چطوری امتحانامون ۲۰ بشیم👩🏻💼💛
𖧷- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -𖧷
•اول از همه به خودتون بگید من باید ۳بار این بخش هایی که امتحان دارم رو بخونم یه بار به صورت مطالعه یه بار تقریبا حفظ شده و در آخر کاملا حفظ شده بخونید . 🌸💛.
- - -
•به خودتون بگید که اگه این امتحانو ۲۰ شدم فلان چیز رو برای خودم میگیرم یا مثلا ۳ تا امتحانتون رو ۲۰ شدید یه چیز برای خودتون بخرید . 🏋🏽♂🍒.
- - -
•اگه درسی یا مطلبی رو نفهمیدید با یه خودکار رنگی به زبون ساده توضیح بدید برای خودتون تا متوجه بشید . 🍭💕.
- - -
•کنار دفترتون یا هر مطلب جوک یا یه نقاشی مینیمال بکشید که درس خوندن براتون عذاب آور نباشه . 🥝🌸.
- - -
•کنار دستتون یه آبمیوه یا یه خوراکی بیارید که هر وقت خواستید بخورید . 🥤🧡.
♡- - - - - - - - - - - - - - - - ♡
@dokhtarane_mahdavi313
#عشق_در_جاده_خدا
#قسمت_بیست_وسوم
لباسم و عوض کردم و ناهار خوردم بعد گوشیم برداشتم.
امیر:سلام برگشتی؟
ساعت 2:25برام فرستاده بودم و اون موقع ساعت 2:35بود.
–سلام آره....
امیر: خسته نباشی عزیزم
–ممنونم.
امیر:تو بابات چی کاره بود؟
–پزشک، پدر تو چی؟
امیر:فرش فروشی داره....
–آهان.
امیر:دیگه چه خبر؟
–هیچی امشب پدرم میاد.
امیر:مگه کجا بوده؟
–انگلیس....
امیر:نه بابا؟
–آره.
امیر:چرا تو نمیری؟
–چون دوست ندارم.
امیر:اوهوم.
–ببخشید من امروز خیلی کار دارم نمی تونم زیاد چت کنم باید برم.
امیر:باشه عزیزم.
–خداحافظ.
امیر:خداحافظت.
گوشیم و گذاشتم کنار نشستم سر درسم.
ساعت ۳ بعد خوردن ناهار رفتم جلوی آینه ،اتو مو رو برداشتم موهام قشنگ اتو کشیدم تا کاملا صاف شد.
موهام رو از جلو بافتم پشت موهام رو هم دو تا بستم !
رفتم جلوی آینه و یکم آرایش کردم.
یک شلوار مشکی تنگ پوشیدم با یک بافت قرمز.
روی بافت یک مانتو مشکی جلو باز پوشیدم و شال قرمز سر کردم چکمه مشکی پوشیدم و کیفم برداشتم و رفتم بیرون ....
مامان:کجا؟
–پارک ! قرار دارم.
مامان:باشه خداحافظت.
–خداحافظ.
توی راه از مغازه یکم خوراکی خریدم و رفتم ....
شیرین جلوی پارک با النا وایساده بود.
–سلام بچه ها.
شیرین:سلام پارمیس جون.
النا:سلام.
چند دقیقه بعد یلدا و مهسا اومدن و وارد پارک شدیم،با اینکه وسط هفته بود اما پارک خیلی شلوغ بود .
یه جا زیر انداز انداختیم و مشغول صحبت کردن و خوراکی خوردن شدیم.شال منو النا و یلدا افتاده بود یهو یه پسر جوونی که داشت رد می شد و سرش پایین بود گفت:آبجی ها روسری تون رو سر کنید.
النا:برو بابا دوست دارم.
یلدا:شما نگاه نکن خب!
پسر جوون:اگه می خواستم نگاه کنم نمی گفتم روسری تون رو سر کنید.
یلدا چشم قره ای بهش رفت و شالش رو سر کرد.
