eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋بسم الله الرحمن الرحیم 🦋 🌸کتاب سه دقیقه در قیامت 🌸 ......... قسمت دهم ............ 🍁موضوع: پایان عمل جراحی🍁 عمل جراحی طولانی شد و برداشتن غده پشت چشم با مشکل مواجه شد. پزشکان تلاش خود را مضاعف کردند. بعد از آن همانطور که پیش‌بینی می‌شد عمل با مشکل جدی همراه شد.😓 آنها کار را ادامه دادند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد. احساس کردم آنها کار را به خوبی انجام دادند، دیگر هیچ مشکلی ندارم. آرام و سبک شدم. حس زیبایی بود. از تمام بدنم جدا شدم. یک بار احساس راحتی کردم. 😇 سبک شدم با خودم گفتم خدا رو شکر از این همه درد چشم و سردرد راحت شدم. چقدر عمل خوبی بود. با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم وصل بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم...😍 برای یک لحظه زمانی را دیدم که نوزاد ودر آغوش مادرم بودم. از روزهای کودکی تا لحظه که وارد بیمارستان شدن برای لحظاتی با تمام جزئیات در مقابل من قرار گرفت. چقدر حال شیرینی داشتم.👱‍♂ در یک لحظه تمام زندگیم رو عملا دیدم. در همین حال و هوا بودم که جوان بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.... 👀😍 ادامه دارد. ♥️@ipqtfgu
🦋بسم الله الرحمن الرحیم 🦋 🌸کتاب سه دقیقه در قیامت 🌸 ......... قسمت 11 ............ 🍁موضوع:پایان عمل جراحی🍁 او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود نمی‌دانم چرا آنقدر او را دوست داشتم. می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند می زد. محو چهره او بودم با خودم می گفتم چقدر چهره‌ی او زیباستـ چقدر آشناست. من او را کجا دیدم؟! 😢 سمت چپم را نگاه کردم... دیدم عمو و پسر عمه و آقا جان سی،( پدربزرگم) و..... ایستاده اند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمم نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. 🙂از اینکه بعد از سالها آنها را می‌بینم خیلی خوشحال شدم. زیر چشمی به جوان زیبارویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر اورا دوست داشتم. چقدر چهره اش برام آشناست. یکبار یادم امد. حدود ۲۵ سال پیش... شب قبل از سفر مشهد.... خواب حضرت عزرائیل..... مودب سلام کردم. حضرت ازرائیل جواب دادن. محو جمال ایشان بودم. که با لبخندی بر لب به من گفتند: برویم؟ با تعجب گفتم: کجا؟😳 بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم، دکتر جراح ماسک را از صورتش درآورد و به تیم جراحی گفت: دیگر فایده ندارد. بیمار از دست رفت و گفت: _خسته نباشید شما تلاش خودتون روکردید، اما بیمار نتوانست تحمل کند. یکی از پزشکان گفت.... ادامه دارد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♥️@ipqtfgu
اینم از پارت های کتاب👆🏻
کپی از کتاب سه دقیقه در قیامت ؟برای هر قسمت ۵صلوات ✅
دوستان نظر هاتون رو درباره ی این کتاب زیبا به پی وی بنده 👇🏻 https://eitaa.com/Lhrpyb ویا در ناشناس بدید👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16240480904244
"براے نفس‌خودتونـ نقشہ بکشید...🖼 وگرنه‌نفسـ‌براے‌شمآ‌نقشہ‌میکشہ🌊‌" @ipqtfgu
توے‌جبهہ‌جنگ‌هم، ڪمربندِ‌ماشین‌رو‌مے‌بست. ازش‌پرسیدن‌: دیگہ‌توےاین‌اوضاع‌چرا؟ گفت:اخہ‌نمےخوام‌الڪےبمیرم من‌مےخوام‌شهیدشم... @ipqtfgu
شھید‌اسداللہ‌حبیبی: هی‌نگویید‌انقلاب‌برای‌ما‌چہ‌کرده، بگویید‌"من‌بہ‌عنوان‌یک‌شیعہ‌امام‌زمان" چہ‌کاری‌برای‌انقلاب‌و‌امام‌زمان‹عج› کرده‌ام؟! @ipqtfgu
ڪاش اینقدرے ڪه به گوشیامون وابسته ایمـ به قرآن وابسته بودیمـ...(:♥️ 🌱
وظیفه ۲۶ منتظران.mp3
3.32M
قسمت ۲۶ وظایف منتظران 🔵 خدمت و یاری به امام عصر 🎙️ @ipqtfgu
[🖇💌] - بہ‌جواناݩ‌عزیزتوصیہ‌میکنم، ‌که‌باقرآن انس‌بگیرید،باقرآن‌مجالست‌کنید. هربارےکه‌شماباقرآن‌نشست‌و برخاست‌کنید، یك‌پرده‌ازپرده‌هاےجهالت‌شما برداشته‌میشود'! یك‌چشمہ‌ازچشمہ‌هاۍنورانیت‌ دردل‌شماگشایش‌پیدا‌میکندوجارے مےشود. انس‌باقرآن ‌، مجالست‌باقرآن‌ ، تفهم‌قرآن‌ ، تدبردرقرآن؛ اینهالازم‌است🌿'! - @ipqtfgu