خودتان کریشنیست هستید؟
مصاحبه ی سهیل سلیمی با رادیو CiTR ، رادیویی رسمی دانشگاه بریتیش کلمبیا کانادا
مصاحبه ی سهیل سلیمی با رادیویی رسمی دانشگاه بریتیش کلمبیا کانادا
مجری رادیو CiTR : خیلی ممنون از حضور شما، بی مقدمه وارد بحث اصلی می شوم. فیلم سینمایی فرشتگان قصاب واقعا فیلم خوبیه! من فکر میکنم اگر کسی تیتراژ فیلم رو نبینه فکر می کنه این فیلم توسط یکی از کارگردانان سرشناس سینمای جهان ساخته شده. این اثر از آن دسته اثرهای سینما یست که در ذهن انسان جاری شده و باقی می ماند، تماشاگر از هر ملیت و گروهی که باشد این اثر به نوعی با او ارتباط بر قرار میکند. آیا فیلمنامه را خودتان نوشتید؟
سلیمی : از شما متشکرم! بله فیلمنامه را خودم نوشتم! فیلمنامه را بر اساس اتفاقات واقعی که در جاهای مختلف در مورد قاچاق اعضای بدن توسط صهیونیست ها به وقوع پیوسته، نوشتم. تقریبا تمام اسناد و مدارک مرتبط با این جنایت صهیونیست ها را مطالعه کردم و با داستانی که خودم طرح آنرا آماده کرده بودم ترکیب نمودم. البته خُب حوادث دراماتیزه شد و در قالب یک داستان پیچیده نوشتم و با جلوه های ویژه ی بصری خاصی ساخته شده. فیلم، داستان مدرسه ای در افغانستان است که توسط گروهی از نظامیان آمریکایی مورد تهاجم قرار میگیرد، در نگاه اول نظامیان آمریکایی نجاتگر به نظر می رسند اما در طول زمان تماشاگر در برابر حقیقتی قرار میگیرد که کاملا در تضاد با آنچه پنداشته بود، است.
مجری رادیو CiTR : بله، کاملا درست است. تماشاگر بی دفاع و غافل گیرانه در میانه وحشت با این فاجعه انسانی مواجه میشود، گویی راه گریزی جز مواجهه با این حقیقت وحشتناک نمییابد. سهیل، زمان بندی این مصاحبه در ارتباط با این مکان چه به جاست. اینجا این روزها در کانادا یک رسمی به نام هالووین وجود دارد که در طی آن آدم ها سعی می کنند با وحشت مواجه شوند، اما تماشای اثر فرشتگان قصاب که به بازگویی وحشتناک ترین حقیقت امروز جهان می پردازد کاملا مناسب با مناسبت اینروزهاست. این فاجعه وحشتناک چیست؟
سلیمی: اینکه نظامیان آمریکایی نه تنها برای نجات کودکان نیامده اند، بلکه خود بازوی تهاجم به مدرسه اند تا کودکان مدرسه برای سرقت اعضای بدن شان به یک گروه قاچاقچی اعضای بدن صهیونیست فروخته شوند.
مجری رادیو CiTR : این پارادوکس وحشتناکی ست که توسط این فیلم مطرح و به بحث گذا شته میشود. درست مثل نام اثر : فرشتگان در پارادوکس با قصابان. پیش از آنکه فلسفه این پارادوکس را عمیق تر برایمان توضیح دهید، اگر موافق باشید کمی بیشتر به سندیت ادعای اثر بپردازیم. جامعه دانشگاهی با این مساله غریبه نیست، به طور مثال انسان شناس مشهور نانسی شپر هیو سر نخهای قاچاق اعضا در کشورهای تحت استعمار را تا سازمانهای بین الملل که تحت عنوان حقوق بشر در این کشور ها فعالیت می کنند دنبال میکند. او محقق و استاد دانشگاه کالیفرنیا است. و آثار خود را در جهت ثبت مدارک انسان شناسی اعضا، نسل کشی و بی عدالتی های جوامع انسانی می نویسد، در ٢٠٠٩ او زنجیره ای بین المللی از قاچاق اعضا را ردیابی نمود که به نیویورک، نیوجرسی و اسراییل ختم می شد. نانسی طی سخنرانی های گسترده ای افشا کرد که بیشتر قاچاق مربوط به کلیه توسط اسراییل هدایت می شود. در سخنرانی ٢٠٠٨ خود وی دو نیت عمده اسراییل حاصل از مصاحبه ها و پژوهشهای خویش را "طمع" و "انتقام هولوکاست" گزارش نمود. نانسی در مصاحبه های خود مشاهده کرد که دلالان اسرایلی تکرار می کردند که چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان، ما هر کلیه، کبد و قلبی را به هر قیمتی به دست می آوریم ، دنیا این اعضا را به ما بدهکار است. در ارتباطی دقیق تر با کانادا، نگاه ضد استعماری و افشاگرانه فرشتگان قصاب ما را به یاد فیلم مستند دهکده بیوه گان اثر پیتر بلوو می اندازد، داستان مردم بومی دنه کانادا که از منابع انسانی و طبیعی سرزمینشان برای تامین اورانیوم غنی شده برای ساخت بمب اتمی هیروشیما استفاده شد و سالهاست که این مردم در برابر عواقب فاجعه انسانی این استعمار مقاومت می کنند. فیلم شما دقیقا در همین جهت حرکت میکند، با زبانی جهانی و بسیار به روز، پارادکس عجیبی ست ، فرشته و قصاب.
سلیمی : نه! من نگاه انسان شیعی را در خلقت و نگاه به جهان قبول دارم زیرا این نگاه هم جهان ناپیدا را تشریح می کند و هم جهان پیدا و قابل لمس را. اما نگاه کریشنیست ها به نگاه شیعی نزدیک تر است. آنها در آغاز راه هستند ، اما در جهت درستی حرکت می کنند. اگر بتوانند در تبیین جهان ماده به جای فیزیک ، خلقت را مطالعه کنند، راه برای رسیدن به نگاه شیعه، برایشان کوتاه تر خواهد شد.
مجری رادیو CiTR : پس در حقیقت فرشتگان قصاب کنکاشی حقیقت طلبانه در فلسفه های فکری و جهان بینی های بنیادیی که راه حل های بسیاری برای فاجعه های انسانی و طبیعی امروز جهان دارد. به خصوص که گروهی از شنوندگان ما پژوهشگران دانشگاهی هستند. و گروه دیگری فعالان صلح با جهانبینی ضدامپریالیسم.
