#توئیتانه
ضعف رسانه ای قوه قضائیه همیشه برای انقلاب اسلامی هزینه تراشیده و باعث موج سواری رسانه های معاند شده است!
هشتگ #اعدام_نکنید حاصل عدم روشنگری صحیح قوه قضائیه در خصوص پرونده این ۳ نفر است!
هم #اعدام_کنید و هم #روشنگری کنید...
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi
من به مذاکره جهت رفع تحریم ها کاملا معقدم!
.
.
اما نه با 5+1 در واشنگتن، بلکه با هیئت دولت در پاستور!
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi
فِکرانه |
📌لاریجانی رفت تا برگردد! علی اردشیر لاریجانی بالأخره پس از ۳ دوره تکیه بر صندلی ریاست مجلس شورای اس
لاریجانی نرفت که برود، رفت که برگردد!
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi
📌وطن فروشی و وطن پرستی
این روز ها که دوزخ نشان دادن وطن برای وطن فروشان مُد شده و از اینکه در جشنواره های جهانی "وطن" را تحقیر کنند و اشک تمساح بریزند، از یکدیگر سبقت میگیرند؛ یاد خاطره ای از سید آزادگان حاج آقا علی اکبر ابوترابی افتادم:
نقل است روزی ماموران صلیب سرخ جهانی برای بازدید از اسرای ایرانی و محل نگهداریشان در زندان های عراق سراغ مرحوم ابوترابی میروند و در حضور افسران بعثی که از پاسخ های او نگران هستند، از او سوال میکنند: « آیا سربازان صدام شما را شکنجه میکنند؟»
چند بار سوال را تکرار میکنند اما با وجود اینکه او بیش از همه اسرا از سربازان صدام کتک خورده، پاسخش منفیست!
چند بار سوال را تکرار میکنند وهر بار او با کمال تعجب هیچ گله ای از حکومت بعث نمیکند!
روز بعد افسر ارشد اردوگاه که اتفاقا سید را بارها شکنجه کرده است، سراغ حاج سید علی اکبر میاید و از او میپرسد:
« من خودم بار ها تو را شکنجه کرده ام اما تو هیچ حرفی نزدی آیا ترسیدی که بعد از رفتن آنها دوباره شکنجه شوی؟»
حاج علی اکبر با همان آرامش همیشگی جواب میدهد
«من اگر از این چیز های می ترسیدم با پای خودم به جبهه نمی رفتم! ما دو کشور مسلمان هستیم و این جنگ هم تمام میشود اما نخواستم شکایت یک کشور مسلمان را پیش کفار ببرم و روز قیامت نتوانم پاسخگو باشم!»
وطن پرست با شرافت درد درون خانواده را بیرون جار نمی زند و وطن را در پیش چشم جهانیان دشمن شاد نمیکند!
#جشنواره_کن
#پیمان_معادی
#برادران_لیلا
#وطن_فروش
#ابوترابی
https://www.instagram.com/p/CeJM5_RqODb/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi
در تاریخ نقل شده که معاویه برای کاشتن تخم نفرت و کینه علی علیه السلام در دل بچه ها ی شهر؛ روز ها برّه ای به آنها هدیه میداد و شب ها توسط عمّالش از بچه ها میدزدید و روز بعد به نام علی علیه السلام فاکتور میکرد!
ماجرای مسمومیت دختران معصوم هم شباهت عجیبی به حیله های عمروعاص داره!
مزدورانشان با خرابکاری شرافتمندانه!، با جان دختران مردم بازی میکنند و اشک تمساحش را در فضای مجازی میریزند!
به این بهانه که حکومت زن ستیز دارد انتقام خیزش سراسری را میگیرد!
برخی هم احمقانه باور میکنند😓
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi
﷽
#آزادی_مطلق یا برخورد انتظامی؟! مسئله این نیست!
#مغالطه دو گانه کاذب یکی از انواع مغالطات است که این روز ها در مسائل مختلف مورد نزاع جامعه؛ آگاهانه یا ناآگاهانه مورد استفاده عوام و خاص قرار میگیرد.
