🌻⃟⛓
اگࢪرفتےگلزاࢪشهدادقتڪنبهاینمطلب🌸🔗
ࢪفتمسࢪمزاࢪ #ࢪفقاےشهيدم🕊🌿
فاتحهخوندم،اومدمخونه🏠
شبتو #خواب💤
ࢪفقاےشهيدمࢪوديدم...ࢪفقامبهمگفتند :🙂
فلانےخيلےدلمونبࢪات #سوخت 🔥
گفتم:چرا⁉️
گفتند:وقتےاومدےسࢪ #مزاࢪ مافاتحهخوندے✨
ماشـــــهداآمادهبوديم ...❤️
هࢪچےازخـــــدامیخواےبࢪات #واسطه بشيم
ولےتوهيچے #طلبنڪردے وࢪفتے🚶🏻♂
خيلےدلمونبࢪاتسوخت🥀
سࢪمزاࢪشـــــهداحاجتهاتونوبخواین😍
بࢪآوࢪدهمیشه🤲🏻
❀_____〖♥️🌱〗
❬🔗😂❭
••
#طنز جبهه
به سلامتی فرمانده😎
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم😉
#سوار كه شد ، 🙂
گاز دادم و راه افتادم
من با
#سرعت میراندم و با هم حرف میزديم ! 😍
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید ! 🙄😒 راست میگن؟!🤔
گفتم: #فرمانده گفته😊 ! زدم دنده چهار و ادامه دادم : اینم به سلامتی #فرمانده باحالمان !!!😄
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند !!😟
پرسيدم : کی هستی تو مگه ؟!🤔
گفت : همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...😶😰😨😱😂
سردار شهید "مهدی باکری"🌹
••
#طنزمونه
چند ماه پیش خانمی در پارک شیر آب آشامیدنی رو باز کرده بود و سگش داشت با لیسیدن اون آب میخورد.خدا شاهده خیلی مودبانه اعتراض کردم که اینکارو نکنید.در کمال بی ادبی به من گفت دهان سگ من از دهان امثال تو تمیزتره.
این آدمها هم آرامش روانی و هم بهداشت جامعه رو بهم میزنند!
#نه_به_سگ_گردانی
#فرهنگ_ایرانی
#سگ_آزاری_ممنوع
پ.ن
بجای برخورد خشونت بار که باعث عکس العمل طرف مقابل شود بهتر نیست تا #مجلس_یازدهم و #شورای_شهر با اصلاح قوانین و مقررات با این پدیده مقابله کنند
ماباامیدِصبحوصالتوزندهایم
مارازهولِاینشبهجراننگاهدار :)
#صلیاللهعلیکیااباعبداللھࢱ♥️
•
.
شھداطبیبِدلهـٰآیبیماراند..
هوایآلـودهیشھردلهارابـھنفس
انداختـھ!🚶🏿♂💔
طبیبِدلتکـھشھداباشند
هوایدلتهمآسمـٰانـےمیشود :)💙
#رفیقآسمونـےمَن'
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
آنقدر قوی باشید که هیچ چیز
"ذهنتان" را به هم نریزد ...
در هر گفتگویی با دیگران کلامی از
سلامتی، شادی، محبت
و برکت بر زبان بیاورید ...
به تمام موجودات زنده
با لبخند نگاه کنید ...
برای ناراحتی، "صبور "
برای ترس، " قوی "
و در برابر، خشم " متین " باشید ..
بهترین باشید ...
و با رفتار و عملتان
به دنیا بگویید که بهترین هستید ...
خواهرم میدانی شیرینی چادر در چیست ..؟🤔
اینکه تو لباس سربازی حجت ابن الحسن را بر تن میکنی ..😇
این که مولا با دیدنت لبخند رضایت بر لب هایش می آید ..😍
و تو دو گوهر گرانبهای خویش را که #حیا و #عفت میباشد را حفظ میکنی ..🤩
با همین یک چادر ساده میدانی به استحکام چند خانواده کمک کرده ای ..؟☝️🏻
میدانی جلوی چه میزان گناه را گرفته ای ..؟👌🏻
به خدا قسم اینها با دنیایی قابل تعویض نمیباشن .. ✋🏻✨
#حجاب
🎈بادکنک من کجاست؟
دوستی میگفت
سمیناری دعوت شدم
که هنگام ورود
به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند
سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند
خواست که با ماژیک
اسم خود را روی بادکنک نوشته
و آنرا در اتاقی که سمت راست سالن بود بگذارند
و خود در سمت چپ جمع شوند
سپس از آنها خواست
در ۵ دقیقه به اتاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد
من به همراه سایرین
دیوانه وار به جستجو پرداختیم
همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود
مهلت ۵ دقیقه ای
با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید
اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد
این بار سخنران
همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد
هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد
بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه
همه به بادکنک خود رسیدند
سخنران ادامه داد
این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد
دیوانه وار
در جستجوی سعادت خویش
به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که
سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است
با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید.