سلیمی: من سعی کردم فرشتگان قصاب فیلمی جهانی باشد با اندیشه ای جهان شمول و مبتنی بر فطرت انسان و امیدوام که موفق شده باشم.
مجری رادیو CiTR : می دانم برای آنالیز کاراکترهای فیلم فرشتگان قصاب باید ساعتها با هم گفتگو کنیم و این در زمان برنامه ی ما نمی گنجد. به همین جهت می خواهم کمی به پروسه ی تولید بپردازیم. فرشتگان قصاب به لحاظ کیفیت ساخت و کارگردانی واقعا بی نقص است و در نگاه اول یک فیلم خوش ساخت هالیوودی را تداعی می کند. این اثر جوایز افتخار آمیزی دریافت کرده است. این توان تولید چطور ممکن است؟
سلیمی : واقعیت این است که کشور من مهد استعدادهای بی نظیر است. کاری که من انجام دادم مدیریت صحیح این توان و پتانسیل بود. به نظرم یک کارگردان خوب باید بتواند در فیلمنامه، دکوپاژ و استوری بورد جهان خود را به شکلی قابل فهم به تمام عوامل فیلم منتقل کند، تا آنها هم به جهان کارگردان وارد شوند و درست مطابق افکار کارگردان رفتار نمایند.
مجری رادیو CiTR : جلوه های ویژه فیلم بسیار زیبا و در خدمت فیلم است و فیلمبرداری هم بسیار تاثیرگذار. کمی توضیح دهید، لطفاً.
سلیمی : خواهش می کنم. ما در سه بخش جلوه های ویژه داشتیم. جلوه های ویژه ی میدانی(Visual Effect) ، جلوه های ویژه ی رایانه ای (CG یا همان VFX) و جلوهای ویژه ی گریم که واقعا حمید رسولیان ، بهروز باقری و محمد رضا توسلی عالی کار کردند. طراحی صحنه و لباس هم کار خوب بابک پناهی بود. و البته فیلمبرداری فرشاد گل سفیدی بسیار حرفه ای و دقیق بود. ببینید ما روزانه 15 تا 20 ساعت کار می کردیم و فشار بسیار زیادی روی عوامل و بازیگران بود، اما همه کمک می کردند. باید یاد کنم از صدابرداری وحید مقدسی و صداگذاری بی نظیر آرش اسحاقی. همین جا ، من از همه ی تیم خوبم تشکر می کنم.
مجری رادیو CiTR : حالا که در مورد صدا صحبت کردید، کمی هم به موسیقی به پردازیم.
سلیمی : موسیقی توسط امیریل ارجمند و فرزاد ورزنده آذر ساخته شده که واقعا ساندتراک های خاطره انگیزی را بوجود آورده اند.
مجری رادیو CiTR : با توجه به تجربه ی خودتان در موسیقی در کار آهنگسازانتان دخالت داشتید؟
سلیمی : ببینید من در بیشتر فیلدهای فیلمسازی تجربه دارم. از جلوه های ویژه تا گریم، موسیقی ، فیلمبرداری ، بازیگری،... اما هرگز با دخالت کردن در کار تیم موافق نبودم. من خواسته هایم را دقیق و روشن به عوامل می گفتم، گاهی ساعتها با هم صحبت می کردیم تا به حس مشترکی برسیم. روش من در هدایت افرادم اینطور است که در موردشان پیش داوری نمی کنم. آنها را در فکر و خیال خودم شریک می کنم. بعد از آنها میخواهم بروند و خواسته ام را انجام دهند. آنوقت معجزه ای رخ می دهد. آنها دقیقا همان کاری را تحویل می دهند که من می خواستم. گاهی در مورد یک ساز یا میزان شنیده شدن ملودی ها با هم صحبت می کردیم و گاهی برای بهتر شدن کار پیشنهادی می دادم و آنها انجام می دادند و واقعا کار عالی می شد. البته دو تشکر بسیار ویژه هم باید داشته باشم از محمد قهرمانی تهیه کننده خوبم، که واقعا از اعتمادش سپاسگزارم. و همین طور از استاد حسن عباسی که همیشه از مشاوره های خوبشان بهره برده ام نهایت سپاس و تشکر رو دارم.
مجری رادیو CiTR : یک سوال شخصی دارم.
سلیمی : بله! بفرمایید.
سیمرغ : سینمای مورد علاقه ی سهیل سلیمی چیست؟
سلیمی : من به سینمای فاجعه علاقه مندم. سینمایی که کاراکترهای اصلی آن با فاجعه ای روبرو شوند و با یک دشمن بزرگ مبارزه کنند.
مجری رادیو CiTR : این مبارزه به پیروزی ختم می شود؟
سلیمی : بستگی دارد پیروزی را چطور تصور کنید. در نگاه من پیروزی یعنی استقامت در رسیدن به هدف. فرشتگان قصاب یک تراژدی مدرن است و کاراکترهای اصلی کشته می شوند اما هدف فیلم محقق می شود یعنی دشمن نابود می گردد و با زنده ماندن ناجیه امید به آینده در مخاطب شکل می گیرد.
مجری رادیو CiTR : یعنی مخاطب پاسخ سوالاتی را که فیلم برایش ایجاد کرده را دریافت می کند؟
سلیمی : بله! من اساسا با اینکه فیلم پایان باز داشته باشد مخالفم. همیشه این مثال را می زنم که پایان باز برای یک فیلم درست مثل این است که کسی یک جمله نا تمام بگوید. و بعد افتخار کند که به به چه جمله ی زیبایی گفتم. جمله نه تنها باید کامل باشد بلکه باید در پایان آن نقطه هم داشته باشد. من برای مخاطبم ارزش و احترام قائل هستم و به همین دلیل پاسخ تمام سوالات مطرح شده در فیلم را می دهم.
مجری رادیو CiTR : برگردیم به ابتدای مصاحبه، گفتید که فلسفه ی شما در فرشتگان قصاب ، فلسفه ی مقاومت است. می خواهم توضیح دهید تا مخاطبان ما با جهان فلسفی شما بیشتر آشنا شوند.
