eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
#والپیپر #انگیزشی #یا_مهدی @ipqtfgu
به یک ادمین بانو جهتی پست گذاری نیازمندم ♥️♥️♥️♥️♥️ شروط 👇🏻 فعالیت بالا داشته باشه ✅ اینطوری نباشه که یک روز فعالیت کنه یک روز نه✅ پست های مناسب بزاره✅ روزی که نتونست پست بزاره اطلاع بده✅ یه چیزی که میگم نزار رو نزاره✅ ناشناس نزاره ✅ پیامی که پاک میکنم رو دوباره نزاره حتما چیزه مناسبی نبوده که پاک کردم✅ چالش خواست بزاره اطلاع بده✅ کسی خواست بیاد پی وی 👇🏻 https://eitaa.com/Lhrpyb
•🌚⃟⃢💕~ چالش داریم~💕⃟⃢🌚• •🌚⃟⃢💕~ زمان :ساعت ۱۵:۳۵~💕⃟⃢🌚• •🌚⃟⃢💕~ نوع راندی ~💕⃟⃢🌚 •🌚⃟⃢💕~ ظرفیت هر چقدر که شد ~💕⃟⃢🌚 •🌚⃟⃢💕~ جایزه : ۳ تا تم + ۱ والپیپر + ۳ تا عکس گوگولی ~💕⃟⃢🌚 •🌚⃟⃢💕~ ۱ تا برنده داره ~💕⃟⃢🌚 •🌚⃟⃢💕~ اسم بدید به آیدی زیر 👇👇~💕⃟⃢🌚 @Sssskghjufh •🌚⃟⃢💕~ در چنل زیر ~💕⃟⃢🌚 •🌚⃟⃢💕~ @ipqtfgu ~💕⃟⃢🌚
🦋 فاطمه بانو 🦋 🦋 گمنام بانو 🦋 🦋🦋 🦋🦋 🦋🦋 🦋🦋 🦋🦋
چالش لغو ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وظیفه ۲۷ منتظران.mp3
3.53M
قسمت ۲۷ وظایف منتظران 🔵 اندوهگین بودن در فراق امام 🎙️ @ipqtfgu
سُلالہ..!
💢سفر به آینده تاریخ ۲۷💢 #قسمت_بیست_و_هفتم بانوانی که پرستاری می کنند گروهی از بانوان🧕 در کمال حیا
أَللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ اَلْفَرَج: سلام دخترا روزتون به خیر ادامه ی داستان ظهور رو میتونید از توی خود کتابش بخونید تازه شم اگه اولاش رو یادتون رفته باخیال راحت از اول بخونید اینم لینک دانلود رایگان کتاب http://www.nabnak.ir/oneBookReader.php?id=4 می تونیدبه بقیه کتابهای استاد هم سربزنید و رایگان دانلود کنید و استفاده کنید. هرکس استفاده کرد یه دونه گل به ایدی من بفرستید که بفهممم استفاده میکنید @salam53200 والبته امروز حتما به بهترین کتاب عالم نیز سر بزنید ویه سوره رابخونید و درآیات ومعنی آن وقت کنید و به حضرت ولی عصر هدیه اش کنید.
🌱 روزقیامت بایددرموردهرکسی‌که‌نباید‌فالو‌میکردیم‌اما فالوش‌کردیم‌‌جواب‌بدیم ...! ...
رمان نگار پارت ۷ رفتم داخل اتاق. عاطفه:خوب من دیگه تنهاتون می‌زارم. آقا مرتضی:نگار خانم من می‌خوام باهاتون... -منم می‌خوام باهاتون ازدواج کنم. یهو آقا مرتضی یک جعبه زیبا گذاشت جلوم تعجب کردم اقامرتضی: لطفا در جعبه رو باز کنید. بازش کردم. خدای من چی میبینم؟ -دستتون درد نکنه انگشتر خیلی خوشگلیه دستم کردم وای چقدر بهم اومد یهو عاطفه که پال گوش وایساده بود افتاد توی اتاق عاطفه:مبارکه اقامرتضی:نگار خانم باید بریم به پدرتون هم بگیم یهو عاطفه اشک توی چشماش جمع شد و رفت بیرون. ادامه دارد.......
رمان نگار پارت ۸ دنبال عاطفه رفتم. -عاطفه چی شد؟ عاطفه: هیچی فقط دلم میخواست مامان و بابام الان زنده بودن. بعد توی بغلم کلی گریه کرد.دست روی سرش کشیدم و گفتم: غصه نخور عزیزم. عاطفه آروم شد عاطفه:بریم مسجد برای کتاب تعبیر خواب؟ -اره خوب شد یادم انداختی. عاطفه:بریم آماده شیم دیگه رفتیم مسجد کتاب تعبیر خواب رو خوندیم اما معنی خواب های من رو نفهمیدیم. برگشتیم خونه. اقامرتضی برامون نهار درست کرده بود. عاطفه:دست داداش گلم درد نکنه -دستتون درد نکنه نهار خوردیم.چقدر خوش مزه بود. ادامه دارد.....