منم شالم پوشیدم.
النا هم شالش انداخت سرش.
پسره رفت.
النا:چیکار به کار بقیه دارن!
–بچه ها.....
@dokhtarane_mahdavi313
#خودم_نویس
راستی آبجی های عزیز....
قراره کارهای جدیدی اضافه بشه بهمون🙃
¹مشاوره تحصیلی (برنامه ریزی،روش های جديد مطالعه هر درس)📚📖
²روانشناسی و صحبت صمیمیانه(هر مسئله ای هست که دوست داشتید راجبش صحبت کنید یا اگه مشکلی داشتید می تونید با ما در میون بزارید)
آیدی من درخدمت هستم👇🏻
@Afarejangenarm
سُلالہ..!
راستی آبجی های عزیز.... قراره کارهای جدیدی اضافه بشه بهمون🙃 ¹مشاوره تحصیلی (برنامه ریزی،روش های جد
البته دوستان من فقط ساعات خاص پاسخگو هستم چون حجم پیام ها بالاست، صبوری کنید پاسخگو خواهم بود❤️
سُلالہ..!
بسم رب الزهرا 🌱🌸 سلام دوستان روزتون فاطمی🍂 روز شنبه متعلق به حضرت محمد (ص) هست☀️ برای خوشنودی شون
آبجی ها شبتون مهدوی 💗
امیدوارم فعالیت امروز کانال مورد پسند تون بوده باشه🍎
فعالیت امروز کانال رو تقدیم میکنیم به روح پاک شهید بابک نوری هریس 📲
وضو قبل از خواب فراموش نشه رفیق 🖐🏻
همچنین محاسبه اعمال 🗒
خیلی دوستتون داریم🎈
لفت ندید📖
یا علی مدد ✋🏻
《ممنونم از ادمین ها که ما رو یاری کردند》
@dokhtarane_mahdavi313
بسم رب الزهرا 💕
سلام دوستان روزتون زهرایی💚
روز یکشنبه متعلق به حضرت فاطمه زهرا(س)و امیر المؤمنین حضرت علی(ع) هست🍀
برای خوشنودی شون صلوات بفرستید 📿
رفیق دعا برای ظهور آقامون فراموش نشه 🌾
خدایا کمک مون کن امروز امام زمان مون رو ناراحت نکنیم!🥀
خدایا کمک کن بتونیم قلب شون رو شاد کنیم❤️
یا امام زمان ما دوست داریم مفید باشیم و برای ظهور شما گامی برداریم!
خودت کمک مون 🤲🏻
《اللهم عجل لولیک الفرج 》
@dokhtarane_mahdavi313
سلام امام مهربانم✋🌸
سلام آرام قلب خسته ما
سلام ای مهربان آقای عالم
سلام ای آسمان مرد زمینی
سلام ای ناخدای کشتی عشق
بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟
#امام_زمان
@dokhtarane_mahdavi313
°••📗🔗••°
#جھادعلمۍ
#حرفحســـــاب
شهادتفقطتوحلبوُدمشقوُغـزهنیست❗️
میشهلابهلاےڪتابودفترو📚
ماشینحساب🔢هم،
جهادڪردوشهـیدشد!🌱
درراستاےهدفِمقدس،تڪلیفمـداربودن
نتیجهاشمیشه پرواز{🕊}
@dokhtarane_mahdavi313
•••
روی همهی صفحات دفترش
نوشته بود ↓
او میبیند!
بـاٰ این کار میخواست هیچوقت
خدا را فراموش نکند ...