مغالطه دو گانه جعلی یا سفید و سیاه می کوشد به جامعه القا کند که یک مسئله دو راه حل بیشتر ندارد یا این یا آن! سومی وجود ندارد!
در مسئله عفاف و حجاب و بعد از اتفاقات جنبش زن زندگی آزادی این مغالطه نقش ویژه ای در واکنش ها و تحلیل های کف جامعه و ابراز آنها توسط افراد مختلف داشته است.
دوگانه ای که میخواهد بگوید یا ما باید مانند کشور هایی مثل #ترکیه آزادی کامل در نوع پوشش و سبک زندگی داشته باشیم و همه نوع پوشش و مد و لباس را در آن به رسمیت شناخته بشناسیم، به نوعی آزادی مطلق داشته باشیم و مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کنیم. یا میبایست مثل #طالبان محدودیت های شدیدی را برای کنترل و بهبود اوضاع وضع کنیم و با شدیدترین شیوه های قانونی و انتظامی رفتار مردم را در نوع پوشش و لباس کنترل نماییم!
در نگاه اول شاید تنها راه حل های موجود به مسئله مذکور، همین دوگانه ی مطرح شده بنظر برسد و راه سوم و چهارمی را نتوان تصور کرد اما این مغالطه ای بیش نیست و با دقت در مسئله قطعا میتوان راه های دیگری برای مواجهه با آن دست و پا کرد.
تجربه قریب به چهار دهه حکومت و سیاستگذاری در حوزه عفاف و حجاب و فراز و نشیب های آن در دهه های گذشته گنج گرانبهایی است که میتوان با نگاه های عاقلانه و نقادانه نحوه مواجهه و سیاستگذاری ما را در آینده به خوبی ترسیم کند که نه به آزادی مطلق راضی شویم و صورت مسئله را پاک کنیم و نه صرفا به زور قانون و پلیس متوسل شویم.
مسئله #عفاف_و_حجاب یک ابر پروژه فرهنگی است و به بسیاری از مسائل اقتصادی، فکری، هویتی و اجتماعی گره خورده است و نمیتوان سطحی، عجولانه و نابخردانه بمانند اقدامات سال های گذشته با آن مواجه شد.
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi
📌«ایمان و امید» نسخه شفابخش!
بیایید دو نفر را تصور کنیم که دچار بیماری صعب العلاج شده و وضعیتشان روز به روز بدتر میشود. درد تمام بدنشان را فرا گرفته و بنیه جسمیشان رفته رفته تحلیل می رود.
1⃣نفر اول اما از لحاظ روانی مغلوب بیماری خود شده. پایان بیماری را مرگ تصور میکند و شب ها بدون اینکه بتواند چشم برهم بگذارد تصورات خود را از پایان زندگیش مرور میکند. به پزشک خود اعتمادی ندارد و راه های درمانی اش را ناکارآمد می داند. مدام از مشکلات خود شکایت دارد. از اطرافیان توقعات نا بجا دارد. از آنجایی که کاملا از برگشت سلامتی خود نا امید شده، به دستورات پزشک هم چندان اعتنایی نمیکند.
2⃣اما نفر دوم پیوسته با بیماری خود میجنگد. امیدوارانه به زندگی خود ادامه میدهد و نمیگذارد اطرافیان از رنج بیماری او آزرده خاطر شوند. به پزشک خود ایمان دارد و با برنامه درمانی او لحظه به لحظه پیش میرود. شب ها قبل از خواب در ذهن خود به دوران پسا بیماری و برنامه هایی که برای زندگی دارد فکر میکند. او اصلا خود را بازنده تصور نمیکند.
همه ی ما با آدم های دسته اول و دوم مواجه شده ایم. به صورت معمول آدم های دسته اول زودتر از بین می روند و بیماری خیلی سریع زمین گیرشان میکند.ای بسا ناامیدیشان در گسترش و تعمیق بیماری نقش موثری داشته باشد.