سلیمی : با تعریف اشغال و محاصره شروع میکنم. ببینید مقاومت اساسا در جایی شکل می گیرد که اشغال و محاصره صورت گرفته باشد. کمی مسئله را باز می کنم. وقتی یک مهاجم به سرزمینی حمله می کند و جنگ آغاز می شود تا مرحله پایان جنگ سه مرحله اقدام باید صورت بگیرد وگرنه آن جنگ نتوانسته اهدافش را محقق کند. اول اشغال یا محاصره ، دوم تصرف ، سوم تثبیت. در هر رویارویی یا منازعه ای این سه مرحله وجود دارد. برای مثال صهیونیست ها هفتاد سال است که کشور فلسطین را اشغال کرده اند، اما هنوز مرحله ی تصرف و تثبیت کامل نشده، زیرا مردم مظلوم فلسطین با حداقل امکانات در حال مقاومت هستند. بعد از مشخص شدن مفهوم اشغال و محاصره حالا می توان مفهوم مقاومت را توضیح داد. در زمان اشغال ممکن است مردمان سرزمین اشغال شده توان بیرون راندن دشمن را نداشته باشند، اما به هر حال با عملیات های کوچک و غیر متمرکز مرحله ی تصرف را برای دشمن سخت می کنند. وقتی آلمان نازی اروپا را مورد تهاجم گسترده ی خود قرار داد قبل از اینکه دولت ها بتوانند توان نظامی خود را بازیابی کنند مردم اروپا با تشکیل گروهای مقاومت به مبارزه با نازی ها پرداختند. که این اقدام در فیلم های زیادی به تصویر کشیده شده است. چند دقیقه ی قبل در مورد سوء استفاده ی صهیونیسم از سرزمین و دارایی های مردم آمریکا صحبت کردم، همان را در فرمول مقاومت تشریح میکنم. ببینید اقتصاد آمریکا توسط یهودیان صهیونیست مورد حمله قرار گرفت و اشغال شد. در همان اوایل افرادی مثل هنری فورد تلاشهایی برای مقاومت در مقابل این مارسمیِ چند سَر انجام دادند. اما چون مردم همراهی نکردند در نطفه خفه شد. سپس تمام بنگاه های اقتصادی آمریکا به تصرف صهیونیسم در آمد و امروز چنان این موضوع تثبیت شده که اگر بخواهند آنرا از اقتصاد آمریکا جدا کنند، آمریکا دچار فرو پاشی عظیمی خواهد شد. اما خواهید دید که در نهایت مردم آمریکا چاره ای جز این نخواهند داشت که با یک خود انهدامی گسترده شر این مار سمی را از سرزمین شان کوتاه کنند. ببینید این علامت دایره ای شکل که حرف C درون آن نوشته شده ]][ c و روی تمام کالاهای غربی جای دارد، معنایش این است که بخشی از پولی که بابت خرید هر کالایی که هزینه می شود به یهودیان صهیونیست داده می شود. به این علامت کُشر می گویند اما واقعا هیچ کس کارکرد دقیق آنرا نمی داند. مردم آمریکا حتی برای خریدن یک قرص نان هم باید این باج را به یهودیان صهیونیست بدهند، زیرا آردی که نانوایی ها تهیه می کنند باید کشر شده باشد و طبیعتا نانوا آن مبلغ اضافی را روی قیمت نان از مردم میگیرد. و یهودیان صهیونیست بدون اینکه ذره ای کار کرده باشند هر روز صبح حساب های بانکی یشان با پول مردم آمریکا پر می شود. البته امروز مردم دنیا نسبت به این نشان حساس شده اند و صهیونست ها امروز موزیانه تر از قبل، این کار را انجام می دهند.
مجری رادیو CiTR : پس شما میگویید که مقاومت هم جنبه ی نظامی دارد و هم جنبه ی اقتصادی؟
سلیمی : فراتر از اینها! مقاومت یک ویژگی فرهنگی ست. مقاومت حیات جامعه را تضمین می کند. در فیلم می بینید که خانواده های افغانی برای نجات فرزندانشان تلاش می کنند و در این راه کشته می شوند و در نهایت یک دختر نوجوان که نماد آینده ی افغانستان است نجات می یابد.
مجری رادیو CiTR : آیا این انفجارهای تروریستی و انتحاری از نظر شما مقاومت است؟
سلیمی: سوال هوشمندانه ای پرسیدید! بین مقاومت و تخریب کورکورانه فرق است. متاسفانه آنچه امروز در سوریه ، عراق و افغانستان روی می دهد اصلا ماهیت مقاومت ندارد زیرا مقاومت در مقابل دشمن معنا می یابد. کشتن زنان و کودکان و شهروندان افغانی و عراقی و سوریه ای هیچ ربطی به مفهوم مقاومت ندارد بلکه بر عکس برای تامین منافع ]]صهیونیسم بین الملی است. یک راه ساده را به شما یاد می دهم. همواره در این گونه حوادث ببینید آیا منافع کشور مورد تهاجم تامین می شود یا منافع مهاجمین. در سوریه اگر واقعا مسئله آزادی بود، مردم با نظامیان درگیر بودند. در حالی که مردم و دولت در کنار هم با تروریست هایی درگیر هستند که کودکان را می کشند، بیمارستان ها و مساجد را ویران می کنند. شاید برای مردم غرب این سوال پیش آمده باشد که اگر اینها دنبال آزادی هستند چرا زیارتگاه ها را در سوریه ویران می کنند؟! چرا با بمب گذاری در بازار مردم و کسبه را می کشند. خوب به تاسیسات نظامی و لجستیکی حمله کنند. این بمب گذاری توسط صهیونیست های یهودی ، صهیونیست های مسیحی و صهیونیست های مسلمان یعنی وهابی ها ، سلفی ها و بهایی ها مدیریت می شود. و اتفاقا همین ها مانع تشکیل گروه های مقاومت می شوند. این گروه های تروریستی چند هدف کلیدی دارند، اول سیاه کردن چهره ی دین برای ایجاد فضای لازم جهت شیطان پرستی که یک پروژه ی بزرگ صهیونیستی است. دوم سیاه نشان دادن چهره ی اسلام شیعی به عنوان تنها دین پویایی که دارای برنامه استراتژیک برای جامعه سازی ست. سوم نسل کشی گسترده در میان مسلمانان توسط مسلمانان صهیونیست و یا حتی بوداییان صهیونیست مثل کشتار سال گذشته در میانمار. چهارم سلب اندیشه ی دینی در بین مردم سرزمین های اشغالی. پنجم نا امن جلوه دادن سرزمینهای اشغالی برای نفوذ و غارت بیشتر. فرشتگان قصاب سعی دارد تا روحیه ی مقاومت را در مخاطبانش زنده کند. این مقاومت نیاز امروز جامعه ی غربی نیز هست. امروز مشکلات اقتصادی غرب از یونان تا ایالات متحده بر گردن صهیونیسم است. ثروت اروپا و آمریکا را صهیونیست ها همان یک درصد خون خوار بلعیده اند. امروز که دیگر تمام شیره ی جان غرب توسط صهیونیستها مکیده شده، آنها به سرعت در حال کوچ به چین و آسیای شرقی هستند. باید مردم دنیا بیدار شوند و خود را ، سرزمینشان را، اقتصاد و فرهنگ شان را از اسارت صهیونیسم برهانند.
