@iransedaD1738835T16689008(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
19.53M
🧿قسمت چهارم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای حسین حاتمیان
#زندگی_پس_از_زندگی
در این قسمت روایت تجربهی نزدیک به مرگ آقای حسین حاتمیان را میشنویم:
🏮افتادن از ارتفاع و دیدن صحبت کردن دیگران
🏮کمی بالا رفته دیدن جسم خود و متوجه اتفاق شدن
🏮تا به سمت راست نگاه کردم جایی زیبا دیدم که همه چیز حرف میزد و به من خوش امد میگفت
🏮صدایی شنیدم که گفت آن خانه برای توست میخواهی ببینی گفتم بله و به آن نزدیک شدم
🏮 حتی بعد از آن به دیدن پدر و برادرم رفتم، که در فاصله ای نزدیک از دستشان داده بودم
🏮چند نفر از دوستان و آشنایان را دیدم که وعضیت خوبی نداشتند بعضی از آنها زنده و بعضی مرده بودند که باعث ناراحتیم شد
🏮آخرین نفری که دیدم برادر همسرم بود که وعضیت او باعث شادیم شد
🏮از من پرسید هر روز صبح به چه کسانی سلام می دادی؟ و من عادت داشتم هر روز قبل نماز صبح به ۱۴ معصوم سلام بدهم و آنجا گفت می دانستی جواب سلام واجبه؟ تا گفتم آره، روبرویم یک خانه کاهگلی زیبا دیدم. معصومین(ع) به حالت نیم دایره داخل بودند ولی اجازه نداشتم جلوی در بروم. با آنها سلام و علیک کردم و جوابم را دادند. آنجا حس کردم اول مظلوم عالَم مولا امیرالمومنین(ع) است.
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738836T15064754(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
23.27M
🧿قسمت پنجم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای طیب پیشداد از خرم آباد
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای طیب پیشداد را می شنویم:
🏮جدا شدن روح از بدن در بیمارستان
🏮مشاهده کارهایی که پزشکان انحام می دادند
بالا رفتن با دونفر و دیدن آسمان ها
🏮دیدن امواتی که همیشه برایشان فاتحه می خواندم اولی پدر خانمم بود که تابحال در دنیا ندیده بودمش احساس کردم دونفر دیگر وضع خوبی ندارند و پدر خانمم گفت تازه اینها با فاتحه های تو از گذشته وضعیت بهتری پیدا کردند
🏮مرور زندگی و اینکه یکبار هم در کودکی روح از بدنم جدا شده است
و پدر خانمم نشان داد که به دلیل اینکه فاتحه میفرستادم برای تشکر از من چشم نظر به شکستن شیشه گاز منتهی شد
🏮دیدن مادربزرگ همسرم در نوری که میگوید هنگامی که برگشتی به پسرم بگو حلالش کردم
🏮مشاهده محیطی شبیه به جهنم که انسانهای زیادی در آنجا عذاب میکشیدند و ناله و فریاد میکردند یکی از آشنایان را دیدم که البته هنوز هم زنده بود آنها میخواستند مرا هم به داخل آنجا بکشند که صدایی گفت بگو یا حسین و من با گفتن یا حسین از آن محیط خارج شدم
🏮 دیدن حضرت حمزه سیدالشهدا حس آرامش به من داد چشمم به پدر خانمم افتاد که پسر بچه پشت سرش بود با دیدن آن پسر بچه حس آرامش پیدا کردم
🏮 آن همان بچهای بود که به دلیل فشار مردم سقطش کرده بودیم
🏮 پدر خانومم درسشو بر سینهم گذاشت و گفت باید برگردی و من به داخل جسمم
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738837T14022411(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
21.81M
🧿قسمت ششم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای فرهاد قائد فولادوند از درود
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای فرهاد قائد فولادوند را می شنویم:
🏮تصادف رفتن به کما و جدا شدن روح از بدن
🏮رفتن به محل سکونت دیدن دو تا از دوستان قدیمی سلام کردن به آنها در حالی که به من توجهی نکردند و دستم از آنها عبور شد
🏮 مشاهده مادرم که با دیدن دوستانم به گریه افتاد و یکی از دوستانم رفت و با او دلداری داد و من مولکولهای اشک مادرم را میدیدم
🏮 دیدن پدرم که از بیمارستان برگشت و حتی آن شب شام نخورد
