eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
جسم‌تو‌ڪامل‌است،ناقص‌نیست مۍدهد‌عطر‌یڪ‌بغل‌گل‌یاس دستت‌اما‌حڪایتی‌دارد… رَحِمَ‌اللهُ‌عَمِی‌العباس!✨
وقتےخداخودشو ''ستارالعیوب'' و ''غفار‌الذنوب'' معرفی کرده ؛ یعنی‌قبول‌کرده‌ممکنه‌راهواشتباه‌بری :) وقتی‌گفته .. یَغفرُالذنوبَ‌جمیعاً : همہ‌ی‌گناهان‌رومیبخشم.. یعنی‌منتظره‌بگردی :) پس‌صدبار‌اگر‌توبه‌شکستی‌باز‌آ اون‌منتظر‌توعه :)
VID_20220306_234647_486_audio_۲۰۲۲_۰۳_۰۷_۰۸_۴۶_۲۴_۴۲۰.mp3
6.56M
♡ ㅤ  ❍ㅤ    ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ 🔊گفتگوی امام حسین 😍عليه السلام و حضرت ابوالفضل⚘العباس 🎙حاج میثم مطیعی و سید رضا نریمانی
💐هر گل خوشبو که گل یاس نیست💐🌸 💐هر چه تلألو کند الماس نیست💐🌸 💐ماه زیاد است و برادر بسی💐🌸 💐هیچ یکی حضرت عبـاس نیست💐🌸 ❤️❤️میلاد حضرت عباس(ع) مبارک باد❤️❤️ 🌕🌺🌕ولادت 🌕🌺🌕با 🌕🌺🌕سعادت 🌕🌺🌕باب 🌕🌺🌕الحوائج 🌕🌺🌕حضرت 🌕🌺🌕مهربانی 🌕🌺🌕ابوالفضل العباس 🌕🌺🌕 بر شما 🌕🌺🌕دوستان 🌕🌺🌕وخانواده 🌕🌺🌕عزیزتان 🌕🌺🌕مبارک 🌕🌺🌕باد ‌ عیدتون مبارک 🙏🙏🙏🌹🌹🌺🌺💞
ا؎ جانم ا؎ علمدار آسمونآ✨💜
بہ‌نــام‌آنڪہ‌شڪـوه‌وزیبایـي‌ٺـنهاازآن‌اوسٺ... یَامَنْ‌لَهُ‌الْعِزَّةُوَالْجَمَالُ...🌱💚 🖐🏻💛 ذکرروزدوشنبه : یاقاضیَ‌الحاجات ای‌برآورنده‌حاجت‌ها🌸✨ 💛🌱 یَـاالله‌یَـا‌رَحْمَـانُ‌یَـارَحِـیمُ‌یَـامُـقَـلِّبَ‌الْـقُـلُـوبِ‌ ثَـبِّـتْ‌قَـلْـبِـی‌عَـلَـى‌دِیـنِـکَ
بریم‌یه‌سلام‌جانانه‌بدیم‌به صاحب‌قلب‌بے‌قرارمون‌منجے‌عالم..💚 رفیق‌بلند‌شوتنبلے‌روبذار‌کنار..😉 یه‌لبخند‌خوشگل‌بزن..😌✌️🏻 رو‌به‌قبله‌دستتو‌بزار‌روقلبت وبگو..🍃 ❤️
نامـت‌امنیـت‌و لبخ‌ـندتوآرامش‌من مخلصیم‌آقا؎مـن😌🖐🏼! 🌿
هر کجا رفته ام این درد مداوا نشده چِقَدَر پنجره فولاد دلم می خواهد...✨ یا معین الضعفا ، جان جوادت مددی که ز دستان تو امداد دلم می خواهد...🕊
_____
سُلالہ..!
_____
دلتون امام حسینی❤️😍 @dokhtarane_mahdavi313
شبتون ابولفضلی🖐🏿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سُلالہ..!
_________
میلاد امام سجاده😍
سُلالہ..!
#عشق_در_جاده_خدا #قسمت_هفتاد_وششم صبح روز پنجشنبه خیلی زود از خواب بيدار شدم و دست و صورتم رو ش
صبح زود از خواب بلند شدم و صبحانه خوردم و رفتم حمام.... شومیز سفید با دامن سورمه ای رو که خریده بودیم پوشیدم ....روسری سفید و سرمه ای سرم کردم و کیف سرمه ایم رو از کمد خارج کردم و وسایلم رو داخل گذاشتم‌. یک کت سرمه ای پوشیدم و از اتاق خارج شدم..... بابا حاضر روی مبل نشسته بود ...نگاهی انداختم به مامان که داشت روسری می پوشید. یک کت و شلوار طوسی تنش بود .... گوشیم رو برداشتم و پیام دادم به النا آخه قرار بود با ما بیاد(النا تا یک ربع دیگه جلوی در باشیا) گوشیم رو گذاشتم داخل کیفم. مامان با لبخند از جلوی آینه خارج شد و گفت:من آماده ام. بابا دوباره رفت جلوی آینه و به موهاش شونه زد و گفت:بریم. سوار ماشین شدیم و به سمت خونه ی النا حرکت کردیم. وقتی رسیدیم النا جلوی در منتظر بود. تا ما رو دید اومد سمت مون و سوار ماشین شد. یک کت و دامن زرشکی و روسری سفید پوشیده بود و کلی آرایش کرده بود. -چه خوشگل شدی. النا:توهم همینطور.... قرار بود ما زودتر بریم خونه خاله الناز و توی کار ها کمک کنیم.... وقتی رسیدیم خاله و سجاد داشتن کار ها رو انجام‌ میدادن..... کلی کار کردیم و کار هارو تموم کردیم بعد راه افتادیم سمت محضر ..... وقتی ما رسیدیم بعد چند دقیقه شیرین اینا و بقیه مهمون ها هم اومدن.... همه خوشحال بودن اما من ته دلم ناراحت بود. دلم واسه حدیثه تنگ شده بود....‌جای اون الان اینجا خالیه.‌‌‌ ادامه دارد.......
چادُرےگَشتَن‌ِمَن‌... قِصِہ‌نابـے‌دارَد🌼♥️
✨مگر مردگان هم شهید می شوند که ما شهید شویم؟!!! شهادت تنها بر ای زنده هاست.... آنان که یک عمر مرده اند ، یک لحظه هم شهید نمی شوند... باورتان اگر نیست که میشود زنده بود و نبود ، مرا ببینید! و اگر زنده نبود و بود شهدا را....
🌱.|من‌خدایےدارم،کہ‌در‌این‌نزدیکے‌است. نہ‌در‌آن‌بالاها، مهربان،خوب،قشنگ چهره‌اش‌نورانیست گاهگاهے‌سخنے‌مےگوید، با‌دل‌کوچک‌من،ساده‌ار‌از‌سخن‌ساده‌من او‌مرا‌مےفهمد،او‌مرا‌مےخواند، او‌مرا‌مےخواهد ...
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