🌷#چراغ_راه
🌷#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده
🌷از شهدای مدافعین حرم
🍃خاطره شهید از زبان همسرش:
📝عکس فرزندم را برایم نفرستید
غلامرضا شهریورماه به #سوریه اعزام شد و من فرزندم محمود رضا را باردار بودم و قاعدتاً دوست داشتم هنگام تولد فرزندمان، همسرم کنارم باشد.
هنگامی که
این پیغام را به ایشان دادم، گفت:
«اینجا به من بیشتر نیاز است و باید بمانم» و من هم قبول کردم.
وقتی محمودرضا به دنیا آمد،
همسرم به من پیغام داد که
🌷"عکس فرزندم را برای من نفرستید!!!
زیرا میترسم دلم بلرزد و برگردم ایران و وابستهاش شوم⁉️"
مدتی از اعزام غلامرضا به سوریه گذشته بود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود!!!
تا اینکه تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمودرضا در سوریه باشد.
به وی گفتم:
«به اتفاق بچهها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم»
و او بسیار خوشحال شد و کارهای سفر ما را از آنجا پیگیری کرد.
گفت:
«شما که به سوریه بیایید و برگردید، خبر #شهادت من را خواهید شنید و این آخرین دیدار ما خواهد بود»
اما من اون روز حرف ایشان را
جدی نگرفتم😔
🌷به یاد این شهید صلوات بفرستیم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
@sokhananiziba
#شهیدانه ♥️↓
شهید پور جعفری میگفت:
روزی در منطقه ای در #سوریه،
حاجی خواست بادوربین دید بزنه،
خیلی محل خطرناکی بود،
من بلوکی را که سوراخی داشت،
بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه.
همینکه گذاشتمش بالا
تک تیرانداز بلوک رو طوری زد
که تکه تکه شد ریخت روی سر وصورت ما!!!
حاجی کمی فاصله گرفت،
خواست دوباره با دوربین دید بزنه
که این بار، گلوله ای نشست کنار گوشش
روی دیوار...
خلاصه شناسایی بخیر گذشت....
بعد از شناسایی، داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو
احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!!
به اصرار زیاد
حاجی رو سوار ماشین کردیم
و راه افتادیم....
هنوز زیاد دور نشده بودیم که
همون خونه در جا منفجر شد
وحدود هفده تن #شهید شدند.
بعد از این اتفاق حاجی به من گفت:
حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...💔
-سرباز سید علی
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
🌸🍃زندگی به سبک عاشقا
🌸🍃@sokhananiziba