دیدن مادرم که روی پشت بام رفت و امام حسین و حضرت ام البنین را دو ساعت قسم داد
🏮دیدن دو خانم که در خانه پشت سر من غیبت میکردند
🏮 دیدن صحنه وحشتناک که دو مرد در کنار درختی ایستاده بودند افراد میانسالی در صف بودند که روبروی درخت زانو میزدند و سر از تنشان جدا میکردند و بعد از این دوباره سر به تنشان باز میگردید و به ته صف می رفتند
🏮زنی وحشتناک دیگر باتلاقی از آب جوشان و متعفن بود که چند نفر داخل آن بودند و خودم هم در آن دیدم
🏮 در حالت بیوزنی ایستاده بودم که پیرزن و پیرمردی کنار چشمه زلال نشسته بودند و سبدی از میوه کنار خود داشتند پیرزن را میشناختم عمه پدرم بود او به من گفت تو به دنیا برمیگردی و اگر به دنیا برگشت و خواستی وضعیت خوبی مثل ما داشته باشی یتیم نوازی کن
🏮بازگشت روح به بدن
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738838T14340756(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
25.98M
🧿قسمت هفتم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای مهدی زنجیرانی فراهانی از قم
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای مهدی زنجیرانی فراهانی را می شنویم:
🏮 سکته قلبی و بستری شدن در سی سی یو
🏮شنیدن صدای یک سوت ضعیف
🏮 ناگهان خود را در گوشهای از بالای اتاق سی سی یو دیدم که پرستارها در حال احیای جسمم بودند
🏮باز شدن تونلی که نور درخشندهای داشت و کشیده شدن من در آن
🏮سمت چپ تونل محیط سرسبز بود که به داخل آن کشیده شدم و شخصی را دیدم که روی گلیمی نشسته بود
🏮نزدیکتر که شدم دیدم مادربزرگم است از اون چای خواستم برگشت که به من چای دهد اما انگار نظرش عوض شد رو کرد به من و گفت برگرد مادرت داره میاد
🏮به سمت عقب کشیده شدم نور سفیدی مرا احاطه کرد هنگامی که چشم باز کردم خود را در بیمارستان دیدم
🏮مادرم را دیدم که بالای سرم آمده است
🏮با رفتن مادرم دوباره از هوش رفتم خود را در محیطی تاریک دیدم و بعد دری آنجا بود که به سمت آن کشیده شدم
🏮خانمی سبز پوش به من خوش آمد گفت من در آنجا پسر خالم را دیدم که حدود ۱۰ سال قبل از دنیا رفته بود پسر خالم دستم رو گرفت و گفت بیا برویم
🏮من در جلوی خودم فیلم مرور زندگیم را مشاهده کردم که صحنههای کمک به انسانهای محبت به احشام باعث ذوق من شد
و...
🏮 دوباره جلوی همان در رفتم و خارج شدم و سقوط کردم و دوباره روی تخت بیمارستان چشم باز
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738839T14066601(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
22.78M
🧿قسمت هشتم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای سیدحسین موسوی
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سیدحسین موسوی را میشنویم:
🏮رفتن به بیمارستان و از هوش رفتن
🏮 خود را در محیطی سفید مشاهده کردم و دیدن جسمم که روی تخت بیمارستان خوابیده
🏮درک حضور دو نفر در پشت سرم
🏮همراه آن دو نفر به سمت قبرستان قدیمی شهر قزوین رفتیم و پدربزرگم را دیدم که دست من را گرفت و من را داخل چاه قدیمی میکشید
🏮بعد از آن چاه وارد تونلی از جنس سنگ و خاک شدیم و دیدن شخصی که در زمان حیات حق الناس بر گردنم داشت و او حلال نکرده بود
🏮این بار آن دو نفر همراهم مرا به سمت شخص دیگری بردند که حقی از ایشان ضایع کرده بودم و با خشم مرا نگاه میکرد
🏮مرور زندگیم را به طور کامل نشانم دادن
🏮در ادامه تونل فردی را دیدم که گردنش کج بود در دنیا خود را دار زده بود یا دختری که رگش را زده بود به همان صورت مانده بود
🏮در ادامه تونل انسانهای زشتی را دیدم که مانند خوک خرناس میکشیدند فهمیدم که آنها در دنیا نزول میگرفتند
🏮حالم بد شده بود فریاد زدم خدایا به دادم برس همان موقع مثل یک نور به بدنم بازگشتم