مجری رادیو CiTR : پس شما مدعی هستید که فلسفه ی شما، جهان شمول است؟!
سلیمی: البته! هر نگاه فلسفی باید این پتانسیل را داشته باشد.
مجری رادیو CiTR : سهیل، کشور شما هشت سال درگیر جنگ با دیکتاتور عراق بوده است. آیا نشانی از آن هشت سال جنگ در این فیلم هست؟
سلیمی : از سوال زیبایتان متشکرم. خیلی دوست داشتم به این موضوع هم بپردازم. من نزدیک به ده سال داشتم که آن جنگ وحشتناک تمام شد، دوران کودکی من با ترس از بمباران و حملات موشکی عراق گذشت. در پناهگاه هایی که در مدرسه باید در آنها پنهان می شدیم و یا نیمه شب ها با علام وضعیت قرمز در زیر زمین خانه مان پنهان می شدیم. عراق کشوری نبود که حتی هشت هفته بتواند با ایران بجنگد چه رسد به هشت سال. ما از هفتاد کشور مختلف اسیر جنگی داشتیم. یعنی هفتاد کشور به عراق نیروی نظامی می دادند. ژنرالهای فرانسوی نقشه ی عملیات برایشان طراحی می کردند. آمریکا و آلمان سلاح شیمیایی به صدام هدیه می دادند. تعداد کشته و مصدومام شیمیایی ما از تعداد کشته شدگان حمله اتمی به هیروشیما هم بیشتر است. عراق با بمب و موشک و هواپیماهای جنگنده و بمب افکن ساخت آمریکا و فرانسه و شوروی و با گلوله های توپ و تانکهای انگلیسی با ما می جنگید. یعنی از شرق تا غرب عالم با هم جمع شده بودند ایران را نابود کنند که با مقاومت اسطوره ای و حماسی مردم ایران شکست خوردند. مطمئن باشید آن دوران را هرگز فراموش نخواهم کرد. بسیاری از الگوها و رفتارهای شخصیتهای مثبت و قهرمان فیلم از آدم های آن دوران گرفته شده. برای مثال جاوید همان نوجوان سیزده ساله ی فیلم از شخصیت بهنام محمدی سیزده ساله گرفته شده که در زمان حمله ی عراق جانانه مقاومت کرد و شهید شد.
مجری رادیو CiTR : هر چه پیش می رویم فیلم سینمایی فرشتگان قصاب عمیق تر میشود. درست مثل اینکه در ساحل اقیانوس جلوبروی. هرچه جلوتر می رویم عمق بیشتری را حس می کنیم.
سلیمی : متشکرم! لطف خدا بوده است.
مجری رادیو CiTR : سهیل، توصیف هایی که کردید سوالی را در ذهن من شکل داد. من احساس می کنم شما هنر و فلسفه را در خدمت تفکر شیعی استفاده کرده اید. درسته؟
سلیمی : اساسا مقاومت برای من یک الگوی ثابت دارد و آن رفتار امام حسین ع در کربلاست. ایشان مظهر مقاومت حقیقی هستند. وقتی در مقابل ظلم می ایستند با وجود اینکه فقط هفتاد و دو نفر هستند در مقابل لشکر هزاران نفره ی دشمن مقاومت می کنند. او و تمام یارانش و حتی کودک شش ماه اش در این مقاومت جان خود را از دست می دهند و به شهادت می رسند اما ذلت نمی پذیرند. ما از این واقعه با نام عاشورا یاد می کنیم.
مجری رادیو CiTR : شهادت یعنی چه؟
سلیمی : یعنی مقاومت و از دست دادن این جسم خاکی (کشته شدن) برای ماندن (شهادت) در راه و خواست خدا.
مجری رادیو CiTR : پس مقاومت به غیر از یک فلسفه ، یک بینش تاریخی هم هست؟ تصویری آز آن بینش در فیلم شما هست؟
سلیمی : همینطور است! صحنه عاشورایی فیلم من جایی ست که ناجیه بالای تپه ای ایستاده و محل کشته شدن بچه های مدرسه ، فرهاد و گیسو و جاوید را نگاه می کند. در عاشورا حضرت زینب س درست مانند این صحنه از بالای تپه ای به قتگاه برادر و عزیزانش نگاه می کند. اوست که پیام آن مقاومت را برای جهانیان می رساند. ناجیه هم شاهدی ست که پیام این ظلم را به جهانیان خواهد رساند.
مجری رادیو CiTR : از اینکه دعوت ما را از راه دور پذیرفتید، با اینکه میدانم الان باید ساعت از نیمه شب شما در ایران گذشته باشد، از شما سپا سگذارم. به جاست که اینجا در حضور شنونده گان رادیو CiTR لوح برگزیده سال 2013 این شبکه را، لوح "مبارزان نور" را به دلیل داشتن نگاه ضد استعماری و پرداختن به بحرانی جهانی بر اساس مردم شناسی و با زبانی سینمایی و عملگرا و پارادایمی، به شما تقدیم کنیم.
سلیمی : خب البته غافلگیر شدم. از شما و همه کسانی که مرا مفتخر به دریافت این لوح دانستند صمیمانه سپاسگزارم. از رادیو دانشگاهی " CiTR "، و به ویژه از مردم بومی قوم "ماسکویم The Musqueam People "، صاحبان زمین اشغال شده این دانشگاه واقع بر ارتفاعات "پونت گری Point Gre" که مهربانانه امروز میزبان من بودند.
