eitaa logo
سُلالہ..!
263 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۷ –این کار ها چیه چی شده؟؟؟ کوثر: راستش .....چند وقته که محمد حسین به تو علاقه پیاده کرده... بدون مقدمه میگم.... ما الان می خوایم از شما خواستگاری کنیم.! قیافم رو مثل آدم های تعجب زده جلوه دادم ولی در حقیقت خودم هم چند وقتی بود به ایشون علاقه داشتم. غرورم اجازه نداد چیزی جز این بگم:شما اگه خواسته ای دارید لطفا به پدر یا مادر بنده بگید.... بلند شدم رفتم اتاقم . روی تخت نشستم. مطمئن بودم اگه بیاد خواستگاری بهش جواب مثبت می دم. توی همین فکر ها بودم که مامانم در زد. –بفرمایید. مامان:ریحانه جان دخترم نمی یای پایین؟ ز شته جلو مهمون ها .‌ –باشه الان میام... رفتم پایین. همه داشتن صحبت می کردن. کوثر و محمد هادی و محمد حسین آقا داشتن بازی می کردن شهاب هم به جای من اومده بود تو بازی... نشستم تا یکم میوه بخورم‌. یکم بعد محمد هادی اومد. محمد هادی:ریحانه می خوایم وسطی بازی کنیم می یای؟ –باشه. شمردیم و قرار شد من و کوثر و محمد هادی وسط باشیم. و دادش شهاب و محمد حسین آقا کنار به ایستند. همون اول کاری کوثر رو زدن و رفت بیرون. بعد من بل گرفتم و کوثر رو آوردم داخل‌. بعد من رو زدن. ولی محمد هادی بل گرفت و من رو آورد داخل‌. بعد دوباره کوثر رو زدن. بعد چند دقیقه محمد هادی رو هم زدن . فقط من وسط مونده بودم بدون هیچ بلی ! سرانجام من رو هم زدن.... بعد من و کوثر کنار وایستادیم و محمد هادی که نخودی بود دوباره رفت وسط. حالا شده بود گروه دختر ها در مقابل پسر ها... ادامه دارد..... کپی؟آزاد 💖 💖@ipqtfgu
۲۸ من با همون ضربه ی اول محمد هادی رو زدم بیرون. بعد داداش شهاب یه بل گرفت و محمد هادی رو آورد داخل. بعد آقا محمد حسین دوتا بل گرفت. داداش شهاب رو زدیم. ولی محمد حسین آقا آوردش داخل. کوثر با اشاره به من گفت که باید اول داداش ش دو بزنیم چون اون همش بل میگیره و همه رو میاره داخل. من هم همین کار رو کردم اول کوثر آقا محمد حسین رو زد و بلشون در رفت بعد منم یه ضربه زدم و بهشون خورد و رفتن بیرون. بعد محمد هادی رو زدیم و در آخر شهاب. و رسیدیم به پیروزی. کم کم کوثر اینا رفتن. فرداش مامان کوثر زنگ زد خونه ما.‌ و به طور رسمی از من خواستگاری کرد. مامانم خیلی خوشحال بود چون خانواده ی آشنا بود.. ولی بابا زیاد خوشحال نبود. بابا:این پسر هنوز بچه ست..... مامان:درسته سنش کمه ولی خیلی پسره پختیه‌‌‌... مهم تر از همه اینکه خیلی به ریحانه می خوره.... بابا:به نظرم که بچه ست.....ریحانه نظر تو چیه بابا؟ –به نظر من پسره خوبیه.... مامان:پس ریحانه جان شما راضی هستی بیان خواستگاری؟ –بله من که راضی ام. البته هرچی بابا جون بگن‌‌‌‌.. بابا:حالا که ریحانه دوست داره باشه. ولی!فقط میان خواستگاری ها! ادامه دارد .... کپی؟آزاد💖 💖@ipqtfgu
♡ 🚕😕 @ipqtfgu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه ▪️اهمیت غدیر 🔖 روزشمار ؛3روز تا آغاز ولایت @ipqtfgu
▫️امروز که تنها راه نجات مهدیست؛ تو، دلها را هادی باش به سوی او... ✨ولادت با سعادت مبارک
-همیشه برای خدا بنده باشید...🌿 -که اگر این چنین شد بدانید -عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود....🖇
-باطنِ ما در این دنیا، همان ظاهرِ ما در آن دنیاست....🖇 ●| مراقب باشیم قیامت چه ظاهری داریم....🌿 -↯ یَومَ تُبلَی السَّرَائِر (طارق/۹) ⇦ قیامت روزی است که اسرارِ نهانِ انسان آشکار میشود...♡
_آیت الله فاطمـے‌ نیا فرمودند : گاهۍ دل‌گرفتن‌هایی‌ است‌ کہ‌ هیچ منشائی‌ندارد‌‌ و فرد‌ به‌ سببِ آن‌ غصهـ‌‌هایۍ‌ مۍخورد‌؛🌱 -در‌ حدیثـ داریم‌ کهـ این‌ غصه‌ خوردن‌‌هاۍِ‌ بدون منشا‌ سبب‌ آمرزش‌ گناهان‌ می‌شود!
-بزرگ‌ترین آزمون ایمان، زمانی است که چیزی را می‌خواهید و به دست نمی‌آورید. -بـا این حال، قادر باشید بگویید؛ -«خدایـا‌شکرت...»🌿 ■|↫حاج‌اسماعیل‌دولابی...
11.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️همه رو... با پدرشون آشتی بدیم! " آشتی" به مناسبت ولادت .💐
لفت؟نه😨