🏮پدرم بالای سرم آمد قوت قلب گرفتم وقتی از ای سی یو به بخش منتقل شدم انگار وارد بهشت شده بودم و در پوست خود نمیگنجیدم بابت این فرصت دوباره خدا
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738840T15674056(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
26.06M
🧿قسمت نهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: خانم حدیث ایرانمنش
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم حدیث ایرانمنش را می شنویم:
🏮بارداری ناخواسته و تردید در سقط جنین
🏮ابتدا به کرونا و انتقال به بیمارستان
🏮از هوش رفتن و دیدن خود در جنگلی سرسبز
🏮کسانی که در آن محیط بودند هر کدام اضطراب دلواپسی داشتند از جمله من که به فکر بچهها و همسرم بودم
🏮مشاهده کسانی که برایم دعا کردن
🏮 دیدن فرزندانم در خانه و التماس به خدا برای بازگشت به دنیا
🏮آمدن رضایی در کنار تخت بیمارستان گفتن اینکه هنوز وقتش نشده
مشاهده دو مرد که یکیشان نکیر با لباس سفید و یکیشان منکر با لباس سیاه بود و کتابی در دست داشتند که با ورق زدنش صحنههای زندگی جلوی چشمم امد
🏮 مردی را در همان محیط سرسبز دیدم که گریه میکرد عزرائیل به او گفت که وقتش است آن آقا هم گریه کنان از او فرصت میخواست اما فایدهای نداشت
🏮هنگامی که در کما بودم یکی از پرستاران گفت ای کاش این بیمار میمرد و راحت میشدیم این حرف مرا به شدت ناراحت کرد
🏮لحظهای که در بیمارستان از من قطع امید کرده بودند در آن محل سرسبز دیدم که حضرت عزرائیل به من گفت تو میتوانی برگردی چون یک جان دادی یک جان به تو میدهیم و تا زمانی که بهار زنده است تو هم زنده خواهی ماند و مرا به خاطر نوزادم بازگرداندند
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738841T15438490(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
22.32M
🧿قسمت دهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: خانم زهرا قدیری فر
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم زهرا قدیریفر را میشنویم:
🏮 خونریزی داخلی بعد از زایمان و از هوش رفتن
🏮بدحالی در شب اول و تشخیص ندادن پرستاران و دوباره بیهوش شدن و اطلاع دادن به دکتر و معالج خودم برای آمدن به بیمارستان انجام مجدد عمل جراحی
🏮 از هوش رفتن مجدد و بیتوجهی پرستارها به پس شدن ملحفه از روی پاها و ناراحتی و فریاد کشیدن به علت برهنه بودن پاها و دیده شدن وسط کسانی که از آنجا عبور میکردند اما کسی صدای مرا نمیشنید
🏮 مشاهده اضطراب مادرم در پشت درب اتاق عمل و دیدن خودم در اتاقی سرد و تاریک و باز شدن تونل روشنی در بالای سر
🏮دیدن یکی از اقوام که از وضعیت من خوشحال بود و گفت حقش بود همان جا به خدا گفتم که من او را حلال میکنم تو هم مرا ببخش
🏮دیدن پدر مادرم در منزل که چقدر ناراحت هستند و دیدن همسرم در حال داخل شدن به منزل که او هم به شدت ناراحت است
🏮دیدن جوانی در آی سی یو که فهمیدم که در حال وفات است و برایش آیت الکرسی خواندم
🏮مشاهده نوار فیلمی که تمام زندگیم را نشان داد
🏮در همان حال به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شدم
🏮دوبار حضرت عزرائیل با شمایل یک پیرمرد بالا سر جسمم دیدم حضرت زهرا (س) را صدا زدم که ناگهان روحم با شتاب به جسمم پرتاب شد
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738842T15140319(Web) (1)-mc.mp3
زمان:
حجم:
24.59M
🧿قسمت یازدهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای سید مجید غضنفری
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای آقای سید مجید غضنفری را می شنویم:
🏮تصادف با اتوبوس و دیدن راننده اتوبوس که میگوید راننده مرده است
🏮متوجه جسم خرد شده خود داخل ماشین شدم و تازه انگار دردش را متوجه شدم
🏮دیدن جسمم که از ماشین بیرون میکشند و سوار آمبولانس میکنند