مجری رادیو CiTR : ممنون از شما و هم سفرانتان در خلق فرشتگان قصاب و خدا نگهدار.
سلیمی : خدانگهدار
سهیل سلیمی فرشتگان قصاب سهیل سلیمی کارگردان سهیل سلیمی استراتژیست جنگاور نور دانشگاه بریتیش کلمبیا رادیو CiTr Musqueam People Butcher Angels مصاحبه ی سهیل سلیمی
جمعه 9 مهرماه سال 1400
@soheilsalimi
مالیات علیه خمس و ذکات و صدقه
هوالحکیم. مالیات علیه خمس و ذکات و صدقه. یکی از پدیدههایی که سالهاست در دوگانگیِ اسلام حقیقی و اسلام دروغین مردم را با نظام جمهوری اسلامی ایران دچار چالش کرده، مقوله مالیات است. هرچند گرفتن مالیات یا همان باج و خراج حکومتی قدمتی دیرینه دارد، اما با ظهور اسلام و شعارهای برآمده از سینهی جامعه فرودست، همه چیز قرار شد بوی خدایی و بندگی بگیرد و بجای اجبار و تهدید، اختیار و شوق ثواب جایگزین شود. و در سه کلید واژهی خمس و ذکات و صدقه متبلور بشود. مالیات در واقع پول توجیبی است که دولتها به زور از مردم میگیرند، اما قسمت اسفبار ماجرا آنجاست که ثروتمندان که باید مالیات بیشتری بپردازند، خود اصلیترین فروشنده کالا و خدمات به مردم هستند، آنها بازیرکی چندبرابر ارزش مالیاتی را که باید به دولت بپردازند در قالب افزایش قیمت و کاهش کیفیت و کمیت از مردم میگیرند و در واقع هیچ پولی از اصل داراییاشان کسر نمیشود، در عوض مردمِ بخت برگشته باید دوبار مالیات بدهند، یکبار به جرم اینکه کار میکنند و نباید همه درآمدشان را خودشان استفاده کنند و یکبار دیگر در غالب بالا رفتن هزینه زندگی و کوچک شدن سُفرهایشان. شاید، شاید مالیات امری در جهت بهبود اوضاع جامعه تعریف داشته باشد، اما آنچه رخ میدهد فشار بر گُرده زندگی مردم است و ثروتمندتر شدنِ ثروتمندان. البته بسیار مهم است که خمس و ذکات و صدقه هم پس از دریافت توسط متولیان، برنامهای برای مصرف صحیح و عامالمنفعه داشته باشند، ورنه باز بار کجی خواهند بود دور از منزل مقصود. سهیل سلیمی
@SOHEILSALIMI
@SOHEILSALIMI
طمع جهان را نابود خواهد کرد
هوالحکیم. طمع جهان را نابود خواهد کرد. این حرف اصلی فیلم به بالا نگاه نکن است.
به بالا نگاه نکن، فیلم بسیار خاصی است، یک فیلم سیاسی و شبه ضد کاپیتالیستی است که طعم کمدی با ادویه ی علمی تخیلی دارد. و تیغ تندی ست برای طمع انسان به بیشتر خواستن و بیشتر داشتن. داستان از این قرار است که دو دانشمند متوجه می شوند که شهاب سنگی قرار است با زمین بر خورد کند و کره ی زمین را نابود سازد.
پس به سراغ رئیس جمهور ایالات متحده می روند تا او جلوی این اتفاق را بگیرد. اما او آنقدر محو جایگاه و خواستههای خودش است که اهمیتی به موضوع نمیدهد. با وجود ادله ی علمی اما کسی به آن ها توجه ندارد، اما با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری و طمع رسانه ها برای جذب مخاطب با داستانِ نابودی جهان آنها توسط رسانه هایی که به شدت به دنبال تحمیق مردم هستند، از دانشمند بدل به شومن می شوند و به برنامههای متعدد تلویزیونی دعوت می شوند.
تصور اینکه انسان ها عموما و ثروتمندان به خصوص، به قدری طمع دارند که حتی به قیمت نابودی زمین می خواهند از آن شهاب سنگ پول در بیاورند خودش طنز تلخی ست که تا ساعتها پس از پایان فیلم گریبان اندیشه ی آدمی را رها نمی کند. خصوصا وقتی می فهمیم شکستِ ماموریت حمله ی فضایی برای نابودی شهاب سنگ کاملا عامدانه بوده تا فردی که در فیلم شبیه استیوجابز طراحی گریم شده و دستِ راست رئیس جمهور آمریکاست بتوانند عناصر قیمتیِ روی شهاب سنگ را با تکنولوژی رباتیک استخراج کند. و طمع در نهایت زمین را نابود می کند. اگر جنبش ضد طمع یا همان جنبش نودونه درصد آمریکا را بتوان در یک قالبی مینیاتوری تصویر کرد، به بالا نگاه نکن، همان مینیاتور جذابی است که ارزش تماشا دارد. سهیل سلیمی
#به_بالا_نگاه_نکن
#طمع #سهیل_سلیمی #سهیل #سلیمی #نویسنده #کارگردان #مستندساز #فیلم #سهیلسلیمی
#dont_look_up #stopthegreed
#soheilsalimi #soheil_salimi #soheil #salimi #director
طمع جهان را نابود خواهد کرد سهیل سلیمی به بالا نگاه نکن سهیل سلیمی کارگردان سهیل سلیمی فیلمساز سهیل سلیمی استراتژیست Dont Look Up soheil salimi SOHEIL SALIMI filmmaker SOHEIL
شنبه 9 بهمنماه سال 1400
@soheilsalimi
@soheilsalimi
@soheilsalimi
سینمای بیهویت و فاقد دکترین و استراتژی
🎯🎬🎯
در جستجوی هویت
