⬅️#رژیم_صهیونی همه زیر ساختهای دفاعی سوریه را در هم کوبیده و نیروی زمینش به دروازه های #دمشق رسیده است؛ اما
◀️موضع #جولانی در قبال این وقایع تلخ :
کشور آمادگی جنگ دیگری ندارد!
پ.ن:
✅️آیا هنوز کسی شک دارد که #تحریرالشام نیروی #خط_شکن رژیم صهیونی است؟!
https://eitaa.com/sokhanesadeed
این روزها که #اردوغان ماسون و نوچه تروریستش #جولانی علم بنی امیه را در #سوریه بلند کرده اند خوب است مروری بر عملکرد نحس #معاویه و پدرش داشته باشیم:
معاويه پسر ابوسفيان صخر بن حرب، نام مادر او هند بود؛ ابوسفيان رهبرى قريش در جنگهاى آنان عليه پيامبر صلی الله علیه وآله را بر عهده داشت، هند مادر معاويه در مكه از اهل فساد بود،
زمخشرى در كتاب «ربيع الابرار» گفته است: معاويه به چهار تن نسبت داده مىشود: به مسافر بن ابوعمرو، عُمارة بن وليد، عباس بن عبدالمطّلب و صبّاح آوازه خوان عُمارة.
(ر.ك: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۳۳۴ – ۳۳۶).
عمر در زمان خلافت خود معاويه را پس از مرگ برادرش يزيد بن ابو سفيان فرماندار شام قرار داد، پس از كشته شدن عمر، عثمان او را فرماندار شام قرار داد،
پس از كشته شدن عثمان به عنوان خونخواهى عثمان [در برابر على علیه السلام] به پا خاست. (كتاب جمل من انساب الاشراف، ج ۵، ص ۲۱).
معاويه از شجره ملعونه
در منابع معتبر اهل سنت احاديثى از پيامبر صلی الله علیه وآله وارد شده است كه بیانگر نگرانى او صلی الله علیه وآله از به حاكميت رسيدن بنى اميه و مذمّت از آنان و شحص معاویه است.
ابن ابى الحديد نوشته است:
شيخ ما ابو عبد اللّه بصرى متكلّم رحمه الله از نصر بن عاصم ليثى، از پدرش روايت كرد كه گفت:
من به مسجد آمدم، در حالى كه مردم مىگفتند: «پناه مىبريم به خدا از غضب و خشم خدا و خشم پيامبرش!»،
من پرسيدم: «اين سخن چيست؟»، گفتند:
هم اكنون از جاى خود برخاست و دست ابو سفيان را گرفت و از مسجد بيرون رفتند،
پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «خدا تابع و متبوع را لعنت كند، چه بسا روزهايى براى امّت من از سوى معاويه داراى سرين خواهد بود»،
علاء ابن حريز قشيرى روايت كرد كه پيامبر صلی الله علیه وآله به معاويه فرمود:
«اى معاويه تو حتما بدعت را سنّت و زشت را نيكو مىگيرى، خوردن تو فراوان و ستم تو بزرگ است».
(شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۷۹).
و در روایت ابن عساكر آمده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله به معاويه فرمود:
«تو بدى را به عنوان خوبى، خوبى را به عنوان بدى مىگيرى، مدت زمان تو كوتاه و جنگ تو بزرگ است».
(تاريخ مدينة دمشق، ج ۵۹، ص ۱۲۶).
اين نكته بر هيچ مسلمان آگاه از تاريخ جنگهاى پيامبر صلی الله علیه وآله پوشيده نيست كه معاويه به همراه پدر خود ابو سفيان سردمدار مشركان مكّه در جنگهاى صدر اسلام عليه پيامبر صلی الله علیه وآله - از جنگ بدر تا جنگ خندق - حضور فعّال داشت، تا اينكه در روز فتح مكّه به خاطر حفظ جان خود و رهايى از اسارت و بردگى، به ظاهر اسلام آوردند و پيامبر صلی الله علیه وآله در حالى كه مىتوانست آنان را به اسارت و بردگى بگيرد، به آنان فرمود: «اذهبوا، انتم الطلقاء».
پس از فتح مكه آنان كفر خود را پنهان نگاه داشتند و گاه گاه در مجلس بسيار محرمانه آن را ابراز مىنمودند:
ابن عبد البرّ نوشته است: «ابوسفيان در روز فتح مكّه اسلام آورد، در باره اسلام او اختلاف شد... و دستهاى اين راى را دارند كه او از هنگام اسلامش پناهگاه منافقان بود و در جاهليت به زندقه نسبت داده مىشد». او از حسن [بصرى] نقل كرده است كه گفت: آنگاه كه خلافت به عثمان رسيد، ابوسفيان نزد او رفت و به او گفت: «خلافت پس از قبيله تيم و عدى به تو رسيد، پس آن را همانند توپ بازى به گردش در آور و ميخهاى آن را از بنى اميّه قرار بده، همانا اين پادشاهى است و من بهشت و دوزخ نمىدانم»، عثمان بر سر او فرياد كشيد و به او گفت: «برخيز خدا با تو چنان كند»! اهل اخبار از او اخبارى به اينگونه بىارزش ذكر كردهاند و من آنها را نقل نكردهام، در بعضى از آن اخبار چيزى هست كه بر سالم نبودن اسلام او دلالت دارد. (الاستيعاب، چ ۴، ص ۲۴۱)
https://eitaa.com/sokhanesadeed