اما آدم های دسته دوم شانس بیشتری در بهبود بیماری خود دارند و سریع تر به چرخه زندگی برمیگردند. خود را باور میکنند و با انگیزه بدنبال بازگشت سلامت خود حرکت میکنند.
هر دو با یک واقعیت مواجه شده اند و دست و پنجه نرم می کنند اما دو سبک متفاوت در مقابله را دنبال میکنند.
ایمان و امید آن چیزی است که میتواند ایران از تنگناها خارج کند، وضعیت موجود خود را به وضعیت مطلوب تغییر دهد. جنگجویانه با مشکلات روبرو شود و به فکر ساختن ایران در نظم جدید جهان باشد. این همان نسخه فرمانده خبیر و دانشمند ما برای ساختن ایران قویست و دقیقا همان چیزی است که دشمن آن را در ذهن جوان ایرانی هدف گرفته است.
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi
⭕️ این وصیتنامه را بیستبار بخوانید!
▶️ رهبر معظم انقلاب:
یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجانگذشتهی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّتنامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّتنامهاش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خواندهام.
📝 گزیدهای از وصیتنامه شهید ۱۹ ساله، ناصرالدین باغانی
🔹اینجانب ناصرالدین باغانی بندهی حقیر در درگاه خداوندم. چند جملهای را به رسم وصیت مینگارم:
🔸سخنم را دربارهی عشق آغاز میکنم.
ما را به جرم عشق موأخذه میکنند. گویا نمیدانند که عشق گناه نیست! امّا کدام عشق؟
🔹خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمیکرد، پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه!
🔸به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم، امّا همهی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم.
🔹بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری.
🔸فهمیدم در این مدت که فکر میکردم عاشق تو هستم اشتباه میکردهام، این تو بودی که عاشق من بودهای و من را میکشاندهای!
🔹اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو میآمدم. ولیکن وقتی توجه میکنم میبینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتادهام ولی باز مستقیم آمدهام؛ حال میفهمم که این تو بودهای که به دنبال بندهات بودهای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کردهای و هر شب به انتظار او نشستهای تا بلکه یک شب او را ببینی.
🔸حالا میفهمم که تو عاشق صادق بندهات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود؛ عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر.
🔹آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار میکردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق مینشستی. اما من بدبخت ناز میکردم و شب خلوت را از دست میدادم و میخوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر میکردم که با پای خود آمدهام
🔸وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی به صحنهی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نرد عشق ببازی. من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب میکردم.
🔹آخر تو بزرگ بودی و من کوچک؛ تو کریم بودی و من لئیم؛ تو جمیل بودی و من قبیح؛ تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم...
🔻امّا شهادت چیست؟
🔸آن هنگام که رزمندهای مجاهد، بسوی دشمن حق میرود و ملائک به تماشای رزم او مینشینند و شیطان ناله بر میآورد و پای به فرار میگذارد و ناگهان غنچهای میشکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام میتوانیم داد؟
🔹شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید. فقط شهید میتواند شهادت را درک کند.
🔸شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد. شهید در این دنیا قبل از این که به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمیتوانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصلشان نیز نمیتوانید درکشان کنید. شهید را شهید درک میکند. اگر شهید باشید شهید را میشناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمیکند که نمیکند.
🔹برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه میخورند، و از این در عجبند و حیرت میکنند که چرا به فکر خود نیستید!
🔸به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شدهاید نه برای ماندن در قفس! این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید...
✍️وصیت نامه شهید ناصرالدین باغانی
هدایت شده از فِکرانه |
1_5552551015.mp3
5.07M
💢عاشقانه های همسر شهید «منوچهر مدق»
لطفا با حال خوب گوش بدید..
امام حسین رو اینطور صدا زدن آرزوست!
🔻🔻🔻🔻
@soleimaniqomi