قانون زندگی، قانون داد و ستد است💞
✅
مراقبورودیهاوخروجـےهاتونباشید!!
ورودیهاخیلـےمھمترازخروجیاس..
اینکھچـےواردقلبوگوشوچشمو...میشہ!!
یِدربسآزیـمبرایاینمرزهـآ🚶🏿♂❗️
میگنامامحسین؏خیلـےدوسدارهبھش
بگنپسـرفاطمـھ :)!
بھشبگو :
پسـرفاطمـھمنمبخر..
نگولیاقتندارم!!
لیاقتُخودمونمیسازیمرفقآ..!
بگوآقا . . . !
ایندلمـٰآلخودتبرشدارببر..:)💔
فقطشباولقبرایندلُصحیحوسالم
ازتتحویلمیگیرم..😄
چراهـےیادگرفتیمنالـھکنیم؟!😐
چراهیچواکنشـےبـھگناهنشوننمیدیم؟!
بزنتودهنشیطون ،
بھشبگوولکندیگـھ!!
بزاریِروزمالامامحُسینمباشم..:)💔
همین!
فقطیِروز..🙂💔
شما با رژ لب های رنگی تون خوشید
ما چادری ها با ساق دست های رنگیمون
شما با لاک های رنگی تون خوشید
ماچادری ها با گیره روسری ها و سنجاق اسکاتلندی هامون
#رمانریحانه
#پارت ۴۸
(چهارشنبه، روز خواستگاری)
صبح از خواب پاشدم دست صورتم رو شستم و رفتم پایین مامانم داشت سفره رو می چید .
‐سلام
مامان:سلام صبح بخیر .
من دومین نفری بودم که بیدار شدم .
چند دقیقه بعد پدرم از پله ها پایین
شروع کردیم به خوردن بعد محمد هادی و داداش شهاب اومدن.
بابا من امروز سر کار نمی رم.
شهاب:من بعد از کارهای شرکت میرم خونه دوستم بعد از خواستگاری میام.
مامان:چرا شهاب جان؟
شهاب:خوب توی خواستگاری که پسر خاله عروس نمیاد.
مامان:شهاب جان تو پسر من و برادر بزرگ ریحانه هستی باید باشی.
–بله.
شهاب:ممنون،چشم.
محمد هادی با ناراحت گفت:منم میرم خونه دوستم سبحان .
مامان:محمد هادی اگه دلت خواست می تونی امروز باشی
محمد هادی:واقعا؟؟؟
مامان:بله اگه دوست داشته باشی .
محمد هادی:مرسی مامان گلم .
خونه مثل گل تمیز شده بود بعد صبحانه سفره رو جمع کردم و ظرف هارو هم شستم.
شهاب رفت شرکت.
پدرم داشت تلویزیون میدید.
منم گوشی دستم بود.
یک دفعه گوشیم زنگ خورد.
روی گوشی نوشته بود (نغمه)
جواب دادم.
—سلام عشقم.
+سلام ریحانه جون.خوبی عشقم؟
–خوبم تو خوبی ؟
+مرسی عزیزم فدات.
–شکر.
+یه سری به ما نزنی یه وقت.
–عه،تو چرا نمیای؟
+امروز پاشو بیا.
–امروز؟
+آره.
–نمی تونم.
+بهونه نیار.
–نمی تونم نغمه.
+پاشو بیا داداشت هم بیار با داداشم بازی کنن.
تا اومدم بگم نمی تونم قط کرد گوشی رو.
هرچی زنگ میزدم جواب نمی داد.
–مامان من می خوام برم بیرون.
مامان:وای خدا از دست تو، تا قبل از ساعت دو خونه باش.
–چشم،محمد هادی پاشو تو هم بیا.
محمد هادی:کجا؟
–خونه دوستم نغمه .
محمد هادی:آخ جون،همون که یه داداش هم داشت اسمش نیما بود؟
–آره.
ادامه دارد.......
@barbaleshohada⬅️♥️
سُلالہ..!
💚☘چالش داریم☘💚 💚☘نوع:متفاوت☘💚 💚☘ظرفیت: هرچی شد☘💚 💚☘زمان:ساعت ۱۷☘💚 💚☘جایزه:چند تا برنامه عالی☘💚 آیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا