eitaa logo
🌷 کانال سخنرانی کوتاه 🌷
2.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
601 ویدیو
42 فایل
بدون آگاهی نمی توان به جای رسید ،، آنچنان باش که خدا می خواهد ،،، #پایان #زندگی پایان راه نیست. خادم کانال @Khadem41 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3015442432C2e3cfb2f80 لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 بعضی میگویندحوصله ی ما از نشینی سررفته! کافیست تخت بیمارستان را مجسم کنیم که میتوانستیم هم اکنون روی آن از ناراحتی جسمی و روانی کلافه باشیم! کدام ترجیح دارد؟ یا بیمارستان؟ میتوانستیم جای پزشکی باشیم که بیماران توی صورتش عطسه و سرفه میکنند و هر آن ممکن است به کام ویروس کشیده شود. کدام راحت تر است مبل کسل کننده ی یا جایگاه او؟ میتوانستیم جای پرستاری باشیم که روزهاست فرزندانش را به دیگران سپرده از ترس اینکه موقع بازگشتن از بیمارستان آنها را آلوده کند! کدام سختتر است ندیدن فرزندان یا کنارشان وقت گذراندن کنج ؟ هر چقدر هم کسل کننده باشد، راحت است! خودخواه نباشیم! تاوان سرگرمی و حوصله سرنرفتن خودمان را از دیگران نگیریم! 🔰 @sokhanranan9
🌸🍃🌸🍃 کشاورز مستأجری با صاحب خانه اش جر و بحث داشت. ماه ها بود که کارشان شده بود اره بده و تیشه بگیر! اما هیچ کدامشان هم یک ذره کوتاه نمی آمد. تا این که کشاورز تصمیم گرفت به دادگاه شکایت کند. بنابراین پیش وکیلی رفت و از او خواست که راه پیروز شدن را به او نشان بدهد. وکیل به او امیدواری زیادی نداد، چون بنابر صحبت های کشاورز، قانون بیش تر طرف صاحب خانه را می گرفت تا او را. بالاخره کشاورز گفت: «چه طوره برای شام قاضی پیر یک جفت مرغابی سرحال درست و حسابی بفرستم.» وکیل با ترس و لرز گفت: «تو چه کار می کنی؟! این رشوه است!» کشاورز با شرم و خجالت گفت: «نه بابا، این فقط یه هدیه ی محترمانه ست، نه بیش تر.» وکیل جواب داد: «همینه که بهت می گم، اگه می خوای فرصتت رو از دست بدی، این کار رو بکن.» خلاصه کشاورز به دادگاه رفت و وکیل را هم مثل بقیه متعجب کرد. او پیروز شد! کشاورز همین طور که دادگاه را ترک می کرد به طرف وکیلش برگشت و گفت: «مرغابی ها رو فرستادم .» وکیل گفت: «نه؟!» کشاورز گفت : «چرا، اما به اسم صاحب خونه م فرستادم .» 🔰 @sokhanranan9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ اولین روز دیدن ✨ مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور وهیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن، درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند. ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند. زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید. زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟ مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم، امروز اولین روزی است که پسرم می تواند ببیند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 لحظات بسیار زیبا از گل آرائی علیه السلام 🌺میلاد امام حسین (ع) مبارک باد🌺 ✅کانال سخنرانی کوتاه 🔰 @sokhanranan9
Nazari-9.mp3
3.52M
🌴🌴🌴 حجت‌الاسلام والمسلمین ارتباط روزه ماه شعبان با معیشت 🔰 @sokhanranan9
✍مرد نمازگزار و شیطان ☘مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا🏫 پوشید و راهی خانه خدا شد.🚶   ⚠️در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.🏡   ✅مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!   🔷او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.🚶   💥در راه به مسجد، با مردی که چراغ🔦 در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.؟؟🤔 👨‍💼مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..   ♥️از این رو چراغ آوردم 🔦تا بتوانم راهتان را روشن کنم.   ✋مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. 🔯همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.🙏 ⛔️مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. 🙏مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.😳 مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟؟؟.🤔   مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان👿 هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..😳   👿شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) 💟وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. ⭕️من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. 🌹به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.🙏   ✅بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم ❇️ نتیجه : کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیردریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد. این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید. ان شاءالله 🔰 @sokhanranan9
5c3c6c95e75059713f70f83b_3138802689548343087.mp3
1.8M
🌴🌴🌴 موضوع. وظیفه ما نسبت 🔰 @sokhanranan9 کانال سخنرانی کوتاه،،،
4_6046224770536572909.mp3
3.33M
🌴🌴🌴 ﷽ 📲 فایل صوتے 🎙واعظ: آیت الله توجه به بیماری های روح 🔰 @sokhanranan9
14-mianji-makareme-khooban(www.rasekhoon.net)_02.mp3
3.5M
🌴🌴🌴 آیت الله میانجی- مکارم خوبان-مجموعه مباحث پیرامون مرگ و عوالم بعد از آن (برزخ ، بهشت و جهنم)-جلسه 2 🔰 @sokhanranan9
قصص و حکایات ۰۸.mp3
6.33M
﷽ 🌴🌴🌴 🕯. | ۰۸ 📌. عنوان: خادم مدرسه ترشیز و سرپیچی کردن از دستورات ولی الهی 📚. منبع: مطلع انوار ، ج۱، ص ۱۲۷ زمان: ۷ دقیقه 🔰 @sokhanranan9
قصص و حکایات ۰۹.mp3
1.43M
﷽ 🕯. | ۰۹ 📌. عنوان: حساب کشیدن از آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی رحمه الله 📚. منبع: مطلع انوار ، ج۱، ص ۱۴۴ 🧭. زمان: ۲ دقیقه 🔰 @sokhanranan9