🏮آمبولانس بردن تونلی سبزی پشت سر خود دیدم که مرا به داخل آن میکشید
🏮در آنجا پنج تن آل عبا را دیدم اما خجالت میکشیدم که به سمتشان بروم
🏮در آنجا مردی با لباس سفید بود که به من گفت من راهنمای شما هستم منو داخل اتاقی برد که مرد با صورت نورانی به من گفت من جد تو هستم نگران نباش نمیمیری با خجالت از آنجا بیرون اومدم و ازراهنما پرسیدم که چه کسی بود گفت موسی بن جعفر
🏮در آنجا مردی که چوپان بود و گوسفندان مردم را میدزدید دیدم که به درخت آویزانش کرده بودند و عذاب میکشید
🏮خودم را در صحرایی دیدم که با جمع دیگری منتظر نشسته ایم تا تکلیف ما روشن بشود
🏮 همسرم حضرت ابوالفضل را صدا میزد من حضرت ابوالفضل در اتاقم دیدم که به من لبخند میزد به او گفتم عمو جان کمکم کن
🏮برای تنفسم در گلوی من سوراخی ایجاد کردن که مرا ناراحت که وقتی از راهنما پرسیدم گفت برای بهبود جسمت لازم است
🏮پدرم را در آنجا دیدم رفتم نزدیک تا چیزی بگویم که جسمم بازگشتم
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738844T15137690(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
38.54M
🧿قسمت دوازدهم و سیزدهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: خانم نرجس اربابی از زاهدان
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم نرجس اربابی را می شنویم:
🏮هنگام صحبت با فرزند در خانه دچار ضعف و بیهوشی و بطور ناگهانی خود را در ارتفاع بالا در یک محیط دیگر دیدن و مشاهده یک دیوار سفید در سه طرف و یک دالان زیبا در جلو و شنیدن یک ندا از سمت راست و درک این واقعیت که الان در مرحله بین مرگ و زندگی قرار گرفته ام
🏮واقع شدن در محیطی با شرایطی شبیه زمان غروب آفتاب و شنیدن همان ندا که گفت باید این مرحله را عبور کنی والا در همین جا باقی خواهی ماند و توضیح داد در اینجا حق الناس برای تو سنجیده می شود
🏮اولین حقی که سنجیده شد حق پدر و مادر بود و صحنه هایی برایم به نمایش درآمد و من خودم را در آن لحظات می دیدم
🏮حق بعدی مربوط به همسر بود که آنجا با راهنمایی همان ندا حق خودم را نسبت به او بخشیدم تا در این رابطه به من هم کمک بشود
🏮در صحنه ای همسرم را دیدم که انگار او هم از دنیا رفته و گفتم من هم که مرده ام پس بچه های ما چه می شود وهمین فکر بسیار ناراحتم کرد اما دوباره یک جا صحنه ای نشانم دادند که انگار همسرم پیر شده و خانه پسرم رفته بود که او هم ازدواج کرده و بچه دار شده بود و آنجا مرا یاد کردند
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738846T13985230(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
39.07M
🧿قسمت چهاردهم و پانزدهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای حسین صاحبی بزاز از دزفول
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای حسین صاحبی بزاز را می شنویم:
🏮ابتلا به سرطان خون و بستری در بیمارستان
🏮یک شب در بیمارستان در حالت هوشیاری همه جا را تاریک شد و خود را در دشتی زیبا دیدم
🏮در آنجا خانمی بود که نوزادی در بغل داشت و به من گفت بپرس هرچه میخواهی بپرس چون فقط سه روز وقت داری
🏮در آن زمان نیز می توانستم حقیقت نفس برخیها را ببینم
🏮در آنجا فردی که به دلیل کارهای خوبش در آن محیط زیبا بود ناراحت بود از او دلیلش را که پرسیدم فهمیدم سه خانم که او به آنها متلک گفته بود او را حلال نکرده بودند
🏮آنجا خودم را در آغوش خدا دیدم و فهمیدم مهر و محبت ما به اهلبیت باعث می شود در آن دنیا ما را تنها نگذارند
🏮 از آفرینش و مفهوم زمان سوال کردم و درباره رزق و روزی پرسیدم که نشانم دادند
🏮 ارزش و جایگاه نماز را در آنجا نشانم دادند
🏮به من گفتند تو بخاطر کار نیکی که مادر همسرت سی سال پیش انجام داده شفا گرفته ای و آن کار را نشانم دادند...
