eitaa logo
سُلالہ..!
265 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
النا روی مبل لم داده بود داشت با گوشیش کار می کرد. نشستم کنارش و زدم روی شونه اش -چطوری؟ النا خودش رو روی مبل صاف کرد و جواب داد‌:خوبم... رها سریع سه تا لیوان چایی آورد. رها:بفرمایید. -مرسی... رها نشست کنارم روی مبل. رها:یه خبر خوب. -چیه؟ النا:رها توی یک لباس فروشی کار پیدا کرده! -واقعا؟؟؟؟؟؟ رها:آره -آفرین رها رها:از ساعت 8صبح تا 2بعد از ظهر اونجا کار میکنم،یعنی ساعت هایی که شما توی مدرسه اید. -خوبه ولی.... رها:ولی چی؟ -ولی تو بالاخره باید یه مدرسه ای ثبت نام کنی رها.....اینجوری نمیشه! رها:ببن من دیگه نمی خوام درس بخونم،می تونم کارهای دیگه یاد بگیرم مثل خیاطی و عکاسی و.... به حرف هاش بی توجهی کردم. حدودا ساعت 2 بود که برگشتم خونه. لباس هامو عوض کردم و رفتم توی اتاق که با مامان صحبت کنم. مامان روی صندلی نشسته بود و داشت یک شالگردن می بافت. منم نشستم روی تخت. -مامان مامان :جانم؟ -می تونیم رها رو توی مدرسه ثبت نام کنیم؟ مامان :کدوم مدرسه؟ -نمی دونم،هرمدرسه ای....فقط رها مدرسه بره! مامان :نمی دونم،نمره های خوبی که نداشته اخراج هم شده....دیگه من نمی دونم. -مامان می تونید برید با پدرش صحبت کنید؟ مامان :پدرت باید صحبت کنه... -میشه شما بهش بگی؟ مامان :باشه ادامه دارد.....
چت _خانم😂❤ راضی؟ 6تم بسیار زیبا🧡😌 😌👌
دوستان عزیز چالش بعدی مون انشالله در آمار 510تایی انجام میشه😍 یه چالش خفن با جایزه ی خفن تر🌸 پس زیاد مون کنید😃
🌿💚زیــبــااا🙂🤲🏻 @dokhtarane_mahdavi313
ادمینی که پیامش پاک میشه دیگه پیام نده🔫😊
💚یا حی یا قیوم🙂 @dokhtarane_mahdavi313
سُلالہ..!
ادمینی که پیامش پاک میشه دیگه پیام نده🔫😊
آره با همون تفنگ مدیر میکشتمون😂🤣