eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
پروفایل😍 ادمین مائده🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگے 🌸💕💖 مثل بستنے🍦🍧 تا آب نشده ازش لذت ببر 🌸🥰 💕🌸🍓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
http://unknownchat.b6b.ir/4522 ناشناس جدید کانال😍
--> دیروز [تیپ و لشکر مے زدیم]😌 --> امروز [مانده ایم چہ تیپے بزنیم! ]😢 --> دیروز [روز فدا شدن بود]😍 --> امروز [روز فدایت شوم!]🙃 @barbaleshohada
چرا خب😐سایز دقیق یه کش مو رو بعد اینهمه سال نمیتونید کشف کنیددددد؟؟؟ @barbaleshohada👆🏻
اۍوجودت‌برتـن‌بـےجان‌عالم‌جـان‌بیـا اۍامیدبـےڪسان‌اۍیارمظلومـان‌بیـا ازجگـرهاآھ‌مےجوشـدڪہ{یامهـدۍ}بیـا🥺 |🌸|
💜🔮چــالـشــــــ داریـــم🔮💜 💜🔮نوع:حدسی🔮💜 💜🔮ظرفیت:هرچی شد🔮💜 💜🔮زمان:ساعت۱۷🔮💜 💜🔮جایزه:۲۰ تا تم زیبا🔮💜 آیدی: @Mahdieh_N_86
اسامی: 🔮هستی🔮 🔮شهیده🔮 🔮حسنا🔮 🔮چریک🔮 🔮مینا🔮
۵۸ محمد هادی از اتاق رفت بیرون. –ببخشید این محمد هادی چند وقته خیلی پرو شده.... کوثر:نه ایراد نداره . –من برم چایی بیارم. کوثر:نمی خواد من دیگه دارم میرم. –کجا؟می موندی. کوثر:نه دیگه، برم. کوثر پاشد و رفت. منم رفتم توی پختن شام کمک کردم. بعد از شام یکم تلویزیون دیدم. بعد هم خوابیدم. صبح زودتر بیدار شدم. از پله ها رفتم پایین مامان روی مبل نشسته بود و داشت کتاب مطالعه می کرد. –سلام مامان قشنگم. مامان:سلام دخترم. نشستم کنار مامان. –مطالعه می کردید؟ مامان:بله. مامان از جاش بلند شد و گفت:من برم سفره رو بچینم. –شما بشین من می چینم. مامان:ممنون. رفتم و ۴تا تخم مرغ درست کردم. چایی دم کردم و برای مامان شیر داغ کردم. بعد گردو شکستم و پنیر و کره رو توی سفره گذاشتم . بابام از پله ها اومد پایین. بابا:سلام. –سلام بابا جون. مامان:سلام. –بفرمایید صبحانه. مامان و بابا اومدن و نشستن یکم بعد داداش شهاب و محمد هادی اومدن. بعد از صبحانه یک کتاب برداشتم و مشغول مطالعه شدم. ساعت ۱۶ رفتم که آماده بشم. یک تونیک بلند صورتی کم رنگ خال خالی که آستین فانوسی داشت و بالای اون هم پاپیون داشت رو پوشیدم .یک شلوار مشکلی پوشیدم و روسری صورتی پر رنگ ساده برداشتم سرم کردم. به لباسم نمی خورد درش آوردم و یک روسری طوسی کم رنگ که دورش مروارید داشت رو سرم کردم کیف طوسی برداشتم و وسایلم رو داخل اون گذاشتم. یک کفش مشکی پام کردم و چادرم رو پوشیدم و رفتم پایین. ادامه دارد........ @barbaleshohada