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738847T14516410(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
23.06M
🧿قسمت شانزدهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای سید حجت امیر واقفی
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سید حجت امیر واقفی را می شنویم:
🏮اعزام به سوریه و مجروحیت شدید در حمله داعش و انتقال به بیمارستان حلب سوریه
🏮در بیمارستان به کما رفتم و خودم را همراه چند نفر در بیابان دیدم که ۲۱ نفر از آسمان آمدند و دست ما را گرفتند و بالا بردند
🏮 مدتی گذشت و یاد خانواده و مادرم افتادم و یک لحظه خودم را روبروی مادرم دیدم که در حال نماز خواندن بود
🏮بعد از مدتی یاد برادرم افتادم و خودمو روبروی برادرم در بهشت زهرا دیدم که با چند نفر ایستاده بود و درباره وضعیت من صحبت میکرد و هیچ کدام مرا نمیدیدند
🏮یک دفعه یادم افتاد که من در سوریه زخمی شدم در عمان لحظه و جسمم را روی تخت بیمارستان دیدم
🏮 در انتهای مسیر یک میز بزرگ و در انتهای آن یک مثلث تاریک وجود داشت هیبتی نورانی را دیدم که به من و همراهانم گفت شما میتوانید بدون حساب و کتاب بگذرید
🏮به محض اینکه وارد شدم نوری چشمم را زد و چیزی ندیدم تا اینکه با پلک زدن چشمم را کم کم باز کردم و طبیعتی بسیار زیبا و چشم نواز را دیدم و در حال لذت بردن از آن حال خوش بودم که یکدفعه انگار پرتاب شدم و خودم را در کنار جسمم در بیمارستان دیدم که پرستارها بالای سرم جمع بودند و یکدفعه پلک گشودم و اینبار از داخل جسمم به پرستارها نگاه کردم.
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738848T14131071(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
22.04M
🧿قسمت هفدهم از سری پنجم برنامه#زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای سید سبحان حسینی نژاد از مشهد
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سید سبحان حسینی نژاد را می شنویم:
🏮تصادف با موتور و بیتوجهی به خونی که از سر میآمد رفتن به خانه و بیهوش شدن
🏮جدا شدن موقت روح از بدن و دیدن جسم در خانه و اضطراب خانواده و انتقال به آمبولانس به بیمارستان
🏮 بستری در آی سی یو و عمل جراحی
🏮گوشه بالای بخش آی سی یو قرار گرفتن و دیدن جسم بر روی تخت و ملاقات کننده ها
🏮 مادرم را میدیدم که شبها به حرم امام رضا (ع) میرفت و التماس میکرد
🏮من به سمت بالا میرفتم اما نظارهگر وقایع اطرافیان هم بودم و در جایی رسیدم که یک شخص نورانی با هاله ای از نور سبز ایستاده بود و من فقط دست ایشان را میدیدم که پارچه ای روی دستش بود و با صدای مهربانانه ای از من پرسید میخواهی برگردی؟ و در آن لحظه دلم برای مادرم تنگ شد و خواستم که برگردم
🏮آن شخص از من سه کار را خواست که بعد از برگشت به دنیا ترک نکنم اول قدر مادرم را بدانم و دوم اینکه قدر اطرافیان را بدانم و سوم اینکه نماز بخوانم
🏮احساس کردم به سمت پایین سرازیر شدم و ناگهان به جسم برگشتم و لحظهای که در بیمارستان چشم گشودم همان هاله سبز و. آن دست نورانی را هنوز در کنج اتاق بیمارستان میدیدم اما قدرت تکلم نداشتم تا اینکه دور جسمم شلوغ شد و آن هاله نورانی هم کم کم محو شد و تمام شد.
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda