eitaa logo
کانال سخنرانی های برتر
66.3هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
6.8هزار ویدیو
13 فایل
برترین سخنرانی های روز را در کانال ما دنبال کنید. جهت مشاوره رایگان 👇 ایدی استاد حسینی @HosseiniMadras تبلیغات 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍ بازرگان پیری در سفر هند، از تاجر هم‌پیمان هندی‌اش، کنیزی جوان٬ زیبا و سبزه‌ای هندی با خالی دلربا در میان پیشانی‌اش هدیه گرفت. بازرگان چون کنیز را به خانه خود آورد، کنیز چهره خود در هم پیچید و بازرگان را نزد خود راه نداد. بازرگان صبور و مهربان، شب‌ها در اتاقی می‌خوابید و زن زیبای هندی در اتاقی دیگر با ساز هندی خود مشغول بود و می‌نواخت و خوش بود. شبی دزدی خانه بازرگان آمد و کنیز چون صدای پای دزد را شنید از ترس، به اتاق صاحب خود رفت و دید بازرگان خواب است. از ترس دزد، دخترک هندی آرام صاحب خود را در آغوش گرفت و به او چسبید. بازرگان با دیدن گرما و هرم حرارت دستان کنیز از خواب برخواست و داستان را فهمید و دزد را دید. او را صدا کرد و گفت: هر چه می‌خواهی ببر من راضی‌ام؛ چون تو امروز باعث شدی معشوقه و عشق من از ترس تو به من پناه آورد. دخترک جوان گفت: «ای صاحب من! کاش این دزد زودتر آمده بود و من اگر می‌دانستم آغوش تو چنین پر مهر و گرم است، لحظه‌ای از تو دور نمی‌ماندم و هرگز از دوری تو خوابم نمی‌گرفت.» 🚩 گاهی برخی اتفاقات تلخ و مصیبت‌ها و برخورد ما با انسان‌ها٬ با تندی و بداخلاقی و بی‌رحمی، باعث می‌شود ما به دامان خدا پناه ببریم. که در حقیقت وجود این انسان‌ها و مصائب جای شکر دارد، چون مانند دزد داستان ما، ما را به آغوش گرم خدا سوق می‌دهد و با آغوش پر مهر و محبت او آشنا می‌کند. https://eitaa.com/sokhanranibrtar114
✨﷽✨ ✍نامش صفوان بود. يكی از ياران امام كاظم (ع) كه كارش كرايه دادن شتر به مسافران بود. 🐫هارون٬ پادشاهی كه مخالف امام كاظم (ع) بود٬ می‌خواست به همراه گروهی از درباريانش به سفر حج برود. كسی را نزد صفوان فرستاد و تعداد زيادی از شتران او را كرايه كرد. سفر آنها چند ماهی طول می‌كشيد و صفوان پول هنگفتی به دست می‌آورد. او كه از پيروان و دوستداران امام كاظم (ع) بود دلش نمی‌خواست به هارون خدمتی كند؛ اما از اين معامله‌ی پر سود نيز نمی‌توانست بگذرد. با خودش می‌گفت: «كار من چه اشكالی دارد؟ شترانم را برای زيارت خانه خدا كرايه می‌دهم. اين كه ديگر عيبی ندارد.» چند روز بعد خدمت امام كاظم (ع) رسيد. امام به وی فرمودند: «صفوان! من اين كار تو را نمی‌پسندم.» صفوان با تعجب پرسيد: «كدام كار؟» - «اين‌كه شترانت را به هارون كرايه دادی!» - «من شترانم رابه هارون كرايه ندادم تا به شكار يا تفريح برود برای سفر حج و زيارت خانه‌ی خدا كرايه دادم. شتربانی هارون نيز بر عهده‌ی خودم نيست؛ بلكه غلامانم را به همراه او خواهم فرستاد.» - «آيا دوست داری تا زمان پرداخت كرايه هارون زنده بماند؟» - «آری. دوست دارم زنده بماند تا برگردد و كرايه‌ام را بپردازد.» 🚩 امام كاظم(ع) فرمودند: «هركس زنده ماندن ستمگران را دوست بدارد از آنان است و در آتش دوزخ جای خواهد داشت.» صفوان از اين هشدار امام به خود آمد. برای رهایی از كمک به ستمگران همه‌ی شترانش را فروخت و به هارون كرايه نداد. https://eitaa.com/sokhanranibrtar114
✍یکی از علماء نقل می‌کند، در اصفهان وارد باغ دوستی شدیم که پیرمردی باغبان آن بود که سیمای بسیار زیبا و نورانی داشت. صاحب باغ او را بسیار تفقد و احترام می‌نمود. گفت: من هر وقت بیمار می‌شوم دعای این پیرمرد مرا شفا می‌دهد. نزدیک شدم به پیرمرد و گفتم: «وقتی این مرد بیمار می‌شود چه می‌گویی که خدا شفایش می‌دهد؟» پیرمرد گفت: «در دل شب، در نماز شب، دو رکعت نماز می‌خوانم و دست به دعا برمی‌دارم و می‌گویم: خدایا! تو رَزَّاق هستی و این مرد واسطۀ رزق تو برای من و اهل و عیال من است. او را عمری ده و از بلا دورش کن! چون با مرگ او، من و خانواده‌ام به دردسر می‌افتیم؛ پس از فضل و کَرمت این دردسر را بر ما راضی نشو.» 📌انسان اگر واسطۀ رزق کسی شود، قطعاً دعای خیر آن فرد در صحت و عافیت و دفع بلا و طول عمر این واسطِ رزق، تأثیر دارد. حال این واسطِ رزق شدن، می‌تواند یا به وسیلۀ اشتغال و یا دادن صدقۀ مرتب و منظم بر ناتوانی باشد. https://eitaa.com/sokhanranibrtar114
✨﷽✨ ✍روزی یک عالمِ صاحبِ کرامتی نشسته بودند؛ یکی از شاگردانش که پیش استاد بود، از ایشان پرسید: استاد چگونه به این علوم بزرگ دست یافتی؟ آیا برای شاگردان شما هم چنین چیزی ممکن است؟! استاد فرمودند: بله ممکن است، فقط بشرط آن‌که از آن استفاده شخصی نکنید و حیطه آسایش خود آن علوم را قرار ندهید.شاگرد اصرار کرد و استاد انکار! تا بالاخره بعد از اصرار زیاد شاگرد، استاد قبول کرد، علوم بزرگ و ماورایی را به او یاد دهد. تا یک روز استاد به سفر رفت. وقتی از سفر برگشت دید شاگردش کنار آب نشسته و با چشم از آب ماهی می‌گیرد؛ و چون با چشم انجام می‌شد ماهی زیادی از آب گرفت و به‌سرعت در سبد انداخت تا سبد پر شد؛ بعد هم آن‌ها را برد و فروخت و پول دریافت کرد. او روزانه مبالغ زیادی از این طریق پول بدست می‌آورد.استاد که شرط گذاشته بود؛ تا چشمش به چشم شاگرد افتاد نیروی چشم شاگرد خنثی شد و علم خود را استاد پس گرفت. https://eitaa.com/sokhanranibrtar114