فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما هرگز فراموش نمی کنیم !
فقط کمی ...
چشم هایمان را می بندیم،
تا بتوانیم فراموش کنیم ...!
@sokhan_iw
این متن عالیه ....
کاری به کار همدیگر نداشته باشیم...
باور کنید تک تک آدم ها زخمیاند....
هرکس درد خودش را دارد دغدغهی خودش را دارد
مشغلهی خودش دارد
باور کنید...
ذهنها خستهاند قلبها زخمیاند
زبانها بستهاند برای دیگران آرزو کنیم
بهترینها را....راحتی را....همه گم شدهایم
یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذتبخش شود..
آدم ها آرام آرام پیر نمیشوند..
آدمها در یک لحظه ..
با یک تلفن...با یک جمله ...با یک نگاه ... با یک اتفاق...
با یک نیامدن..بایک دیر رسیدن.بایک "باید برویم"..
وبایک "تمام کنیم" پیر میشوند
آدمها را لحظه ها پیر نمیکنند..آدم را آدم ها پیر می کنند.
سعی کنیم هوای دل همدیگر را بیشتر داشته باشیم.
همدیگر را پیر نکنیم...
@sokhan_iw
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق چیز ترسناکی است
و تو هرگز نمی دانی
چه اتفاقی رخ خواهد داد !
عشق یکی از زیباترین چیزها
در زندگی است ...
اما یکی از وحشتناک ترین
چیزها نیز هست ...
عشق ارزش ترس را دارد
چون تو دانش و تجربه
به دست خواهی آورد،
از دیگران چیزهایی یاد می گیری و خاطراتی به همراه خواهد داشت ...
🎙#دڪتر_انوشه
@sokhan_iw
💕چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی…
نه من آنم كه برنجم ،
نه تو آنی كه برانی..
نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم ،
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی...
كس به غیر از تو نخواهم ،
چه بخواهی چه نخواهی...
باز كن در كه جز این خانه مرا نیست پناهی ...
✍#حضرت_مولانا
@sokhan_iw
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه زنجیر جنون گیر نکردی
عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی
چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
@sokhan_iw
✍دکتر انوشه...
با کسی که...
با کسی که با بقیه سر سنگین رفتار میکنه ولی پیش شما بانمکه ترین ادم دنیاست...
هم دوست شین و هم ازدواج کنید...
@sokhan_iw
باشخصیت بودن اصلا سخت نیست!
همین که کلی جواب داری ولی جلوی یه آدم
نادان سکوت میکنی یعنی با شخصیتی...
می گویند با هر کس
باید مثل خودش رفتار کرد!
شما گوش نکنید...
چون اگر چنین بود از منش
و شخصیت هیچکس چیزی باقی نمیماند!
هر کس هر چه به سرت آورد فقط خودت
باش ، نگذار برخورد نادرست آدمها اصالت
و طبیعت تو را خدشه دار کند
اگر جواب هر جفایی بدی بود که داستان زندگی ما خالی از آدمهای خوب می شد...
@sokhan_iw
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خشم از انتظار و توقع میاد ...!
وقتی منتظری کسی بیاد
و زندگیتو تغییر بده
اون فرد هیچ وقت نمیاد ...
چون اون خودتی ...!
@sokhan_iw
آخر اي دوست نخواهي پرسيد
که دل از دوري رويت چه کشيد
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده هاي تو به دادش نرسيد
داغ ماتم شد و بر سينه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکيد
آن همه عهد فراموشت شد
چشم من روشن روي تو سپيد
جان به لب آمده در ظلمت غم
کي به دادم رسي اي صبح اميد
آخر اين عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهي ديد
دل پر درد فريدون مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشيد
•| #فریدون_مشیری |•🌿
@sokhan_iw
دنیا دو روز است
یک روز با تو و روز دیگر علیه توست
روزی که با توست مغرور نشو
و روزی که علیه توست نومید مگرد
زیرا هر دو پایان پذیرند.
@sokhan_iw
💛✨💛
دهخدا و مادرش
دهخدا مادری داشت که بسیار
عصبی بود و پرخاشگر؛
طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج
نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار
مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین
بیدار کرد و آب خواست.
دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان
را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود.
سر دهخدا شکست و خونی شد.
به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر
مادرم بر نفسم پشت پا زدهام.
من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این
هم مزد من که مادرم به من داد.
خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از
من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید
نوری از سر او وارد شد و در کل بدن او
پیچید و روشنش ساخت.
صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل
مادرت ما به تو علم دادیم.»
❣از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ
ادبیات ایران را که "جامعترین لغتنامه" و
"امثال و حکم" بود را گردآوری کرد🦋
و نامش برای همیشه بدون نسل،
در تاریخ جاودانه شد.
@sokhan_iw
اشخاص بزرگ مانند کوهاند
هر چه به آنان نزدیکتر شوی
بزرگی و شکوه آنان روشن ترمیگردد
و مردم پست وکم تلاش
مانند سرابند
کمی که به آنان نزدیک شوی
پستی و ناچیزی شان آشکار میشود
باشعور بخاطر شعورش سکوت میکنه
بیشعور، میگه ببین چجوری دهنشو بستم
@sokhan_iw