چه غم انگیز است که تمدنی به وسعت تاریخ داشته باشی و برای تماشای قطرهای از آن لابلای یک سریال کرهای بگردی تا شاید فرصتی باشد برای لحظهای تفاخُر، به تمدنی که مردمانش در مقطعی از تاریخ دریانوردی و اقیانوسنوردی میکردند که تمدنهای شرق و غرب عالم ساحلنورد بودند و اگر فانوس دریایی نداشتند در دریا گم می شدند. تمام اولینهای تاریخ در ایران ثبت اختراع شدهاند. از اولین جراحی باز مغز تا ساخت میکروسکوپ توسط دانشمندان مسلمان ایران زمین و حتی ساخت دوربین عکاسی. اما سینمای بیهویت ما که فاقد هرگونه دکترین و استراتژی است، فقط و فقط تابلوی تمام نمای عظیمی شده از جامعهای غرق در کثافت و بدبختی وبی اعتمادی و اعتیاد که با نوار نازکی از فیلمهای مثلا خوب و ملی مذهبی تزئئین شده. اما هیچ کس به یک تابلو به خاطر قاب دور آن نگاه نمیکند. تابلوی درون قاب باید ارزش تماشا داشته باشد. سینما و رسانههای ما برای بیانِ عظمت ایران آنقدر حقیر هستند که جز همان لاشهی متعفن کلیشههای دستمالی شدهی چند چهرهی خاص حرفی برای گفتن ندارند. اگر سینمای هالیوودی توانسته از بیهویت ترین کشوردنیا اسطورهای بسازد که زمین و زمان و فضا را در اختیار دارد، سینمای ما هم در موفقیتی غیرقابل وصف! توانسته بیش از دههزارسال تاریخ تمدن ایران را به اندازهی چند زیرپوش سفید و مقدار زیادی پوچیِ وقاحت آمیز تقلیل بدهد. دهها فیلمنامه و فیلمساز پشت در اطاقهای همیشه بستهی مدیران فرهنگی عمرشان خاکستر شد و نگذاشتند کار کنند، تجربه کنند و به بلوغ برسند، مافیا برای چنین جنایتی واژهی کوچکیست. هیچ مافیایی نمیتوانست چنین بلایی بر سر تمدن یک سرزمین بیاورد که سینما و رسانههای ما آوردند. نه به تمدن اسلامیاش رحم کردند و نه به تمدن ایرانیاش. طوری فیلمهای ما بی ریشه و بی هویت هستند که گویا فیلمسازان ما یک صفحه هم تاریخ نخواندهاند. نمیدانم نویسنده همین سریال کرهای که انصاف کرده و به تکنولوژی بادبانهای مثلثی اشاره کرده خبر دارد در ساختار کشتی برای سفرهای طولانی مدت دریایی بیش از بیست نوع مهندسی خاص وجود دارد که همگی اختراعات ایرانیان باستان بوده است؟ چه غم انگیز است که تمدنی به وسعت تاریخ داشته باشی و برای تماشای آن تصویری نداشته باشی. سهیل سلیمی
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1400
@SOHEILSALIMI
برای نادر:
نادر طالب زاده حقیقتا، نادر بود، نادر در سینما و تلویزیون و رسانه های ما، رویداد افق نو حرکت عظیمی بود که بسیاری از متولیان فرهنگی کشور حتی در فکرشان هم برگزاری آن غیر ممکن می نمود را یک تنه راه انداخت و جهان را به تماشای حقیقت ایران و اسلام نشاند. بی پرده و شجاع سخن گفتن را با برنامه عصر به تلویزیون، و جرئت مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم را به قلب های ناامیدمان بازگرداند. روحش قرین رحمت حضرت حق تعالی باشد ان شا الله. سهیل سلیمی
زمانِ پارادوکسیال (متناقض) و انسان مدرن
انسان مدرن که تن به تفردگرایی سپرده و در فضای واقعیتِ ناملموسِ اینترنت غرق شده در پارادوکس زمان گرفتار است. زمانِ پُرسرعتِ کُند یا زمانِ کوتاهِ بلند. او در ناخودآگاهش این پارادوکس دائمی را پذیرفته و به آن آگاه است و از همین رو هر دو زمان را توامان زیست می کند. انسان مدرن در اسارتِ زمان، مدام در فشار سرعت حرکتِ ثانیهها وقت کم میآورد و از همین رو تحت فشارهای عصبی قرار می گیرد. فشارهای عصبی که اغلب هیچ کمکی به بهبود روند مدیرت زمان نمیکنند، مانند گرفتار شدن در یک ترافیکِ طولانیِ بی دلیل که با بوق زدنهای عصبی و... حتی یک میلیمتر هم از حجم آن کاسته نمیشود. فشارهای عصبی زندگی مدرن که محصول تفکر انسان مدرنِ جدا از عالم غیب است، فقط، آرام آرام انسان را نابود میکنند و هیچ کارایی دیگری ندارد. از سوی دیگر در لحظات فراق از کار و عصبیت دُچار انزوا میشود و در خلوتِ پُرهیاهوی واقعیتِ ناملموسِ اینترنت، هر ثانیه برایش یک سال میگذرد. زندگی انسان مدرن، بسیار شبیه دویدن روی تردمیل است. زیرا هر چه میدود به هیچکجا نمیرسد. یعنی زمان روی تردمیل (تند) و زمان در محل قرار گرفتن تردمیل (کُند) کاملا متفاوت از هم میگذرد اما در هر دو زمان بیهودگی و پوچی، سهمِ انسانِ مدرن میشود. این بیهودگیِ انسان مدرن فقط یک راهحل داشت؛ انسان باید از تردمیلِ لعنتی مدرنیته پیاده میشد که نشد، زیرا اصلا خبر نداشت که گلوبالیستهای جهان کی او را سوار ترمیل کردهاند، او در زرق و برق جهانِ مدرن غرق است و دست و پای اندیشهی انسان مدرن با اندیشههای لیبرالیسم و سوسیالیسم دَرهَم، به تردمیل مدرنیته زنجیر شده. برای نجات از زمان پارادوکسیکال باید به عهد ازلی انسان برگردیم تا فطرتِ انسانی، راههای رسیدن به کمال را باز کند. نقشهی این راه بیش از هزاروچهارصد سال است که منتشر شده و کافیست که آنرا بخوانیم. قرآن تمام نیازهای فطری ما را پاسخ میدهد، واقعیت ملموس و حقیقتی جدا از از پادوکسهای معمولِ زندگی مدرن است. سهیل سلیمی
@SOHEILSALIMI
طبقهی متوسط (کوتاه نوشت)
طبقه متوسط
در جامعه شناسی لیبرال جامعه در حالت نرمال دارای سه طبقهی کلی است. طبقهی ثروتمند، طبقهی متوسط و طبقهی فقیر. در هنر صنعت لیبرال هم طبقهی متوسط جایگاه مهمی دارد. زیرا طبقهی فقیر باید تمام عمر جان بکند و برای طبقه ثروتمند کار کند و طبقه ثروتمند محصول یا خدماتی را که از شیره ی جانِ طبقهی فقیر مکیده به طبقهی متوسط بفروشد. در واقع طبقهی متوسط که معمولا آدمهایش شغلهای کم دردسری هم دارند، بی خبر از طبقه ی پایین خود سودای بهتر زیستن دارد غافل از اینکه تلاش او برای زندگی مادی بهتر اغلب جیب طبقهی ثروتمند را پر میکند تا خون طبقهی فقیر را بیشتر بمکند.
البته این رویکرد جامعهی طبقاتی مطلوب نظر دین و عقل نیست، اما دولتها همواره برای سرشاخ نشدن با طبقهی ثروتمند از بهبود وضعیت طبقهی فقیر طفره میروند و در مکاتب علم اقتصاد هم این رویکرد طبقاتی امری طبیعی و حتی لازم فرض میشود. در جهانِ رسانه ها هم همین نگاه قالب است. متاسفانه سینما و رسانه های ما هم اسیر همین رویکرد هستند و کمتر پیش می آید که اثری درخور درباره طبقهی فقیر ساخته شود که به دور از سیاه نمایی و ذلت به داستانهای آدمهای این طبقه هم بپردازد و اغلب آثار زندگی طبقهی متوسط را روایت میکند، طبقهی متوسط یا بورژوا همه چیز را میخواهد داشته باشد ولو اگر تقلبی یا فیک باشد، یعنی اگر ساعت رولکس اصلی ندارد، یک کپی چینی هم خوشحالش می کند، پس میشود هر چیزی را که طبقه ثروتمند سوار بر موج تبلیغات برایش جذاب کند به او فروخت. در رسانه هم هر موجی که بیاید طبقهی متوسط را با خود میبرد. چه موج فیلمهای سیاه باشد چه کمدیهای دوزاری و پُر از متلک های زیر شکمی. مهم موجی است که راه افتاده. البته طبقه ی متوسط خودش لذت موج سواری را درک نمی کند و فقط خوب خیس میشود، زیرا او به مثابهی تختهی موج سواری است که طبقهی ثروتمند رویش ایستاده. سهیل سلیمی
شنبه 7 خردادماه سال 1401
@soheilsalimi
@soheilsalimi
مَلکهی کُوپُنهای تَخفیف
تحلیلی کوتاه بر فیلم Queenpins مَلکهی کُوپُنهای تَخفیف، بنظرم بهترین ترجمه ای است که برای نام این فیلم میشود نوشت. دو خانم تقریباً بیکار که به فکر این میافتند که با فروش بن ها یا کوپن های تخفیفِ محصولات شرکتهای مختلف کاسبی کنند و البته باید برای بدست آوردن این کوپن ها دست به اقدامی خلاف بزنند.
ادامه👇🏼
فیلم تعریف جالبی از لیبرال دموکراسی ارائه می کند؛ اگر طوری دزدی کنی که کسی نفهمد، پس دزدی نکردهای. اما چرا فروش کوپن تخفیف چنین زیر متنی را ایجاد کرده است؟ پاسخ در پدیدهی قیمت گذاری است. شرکتهای دولتی و خصوصی سالهاست که ذره ای از سود خود نمیکاهند. مالیات، اجاره بها، هزینه حمل و نقل، ارزش افزوده، حقوق و مزایای کارکنان، هزینه خرید مواد اولیه و هر هزینهای که فکرش را بکنید، به قیمت تمام شده کالا یا خدمات اضافه میشود و مردم باید تاوان تمام این هزینه ها را بدهند تا در چرخهی کلان اقتصاد، ثروتمندان همواره ثروتمند باقی بمانند. فیلم سعی دارد بگویید، دزدیدن بن تخفیف در واقع باز گرداندن رابین هود گونهی بخشی از همین غارتِ مردم عوام است. مردمی که بقول ما ایرانیها، مرغ عزا و عروسی هستند و فرقی ندارد، حاکمان در چه حال باشند، فشار اقتصادی بر گُرده مردم است. بن تخفیف یا کوپن تخفیف و اساسا موضوع تخفیف در فروش، از آن توهینهایی است که اگر مردم چاره داشتند هرگز تن به خرید با تخفیف نمی دادند. زیرا سالهاست که معنی تخفیف یعنی کالایی را چند برابر گران میکنند و بعد با چند درصد تخفیف در حلقوم مشتری فرو میکنند. به هر حال Queenpins در القا مفهوم "اقتصاد بی اخلاق" بسیار موفق است، هر چند سعی میکند با مافیای ثروت و قدرت، سرشاخ نشود و در حد دو ملکهی فروشنده ی کُوپنهای تخفیف باقی بماند. سهیل سلیمی
@SOHELSALIMI
@SOHEILSALIMI
🟥حاکمیت واحد جهانی و نظم نوین جهانی یعنی مرگ لیبرال دمکراسی🟥
هوالحکیم
⭕️ بر خلاف ادعای لیبرالیسم و دموکراسیِ تمدن غرب، لیبرال دموکراسی از تنوع و آزادی اندیشه بیزار است. لیبرال دموکراسی اندیشه را به بند می کشد و کنترل میکند و همه را یک شکل می خواهد. (هرچند امروزه از معنای خود این واژه هم دیگر معنایی نمانده و انگار لیبرالیسم و سوسیالیسم درهم مشغول کنترل اجتماعی هستند.) شاید تنوع فشن شوهای رنگارنگ عقل از سر خیلی ها ببرد و تکنولوژی های جورواجور حسابی چشمها را از حدقه درآورد، اما اندیشه افسار زده تنها به یک چیز میتواند بیاندیشد، لذت جوییِ بدون حد. هر فکری که مُقوم این فکر باشد می تواند بسط یابد. از لذت فضانوردی تا لذتِ بیابان نوردی. اندیشه ی لذت جویانه ی تحت کنترل. جهانِ کنترل شده ی خالی از انسانیت. جهان پروتکل های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی. انسانِ عصرِ مدرن سال هاست که ماسک های این پروتکلهای لیبرالیستی را بر ساحت اندیشه اش زده است.