#شهیدھزینبڪمایے🌱|`
#شهدا
@dokhtarane_mahdavi313
تبادل شبانه ⬇️
7شب تا 9صبح: ساعت 7شب میزاریم 9صبح پاک می کنیم،پست آزاد✅ تعداد رزرو هر شب تا 5کانال
(اعضا بالای 200)
10شب تا 9صبح :ساعت 10شب میزاریم و 9صبح پاک می کنیم،یک ساعت ممنوع✅ تعداد رزرو هر شب 3 کانال
(اعضا بالای 300)
تبادل روزانه⬇️
9صبح تا 3ظهر: ساعت 9صبح میزاریم ساعت 1ظهر پاک می کنیم،پست آزاد✅
(اعضابالای 100)
تبادل ویو⬇️
30تا،40تا،50تا،60تا....
حمایت های کانال ⬇️
حمایت:لینک کانال تون رو با یک پیام کوتاه توی کانال قرار می دیم ✅
ویو:تب ویو انجام میدیم با تعداد پایین
10تا15تا20تا
تبادل:تبادل روزانه به صورت پست آزاد انجام میدیم براتون ✅
توجه بفرمایید:تمامی تبادل ها با یک بنر و یک ریپ انجام می شوند ✅‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجای قران گفته حجاب واجبه؟!
@dokhtarane_mahdavi313
پیامبر مهربانے(ص) :
فرزند دخـــتر دلسوز و با برکت است ؛
هر کس دخـــتر دارد ،
خداونـــد آن را پوششے از آتش دوزخ
قرار مے دهد و او را وارد بهشـــــت مے کند .
📚کنز العمال.ح۴۵۳۹
#مهسا_بانو
#عشق_در_جاده_خدا
#قسمت_بیست_وچهارم
–بچهها
النا:هان؟
–اون پسره....
النا:خب؟
–همسایه ما هست!تازه اومدن....
النا:اوق! کارت ساخته است، حالا یه نگه بان جلو خونتون در اومده که هعی بهمون تذکر بده...
–که تو با مذهبی ها مشکل نداری.....
النا:نخیر، مشکل ندارم اگه.....دخالت نکن!
یلدا:اووووو
یکم بازی کردیم و ساعت 7رفتیم خونه.
ساعت7مامان اومد دنبالم تا بریم استقبال بابا توی فرودگاه....
خیلی ذوق داشتم دلم برای پدرم خیلی تنگ شده بود.....
پدرم ساعت 8می رسید فرودگاه.
توی راه گوشیم و برداشتم.
سه تا پیام از طرف امیر...
امیر:سلام، کجایی؟خوبی؟
جواب دادم:سلام،ممنونم خوبم!
ماشالا همیشه آنلاین بود و سریع جواب میداد.
امیر:چند ساعت بود آنلاین نشده بودی نگران شدم!
–گفتم که امروز کار دارم....
امیر یه قلب فرستاد.
بعدش گفت:این مامانم باز داره گیر میده،من برمفعلا!
–خداحافظ
گوشیم و گذاشتم کنار .
ساعت 7:45رسیدیم فرودگاه.
منتظر نشستیم تا بابا بیاد.
حدودا ساعت 8بود که پدرم رسید....
وقتی از هواپیما پیدا شد و اومد سمت ما ....مامان براش دست تکون داد راه افتاد جلو.
من دویدم .....
وقتی رسیدم رفتم بغل بابام.
–پدر دلم براتون تنگ شده بود...
بابا:عزیزدلم منم دلم واست تنگ شده بود.
از بغل بابا اومدم بیرون .
مامان هم رسید.
مامان:سلام نادر.
بابا:به به .....سلاااام.
از فرودگاه خارج شدیم و رفتیم خونه.
شام قرمه سبزی بود بعد خوردن غذا بابا نشست روی مبل....
بابا:خب خب خب،نوبتی هم باشه نوبت سوغاتی هاست!
مامان اومد و نشست....
منم نشستم.
بابا چمدون هاشو آورد.
بابا یکی لباس قرمز خوشگل از ساک در آورد.
اول از همه این لباس خوشگل برای همسر عزیزم.
مامان:وای ممنونم، چه خوشگله!
ادامه دارد.....
#خودم_نویس
@dokhtarane_mahdavi313