eitaa logo
سُلالہ..!
256 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا بریم برای سوپرایز 🌸🌸😍
base.apk
حجم: 27.05M
❤️😍 🌈🌹🌹🌹 اگه بعد از استفاده لفت بدید راضی نیستم 🤚🏻 @ipqtfgu
حالا بریم برای ۲۷۰تا شدن💪🏻
من تصمیم رو گرفتم هیچ گاه رها یت نمی کنم چادرم⚡️⚡️😌 @ipqtfgu
اگر چادری هستم برای این نیست که لباس زیبا ندارم.🙂 یا اندام مناسب ندارم😊 اتفاقا چون همه ی این ها را دارم چادر می پوشم😌♥️ چون هرکسی لایق دیدن زیبایی های من نیست😌😎 💖@ipqtfgu
اتاق خواب 🛌😆 🤤
سُلالہ..!
اتاق خواب 🛌😆 #مینیاتوری🤤
یعنی من دلم میره برای این اتاق مینیاتوری ها 😍😍😍🤤🤤
🌷✨ ♥️@ipqtfgu
۲۳ رفتم توی ماشین. کل ماجرا رو برای شهاب تعریف کردم‌. خیلی خوشحال بود. من رو رسوند خونه و خودش رفت. دیگه اصلا وقت نکردم برم خرید. رفتم داخل. –سلام به همه. مامان و بابام داشتند تلویزیون می دیدند و محمد هادی گوشی دستش بود. مامان و بابا و محمد هادی سلام کردن. مامان:چی خریدی؟ –هیچی. مامان:وا! لبخند زدم و از پله ها رفتم بالا. لباس هایم رو که عوض کردم دوباره رفتم پایین. –مامان،به کوثر اینا زنگ زدید؟ مامان:آره. –چی شد؟ مامان:میان. محمدهادی:مامان غذا حاضر نشد؟؟؟ مامان:نا هنوز ۱۰دقیقه دیگه حاضر میشه. محمدهادی:ای خداااا. من گرسنه ام. مامان:عه!غرغر نکن اینقدر. ده دقیقه بعد ناهار حاضر شد من رفتم میز رو چیدم. همه نشستیم سر میز. مامان:فردا قراره شهاب بیاد. –آره. مامان:می خوام اتاقی که وسط اتاق محمد هادی و ریحانه هست رو بهش بدم. محمد هادی:نه من برای اون اتاق برنامه دارم. مامان:چی میگی؟تو همون اتاقی که داری برات بسه. –آره هم بزرگه هم خوب. مامان:فرش هم داره.فقط باید یکم تمیزش کنیم. –آره. بعد از ناهار رفتیم اتاق آینده شهاب . و اونجا رو مرتب کردیم. ادامه دارد...... کپی ؟آزاد💖 💖@ipqtfgu
😁 اینم والیپر مخصوص عید قربان😅🌷
کپی از کانال ما😍 ممنونم که کپی کردید😍
سُلالہ..!
کپی از کانال ما😍 ممنونم که کپی کردید😍
اعضای قدیمی کانال می دونن این رو کی فرستادم 😉😉😉