⚠️ این ماسکهای گوناگون که از طریق شبکه های آموزشی و فرهنگی و تربیتی در جهان نهادینه می شوند، در واقع به دنبالِ ایجاد حکومتی برای نظم نوین جهانی هستند. انسانِ محکوم به مصرفگراییِ لذت جویانه و نظمی که از کنفراس بیلدربرگ و داووس سرچشمه می گیرد و با بازوهای اجرایی سازمان ملل اجرا میشود. جهانِ ماسکهای ایدئولوژیک، و جهان کنترل شدهی مرموز امروز را بوجود آورده اند. چه زمانی ماسکهای ذهن مان را بر خواهیم داشت؟
سهیل سلیمی
#سهیل #سلیمی #سهیل_سلیمی #استراتژیست #سهیل_سلیمی_کارگردان #سهیل_سلیمی_فیلمساز #حاکمیت_واحد_جهانی #نظم_نوین_جهانی #لیبرال_دمکراسی #لیبرالیسم
♦️♦️♦️♦️♦️ @SOHEILSALIMI
♦️♦️♦️♦️ @SOHEILSALIMI
♦️♦️♦️♦️♦️ @SOHEILSALIMI
♦️♦️♦️♦️ @SOHEILSALIMI
♦️♦️♦️♦️♦️ @SOHEILSALIMI
♦️♦️♦️♦️ @SOHEILSALIMI
♦️♦️♦️♦️♦️ @SOHEILSALIMI
🟥 برای تماشا یا دانلود فیلمهای سهیل سلیمی به کانال آپارات زیر مراجعه فرمایید:
https://www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI
https://www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI
https://www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI
https://www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI
https://www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI
https://www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI
عبور از چراغ قرمز انسانیت، بی محابا و "افسارگسیخته"
هوالحکیم. سالها پیش مقالهای نوشتم پیرامون تمسخر تعارفات بین ما ایرانیها، و آنجا این نکته را به تجربه نوشته بودم که با از بین رفتن تعارفات احترامها هم از بین خواهد رفت و با از بین رفتن احترامها عذرخواهی و ببخشش خواستن از یکدیگر هم آرام آرام ناپدید خواهد شد و در نهایت همه اینها منجر به تنش و خشونتهای شدید اما بر سر مسائل جزئی خواهد شد.
🟥🟥 ادامه 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
چند روز پیش که فیلم " افسارگسیختهUNHiNGED "را دیدم، خیلی شگفت زده شدم، انگار کلمات آن مقالهٔ قدیمی روی صفحه نمایش جان گرفته بودند و جلوی چشمانم رژه میرفتند البته از نظرِ زیرمتن و محتوای نابودیِ اخلاق در جامعه به واسطهی نبودن ادب و زبانِ عذرخواهی.
دیالوگی در فیلم چند بار شنیده میشود که دقیقاً جملهی مد نظر من یعنی "چرا عذرخواهی کردن اینقدر برایمان سخت شده است" در آن مقاله بود که کاراکتر ضد قهرمان فیلم افسارگسیخته که راسل کرو نقش آن را ایفا می کند به زنی که با بوق زدن باعث عصبانیت او شده، در چند جای فیلم قریب به این مضمون میگوید: چیه سخته برای چیزی های به ظاهر بی ارزش عذرخواهی کنی؟ یا در دیالوگی دیگر میگوید: وقتی داری عذرخواهی میکنی یه گورباباش هم تو صدات هست. یا؛ بهت یاد میدم چطور عذر خواهی کنی.
اساسا حرف فیلمِ افسارگسیخته این است که باید به دنبال تنبیه آدم های بی ادبی باشیم که هر روز در اشکال مختلف در سطح شهر می بینیمشان و معلوم نیست کی و سر چه موضوع بی ارزشی با آنها دست به یقه شویم. پس تو ای مخاطب آدم باش و آرام. این موضوع حتی در جمله تبلیغاتی فیلم هم مشهود است؛ اون میتونه برای هرکسی اتفاق بیوفته!
اما آنچه فیلم از آن غافل است همان سیر بی ادب شدن جامعه است. همین تعارفاتی که با تمسخر سیستماتیک از فرهنگ زندگی ما حذف شد، هزاران سال بشر ایرانی برای پدید آوردنش تلاش کرده بود، رد پای این ادعا را از مکتوبات باستانی تا اشعار و داستانهای معاصر و از روایاتها و احادیث تا متن صریح قرآن حکیم میشود پیدا کرد، اما مهمترین کلید واژهای که در رسای این بیادبی اجتماعی می شود نام برد، حیا زدایی است. زیرا خروجی تمام آن تعارفات و احترام ها ولو نمایشی! ایجاد نوعی حریم و حرمت فردی بود که با تمسخر مداوم در میان عوام و رسانهها در کمتر از دو سه دهه همه از میان ما رخت بر بسته و دیگر آن احترامها و تعارفات جایی میان ما ندارند و به بهانه صریح صحبت کردن بی ادب صحبت کردن را عادی انگار می کنیم.
فیلم افسارگسیخته سعی دارد با کثیف و کریه نشان دادن چهره کسی که قصد اصلاح اجتماعی دارد او را جامعه ستیز نشان دهد تا از ارزشهای لیبرالیستی دفاع کند اما در نهایت این روند به ضد خودش تبدیل می شود و قتل و خشونت راه حل مبارزه با بی ادبی تصویر می شود که این همان پارادوکس لیبرال دموکراسی است که بارها برایش نوشتهام. در پلانی پارادوکسیکال زنی که به جهت بوق زدن باعث اتفقات تلخی شده در پایان فیلم خیلی دقیق پشت چراغ قرمز می ایستد و حتی برای خوردرویی که با قانون شکنی جلوی او میایستد دیگر بوقی برای اعتراض نمیزند. البته از شخصیت پسربچه که نماد معصومیت درحال از دست رفتن هم هست غافل نشویم، کودک در فیلم اساسا نماد معصومیت و آینده است و پسرِ آن زن که در صندلی عقب ماشین مادرش نشسته است، در حال تجربهی یک خانوادهی در حال فروپاشی و یک جامعهی فروپاشیده است و معصومانه فقط ناظر این این آشوب و آشفتگی سیستماتیک است. به هر حال خوب است برای یکبار هم که شده افسارگسیخته را ببینید. سهیل سلیمی
@SOHEILSALIMI